تاریخ خنده

نوشتۀ رضا کرم مجاور

کتاب تاریخ خنده کوششی تأمل‌برانگیز در واکاوی پدیدۀ خنده، نه به‌عنوان واکنشی سطحی و موقتی، بلکه به‌عنوان رفتاری ریشه‌دار در تاریخ، فرهنگ، دین و روان انسان است. نویسنده با الهام از تجربۀ ترجمۀ کتاب تاریخ گریه، بر آن شد تا نیمۀ گمشدۀ این دوگانۀ انسانی را کاوش کند و خنده را نه‌تنها در نسبت با طنز، هزل و فکاهه، بلکه به‌مثابۀ نیرویی سازنده، شفابخش و گاه اعتراضی بررسی کند. اثر پیش رو با بهره‌گیری از متون مقدس، منابع تاریخی، آرای فیلسوفان، مشاهدات اجتماعی و تجربه‌های زیسته، در پی آن است تا چیستی و چرایی خندیدن، مرزها و جایگاه آن را در حیات فردی و جمعی بشر از منظری جامع و متأملانه روشن کند.

در این کتاب، خنده  راهی است برای عبور از اندوه مدرن و درمان خلأ وجودی انسان امروزی؛ انسانی که با وجود رفاه مادی، در طوفان تنهایی و بی‌معنایی گرفتار آمده است. نویسنده با نگاهی انتقادی به جهان ماشینی و مادی‌گرای معاصر، خنده را همچون پلی میان جسم و روح، میان انسان و خدا، میان رنج و رهایی معرفی می‌کند. این اثر، گفت‌وگویی است میان دین، عرفان، روان‌شناسی و هنر، که می‌کوشد نشان دهد خندیدن نه نشانۀ سطحی‌نگری، که نمود ژرف‌ترین لایه‌های امید، مقاومت و معنایافتگی در زندگی انسان است.

 

445,000 تومان

شناسه محصول: 1404021605 دسته: , برچسب:

جزئیات کتاب

سال چاپ

1403

نوبت چاپ

اول

پدیدآورندگان

رضا کریم مجاور

تعداد صفحه

381

جنس کاغذ

بالک (سبک)

کتاب «تاریخ خنده»  نوشتۀ رضا کرم مجاور

 

گزیده‌ای از متن کتاب

در آغاز خنده بود

نگارش «تاریخ خنده» کاری  بسیار جالب و جذاب خواهد بود.

الکساندر هرتسن

 

در روزهایی که سرگرم ترجمۀ کتاب «تاریخ گریه» نوشتۀ نویسنده و پژوهشگر کُرد «صلاح حسن‏پهلوان» بودم، با خواندن و برگرداندن هر فصل، به اندیشۀ نگارش کتابی با عنوان «تاریخ خنده» فرومی‏رفتم؛ زیرا احساس می‏کردم که «تاریخ گریه» بدون «تاریخ خنده» کامل نخواهد شد و «گریه» تنها در کنار «خنده» است که به‏شکلی تام و تمام معنا خواهد یافت. ترجمۀ فارسی «تاریخ گریه» به همت «نشر آگه» منتشر شد و اندیشۀ «تاریخ خنده» هم‏چنان با من بود. یادم می‏آید که یک‌بار هم تلفنی، پیشنهاد نگارش کتابی با عنوان «تاریخ خنده» را به نویسندۀ «تاریخ گریه» دادم، اما پاسخ درستی دریافت نکردم. اندک‏اندک به فکر افتادم که خودم دست‏به‏کار شوم و مطالبی در این‌زمینه گردآوری کنم.

سخن‏گفتن از خنده و شادی در این روزگار سوگ و سوگوار و سوگ‏آور، شاید خود از نظر برخی خنده‏آور باشد؛ بااین‏حال برآن شدم تا به سهم خود، پرتوی هرچند کم‏سو از شادی و خنده در دل این زمانۀ غمگین جاری کنم. در همین‏راستا به‏جستجوی کتاب‏ها و منابعی پرداختم که دربارۀ طنز و خنده و شادی و مترادفات و مشتقات آن‏ها به نگارش درآمده بود.

در این‌زمینه به کتاب‏هایی چند (به زبان‏های گوناگون) برخوردم که غالب آن‏ها کمتر به «متن خنده» و بیشتر به «حواشی خنده» همچون طنز و هجو و هزل و فکاهه پرداخته بودند؛ گرچه باید در نظر داشت که خنده با همۀ این مفاهیم پیوندی نزدیک و ناگسستنی دارد. در این‌میان پیش از همه باید از کتاب «خنده»ء «هانری برگسون» نام برد که بیشتر از جنبۀ مسائل کُمیک و خنده‏آور به موضوع پرداخته است. کتاب دیگری که باید از آن سخن گفت، کتابی است با عنوان «فلسفۀ طنز» نوشتۀ «جان موریل» که از منظر دانش، هنر و اخلاق به بررسی طنز و موارد مربوط به آن پرداخته است.

در میان منابع فارسی، کتاب «طنز و شوخ‏طبعی در ایران و جهان اسلام» نوشتۀ «علی‏اصغر حلبی» کتاب معتبری است که با بهره‏گیری از منابع مهم تاریخی و ادبی گذشتگان، در طنز و طنازی و فکاهه و شوخی و شوخ‏طبعی در ادبیات ایران و کشورهای اسلامی پژوهش کرده است؛ اگرچه در مواردی از اصل متن و موضوع دور شده و به حاشیه رفته است.[1] کتاب‏ها و جستارهای دیگری نیز از سوی نویسندگان ایرانی و غیرایرانی در زمینۀ خنده و طنز و فکاهه و… به نگارش درآمده که هرکدام از زاویه‏ای به موضوع پرداخته‏اند. اما آنچه در این کتاب، مد نظر ماست، بیشتر پرداختن به رمز و راز خنده و بررسی خود موضوع خنده است، نه آنچه باعث خنده می‏شود.

امروزه با هرکسی که سر سخن را باز می‏کنی، بی‏درنگ از غم و غصه و بی‏تابی و تنگ‏حوصلگی و افسردگی می‏گوید و می‏نالد. اگرچه غم و اندوه، دردی سخت و جان‏کاه است و همه‏کس را توان برداشتن آن نیست، بااین‏حال آدم‏های روزگار ما به‏سبب گرفتاری‏هایی که برای خود ساخته و پرداخته‏اند، به تحمل این بار گران تن داده‏اند. «ابوالحسن خرقانی گفت: به هر راهی که رفتم، قومی دیدم. گفتم: خداوندا! مرا به راهی بیرون بر که من و تو باشیم، خلق در آن راه نباشد. راهِ اندوه در پیش من نهاد. گفت: اندوهْ باری گران است؛ خلق نتواند کشید.»[2]

انسان معاصر به‌شدت احساس خلأ و پوچی و بی‏معنایی می‏کند، به‏ویژه کسانی که دین و اخلاق و کرامت انسانی را از زندگی خود کنار گذاشته‏اند. «خلأ وجودی یک پدیدۀ بسیار گسترده و شناخته‏شدۀ قرن بیستم است. هرچه تأثیر دین و یا قراردادهای اجتماعی کاهش یابد، انسان مسؤول‏تر و تنهاتر می‏شود. یک مطالعۀ دوجانبۀ آماری بین بیماران و پرستاران بخش عصب‏شناسی بیمارستان پلی‏کلینیک وین نشان داد که ۵۵% کسانی که مورد پرسش قرار گرفته بودند، کم‏وبیش از خلأ وجودی رنج می‏بردند، به‏عبارت دیگر بیشتر از نیمی از آن‏ها لحظاتی را تجربه کرده بودند که زندگی کاملاً بی‏معنی و بی‏ارزش می‏نمود. این خلأ وجودی اغلب به‏شکل ملالت و بی‏حوصلگی پیوسته خودنمایی می‏کند. ماشینی‏ترشدن شکل زندگی امروزی، به بحران شدت می‏بخشد. نمونۀ ساده و آشکار این مسأله چیزی است که به آن «روان رنجور یکشنبه» می‏گوییم. روان رنجور یک‏شنبه‏ها افسردگی ویژه‏ای است که در این روز بخصوص چون افراد به کار اشتغال ندارند، به سراغ آن‏ها می‏آید.»[3]

آیا به‏راستی جای درد و دریغ نیست؟ آیا جای بیم و هراس و نگرانی نیست؟ انسان غربی که یک هفته کار می‏کند و برای به‏دست‏آوردن لقمه‏نانی خود را به آب و آتش می‏زند و با جسم و جان عرق می‏ریزد، طبق آموخته‏های پیامبرش مسیح(ع) باید یک روز را در پایان هفته، به راز و نیاز و نیایش با پروردگار خود بپردازد، او اما در آن یک‏روز، احساس پوچی و تنهایی و بی‏معنایی می‏کند! آیا این نشانۀ آن نیست که این مردم سرگشتۀ جهان معاصر، دین و ایمان و اخلاق را از دنیای خود دور کرده‏اند؟ «متأسفانه حکمیت انسان بر زمین تاکنون چندان حاصلی به‏بار نیاورده است تا به اعتبار آن بر خود ببالیم. ما محیط اطراف‏مان را تحت‏کنترل درآورده‏ایم، محصولات غذایی را افزایش داده‏ایم، شهرها ساختیم، امپراتوری‏ها برپا کردیم و شبکه‏های تجاری گسترده ایجاد کردیم. اما آیا توانستیم از میزان رنج در جهان بکاهیم؟ بارها ثابت شده است که افزایش دائمی قدرت بشر لزوماً به رفاه آحاد انسان‏های خردمند نینجامیده است و منجر به فلاکتی غیرقابل‏تصور برای موجودات دیگر شده است… علی‏رغم کارهای شگفت‏انگیزی که از انسان‏ها ساخته است، در مورد اهداف خود نامطمئنیم و به‏نظر می‏آید که مثل همیشه ناخشنودیم.»[4] حتی از مردم همین کشورهای اسلامی خودمان هم زیاد می‏شنویم که عصرگاهان روزهای جمعه، به‏شدت احساس اندوه و غربت و ملالت می‏کنند، درحالی‌که طبق روایات اسلامی، عصرگاه جمعه یکی از بهترین مواقع پذیرفته‏شدن دعاها و راز و نیازهای انسان است.

هرچند شبکه‏های رادیویی و تلویزیونی و ماهواره‏ای و رسانه‏های اجتماعی[5] و کتاب‏ها و ماه‏نامه‏های طنز و دلقک‏ها و تلخک‏ها و… با طنازی‏ها و صحنه‏ها و نوشته‏های خنده‏آورشان هرازگاهی موجی از خنده و شادی را به چشم و گوش و چهرۀ مردم می‏افشانند، ولی واقعیت این است که این موج خنده و شادی کمتر می‏تواند راهی به ژرفای دل و درون انسان معاصر بیابد و دست‏کم برای مدتی در آنجا ماندگار شود. همۀ دولت‏ها دوست دارند شهروندان کشورشان شاد و خندان و امیدوار باشند، اما دست‏یابی به این مسأله، کار چندان ساده‏ای نیست و انسان‏ها هردم احساس غم و غربت و دلتنگی می‏کنند. به‏تعبیر «بختیار علی»: «همه‌جا نوشته‏اند: اینجا شهر شادی است. ما اما هرگز شادمان نیستیم.»[6]

مسألۀ چیرگی اندوه و ملال بر خنده و شادی در کشورهای پیشرفته نیز مشهود و بلکه مشهودتر از کشورهای توسعه‏نیافته و جهان‏سومی است. دولت‏های کشورهای صنعتی هم با همۀ رسانه‏های قدرتمندی که در اختیار دارند، می‏کوشند تا بذر امید و خنده و شادمانی را در دل مردم جامعۀ خود بیفشانند، اما انسان معاصر همچنان غمگین است. «ما به‏ظاهر در جوامعی زندگی می‏کنیم که برای خنده ارزش قائل هستند. مثلاً در رسانه‏ها و تلویزیون برنامه‏های کمدی زیادی پخش می‏شود و فشار زیادی وارد می‏شود که به‌نظر برسد شادی بر زندگی آدم‏ها حکم‏فرماست. به‏این‏ترتیب بُعد تراژیک هستی به‏اجبار نادیده گرفته می‏شود. بسیاری از کمدی‏های تلویزیونی حواس مردم را پرت می‏کنند؛ به این‏ترتیب که هدف‏شان نه‏ ترغیب به تفکر که رهایی از اندیشیدن عمیق است.»[7]

[1]. البته گاهی از این حاشیه‌روی‌ها چاره‌ای نیست، چراکه از سویی درد و درددل بسیار است و از سوی دیگر هم‌چنان‌که می‌گویند: حرف، حرف می‌آورد.

[2]. تذکرة‌الاولیا، فریدالدین محمد عطار نیشابوری، «بررسی، تصحیح متن، توضیحات و فهارس: دکتر محمد استعلامی»، تهران، انتشارات زوار، چاپ بیست‌وسوم 1391، ص 596.

[3]. انسان در جستجوی معنا، ویکتور فرانکل، ترجمۀ مرتضی حسنوند، تهران، انتشارات آسو، چاپ اول ١٣٩٨، ص ١١٠_ ١٠٩.

[4]. انسان خردمند (تاریخ مختصر بشر)، یووال نوح هراری، ترجمۀ نیک گرگین، ویراستاری محمدرضا جعفری/ زهرا عالی، تهران، فرهنگ نشر نو با همکاری نشر آسیم، چاپ پنجم، آذرماه 1396، ص 568_567.

[5]. Social media

[6] . قصۀ سادۀ من و آسمان و لیلایم، بختیار علی، ترجمۀ رضا کریم‌مجاور، تهران، انتشارات مروارید، چاپ اول 1403.

[7]. چرا فیلسوفان نمی‌توانند بخندند، کاترین فروزه، ترجمۀ علی سیاح، تهران، نشر چشمه، چاپ چهارم 1401، ص 11. (نقل به مضمون)

موسسه انتشارات نگاه

کتاب «تاریخ خنده»  نوشتۀ رضا کرم مجاور

موسسه انتشارات نگاه

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “تاریخ خنده”