گزیده ای کتاب شعله آواز:
عمرگذشت و همچنان داغ وفاست زندگیزحمت دل کجا بریم آبله پاست زندگی
دل به زبان نمیرسد لب به فغان نمیرسدکس به نشان نمیرسد تیر خطاست زندگی
در آغاز کتاب شعله آواز می خوانیم:
با نام آن كه دل كاشانهى اوست نفس گَرد متاع خانهى اوست
پرگار كارگاه صنعت تقدير مرا در دايرهى قسمت بيدل دوستى فراخواند، گرچه خجلت زمينگيرىهاى كمند عجز و خامهانديشىهاى نارسا كارى شگفت و غريب نمىنمايند، امّا تنگحوصلگىهاى اين قطرهى شبنم رنگ صفحات اوراق اعتبار بيدل را با شعلههاى بيكسى به داغ فرصت تماشا نشسته است و چه خوش اين قلندر شورآفرين مىگويد علامه اقبال لاهورى شاعر و انديشمند شبه قاره عقيده دارد كه بيدل شاعر متفكر و والامقام بود، شايد بتوان گفت وى بزرگترين شاعر متفكرى بود كه در هند بعد از دوره ى شنكرآچاريه پديد آمد. اين فيلسوف متفكر قرن نهم ميلادى در هندوستان، در سن 32 سالگى از دنيا به سراى باقى شتافت. وى تفسيرى بر كتابهاى اپانيشاد، برهماسوترا، شريمدبهگوت گيتا نوشته است. بايد دانست كه شنكرآچاريه يك منطقدان ماهرى بود كه با تشريح موشكافانه ى احساسات تجربى انسان سعى در نماياندن هستى عالمگير واقع در وجود او را دارد. در حالى كه درست برعكس براى بيدل ــ بيدل شاعر ــ عمل تشريح، يك فعل آزاردهنده ى غيرهنرى است و نگرش لطيفانه به دنياى محسوسات را بيشتر مى پسندد. وى به آن هستى عالمگير وجود ما، فقط از نقطه نظرى كه لايق آن باشد مى نگرد
آنچه مورد نظر ماست حضور «خِرد جوششى» در پيكرهى شعر است. خردى كه چون چشمهسارى باكره، از كوهسار زبان مىجوشد و در شريان كلمات جريان مىيابد، نه صنعتگرىها و تكليف مالايطاق مفاهيم قلمروهاى ديگر بر شعر. بر اين مبنا، خرد جوششى حاصل تأمّل و مراقبهى ژرف شاعر در بنيادهاى هستى است كه از صافى زبان عبور كرده و در حرير نرمگون عبارات دلكش خود را به مخاطبان مىنماياند. نمونهى ارجمند اين نوع خردورزى را مىتوان در هجده رباعى خيّام، غزليّات حافظ، قسمتهايى مهمّ از مثنوى مولوى، مخزنالاسرار نظامى بخشهايى از شاهنامه و… مشاهده كرد. بيدل دهلوى يكى از نمونهها و الگوهاى درخشان تفكّر در ادب پارسى بهشمار مىآيد. پيش از ورود به مفاهيم و مضامين فلسفى در شعر وى، اشارتى كوتاه به ويژگىهاى شعر اين شاعر بزرگ خواهيم داشت. از مهمّترين ويژگىهاى شعر وى مىتوان به باريكانديشى، خيالانگيزى، بهكارگيرى تركيبات نو، تشخيص بخشيدن به چيزهاى بىجان، بهرهگيرى از نمادها و تلميحات، استفاده از شيوههاى شاعران گذشته، سادگى بيان و تازگى زبان شعرى، توصيف طبيعت، بازى با كلمات و تكرار قافيه، بسامدها، حسّآميزى، تناقض (پارادوكس) و عرفان اشاره كرد. به علاوه به جرأت مىتوان گفت كه بيشترين كاربردهاى هنجارگريزانهى زبانى و بلاغى را در برابر زبان معيار شعر فارسى، مىتوان در شعر بيدل، رديابى و جستجو كرد. استفادهى بيدل از عنصر تناقض را نيز (چنانكه اشاره شد)، نبايد از نظر دور داشت. تناقض بيشترين سهم را در واژهگزينى بيدل دارد، گرچه اين تناقض در اشعار ديگر شاعران از سنايى و مولوى گرفته تا حافظ و شعراى نوپرداز ما وجود دارد، امّا شعر بيدل در بهكارگيرى اين شيوه، برجستگى خاصى دارد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.