گزیده ای از مجموعه شعر باغ انار از این طرف است
…
احترام اجنّه در غروب مخصوصآ واجب است
سنگى كه به فرقِ سرمان مىخورد از سنگ نيست
از جن نيست
سنگِ جنّى شده البته حسابش جداست…
در آغاز مجموعه شعر باغ انار از این طرف است می خوانیم:
فهرست
دردِ دلِ اشياء Ê 7
فكرش را نكن Ê 9
با احتياط Ê 11
جنبازى Ê 13
خانوادگى ـ 1 Ê 15
خانوادگى ـ 2 Ê 16
خانوادگى ـ 3 Ê 17
خانوادگى ـ 4 Ê 18
خانوادگى ـ 5 Ê 19
خانوادگى ـ 6 Ê 20
شيطانك ـ 1 Ê 22
شيطانك ـ 2 Ê 23
شيطانك ـ 3 Ê 24
شيطانك ـ 4 Ê 25
شيطانك ـ 5 Ê 26
شيطانك ـ 6 Ê 27
28 Ê شيطانك ـ 7
29 Ê شيطانك ـ 8
30 Ê شيطانك ـ 9
31 Ê شيطانك ـ 10
32 Ê شيطانك ـ 11
33 Ê شيطانك ـ 12
34 Ê شيطانك ـ 13
35 Ê شيطانك ـ 14
36 Ê شيطانك ـ 15
37 Ê از ايستادن
38 Ê عصبكِشى
41 Ê چه شايدهايى
43 Ê تجويز
45 Ê اين همه سال
47 Ê روانْپرتى
49 Ê از عجايب است
نفر اول Ê 51
نفر چهارم Ê 52
نفر پنجم Ê 54
به چند صورت Ê 56
ديدم كه Ê 58
با عينالقضاة Ê 59
مخصوصآ كه ـــ Ê 61
تهتغارى Ê 63
آدمِ خوب Ê 65
خيلى مهم است Ê 67
رو به آبادى است Ê 69
فردا معلوم مىشود Ê 71
به همين صورت Ê 73
پرنده Ê 75
صدف Ê 76
ديو Ê 77
بلبل Ê 78
معبد Ê 79
نورى Ê 80
82 Ê آنها
83 Ê مقصود؟
84 Ê شرط دارد
86 Ê اين احوال
88 Ê تشخيصِ درد
90 Ê اين دندانها
92 Ê خودزنى
94 Ê عالمِ خاص
96 Ê راست ميگم
98 Ê استعارى
100 Ê زار نمىزند
103 Ê چقدْر چهقَدَر؟
105 Ê شاد باشيد!
108 Ê باور نكنيد
110 Ê لطف دارد
113 Ê بىتنهايى
115 Ê عافيتى
117 Ê زمانى براى سرمستى شعرها
دردِ دلِ اشياء
كلاهْبوقىِ فرهاد هم كه در يكى از شيرفروشىهاى ميدان شوش
پيدا شده
با جاروبرقى گاهى الفت خاصى پيدا مىكنيم
با رفتگر محله مخصوصآ
طوفان هم گاهى تارومار مىكند اسمهايى كه شما آدمها
رويمان گذاشتهايد :
گوشواره سينهريز دستبند.
دارى كه بگويى هنوز؟ نداشت نگفت
نوبت كه به آدم رسيد
گندم را تف نكرد گاز نزد سيب را
برگ انجير را برنداشت خجالت كشيد گفت :
آدم آدم است ولى
شترچرانىهاى خودش را دارد زير سقفهاى دولا شده
از عشقبازىِ گنجشكها روغن جوانى مىگيرد
چقدر سرمه به چشم مىكشد اين كلاغ دبيرستانى!
نه اينكه فكر خيانت به سرم زده باشد نه!
فكر خيانت به سرم زده باشد؟ نه!
به سرم زده؟ نه!
زده به سرم؟
خداحافظى يادتون نره اشيا كوچولو!
دى ماه 1390
فكرش را نكن
من تو او ما
سيلاب بيايد و اى كاش : جرينگ!
شيشه بشكند فعل بشكَند
جملهها بخزند روى زمين
ضمير ضايع شود قيد فرار كند
بترسند كلمات پريدهرنگ و عصبانى شوند
اندرونى و بيرونى نداشته باشد مصراع
نيمهى تاريك جهان نداشته باشد بيت
گو همه سيلاب ببر را ببَرَد برده باشد و
بعد ـــ
من تو او ما را خُرد و خراب برده باشد و
بعد ـــ
ـ بعد؟ چه خطى؟ چه كاغذى؟
ـ قبول!
اول بارانِ بهتدريح
رُپ رُپِ تدريج
تُپ تُپِ تدريجْ به شرط به شروط
بعد
سيل شود بنيانكن شود و
همراه شود با من
دهنآلوده نيست فعلا
نه فعلى دريده نه به تاراج برده ضميرى را
بوده كه هرگز نيامده فعلا نيامده
بهمن ماه 1390
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.