کتاب «جستوجوی رهایی در قلهها: مدخلی در جامعهشناسی کوهنوری ایران» نوشتۀ علیرضا اسکندریون و گلشید کریمیان
گزیدهای از متن کتاب
نوشتن دربارۀ تاریخ یک رویداد، همانقدر که میتواند به اندازۀ جستوجو و ورقزدن کتابهای یک قفسه سهل و آسان باشد، به وسعت زیستن در زمانۀ آن اتفاق و نگریستن با نگاه تکتک افراد حاضر در آن زمان و مکان خاص، سخت و دشوار است.
شاید در ابتدا هدف، همان پرسهزدن در میانۀ یک حادثه باشد، یا کنکاش چند اسم و یا خواندن و شنیدن چند جمله، اما به تدریج همهوایی با حادثه را میطلبد که در چشم برهمزدنی میبینیم در آن رویداد هر چقدر هم که دور باشد، یک زندگی آغاز کردهایم. همانطور که کوهنوردان برای نفس گرفتن و به قله رسیدن به شبمانی نیاز دارند، مینشینیم، بیتوته میکنیم و دوباره به راه میافتیم. این پرسۀ ساده در کمترین زمان ممکن، میتواند به غوطه خوردن در میان انبوهی از دادهها و اطلاعات پراکنده و منسجم بینجامد که از کتابها، گپوگفتها، تصاویر و فیلمهای موجود و حتی اشیای باقیمانده از آدمها، بهدست آمده است؛ از ساعتها نشستن و فکر کردن، از رفتن و سفر کردن و آشناییها و ارتباطهایی که هر کدام دریچهای به روبهروگشودهاند. در خلال این همهمهها، تفکیک صداها از هم و نگریستن به جهان از دریچۀ چشمهای هر کدام از این آدمها، بهسختی ممکن است. همینجاست که یک جستوجوی ساده، به آمد و شد در مسیر پیچیدۀ تردید هم بدل میشود. سرگردانی در این مسیر و پرسیدن مداوم سوالهایی چون: آیا آنها که تا کنون رویدادها را به رشته تحریر درآوردهاند تا چه اندازه به منابع دسترسی داشته و چه میزان به صحت و درستی آن پرداختهاند؟ محدودیتهای اجتماعی و سیاسی چقدر توانسته در نگارش این سطرها، در حرفهایشان و در باقی ماندن آنچه که باید امروز به دستمان میرسید دخیل باشد؟ در خلال نامها و اتفاقها، آیا فراموششدگان و از قلمافتادگانی وجود دارند؟
و مهمترین سوالی که به ذهن یک پژوهشگر خطور میکند این است که در نوشتن یک اتفاق تاریخی از دیدگاهی خاص و منحصر به فرد، چطور میتوان از این اطلاعات بهره برد و نگاه تازهای را از دل آن بیرون کشید؟
پس از بهنتیجه رساندن این چالشها یا بهتر بگوییم کنار آمدن با آنهاست که کار آغاز میشود. اما اینجا نه آغاز راه است و نه قرار است به پایان مسیر برسد که اگر بخواهیم این گمگشتگی را در موضوع مورد پژوهشمان بیان کنیم به چنان استیصالی میرسیم که باید همین لحظه قلم را بر زمین بگذاریم. چراکه پاسخ به سوالاتی چون اولین گامهایی که از دامنه کوه به سمت بالا رفت متعلق به چه کسی بود؟ و در آن زمان قصد او از پیمودن این راه چه بوده است؟ آیا نامهایی که در کتابها آورده شده همان اولینهاست؟ گاه دشوار است و گاه غیرقابل دسترسی. اما بههرحال بیان تاریخچهای حتی مختصر از کوهنوردی، برای ورود به موضوع و تحلیل و بررسی آن، لازم و ضروری است.
هرچند در ابتدای سخن باید تأکید شود که موضوع مورد بحث کتاب حاضر، نگاهی کردارگرایانه به کوهنوردی در بازۀ زمانی مشخصی است که به دوران پهلوی برمیگردد و بیشتر دهۀ 50 و تلفیق فعالیتهای سیاسی و کوهنوردی را شامل میشود، اما از این مورد بهراحتی نمیتوان گذشت که آنچه رخ میدهد نتیجۀ پروسهایست که بر این فعالیت گذشته است. علاوهبر این، آنان که دستی در پژوهش دارند میدانند که پیشینۀ یک اتفاق میتواند روال پیشرفت موضوع را عیان کند و ارتباط درستی را بین اطلاعاتی که از دنیای گذشته در دست است، با زمان مورد نظر برقرار کند تا این پل بتواند آنچه تا کنون در این حوزه بحث شده، بهطور خلاصه در اختیار مخاطب قرار دهد. این که میگوییم پایان راه نیست برای این است که هر تلاشی تنها یک قدم است که برداشته میشود و این قافله همچنان پیش خواهد رفت.
سختی کار تنها زمانی در سایۀ لذت و زیبایی آن محو میشود که در این بخش، باید از زمان عبور کرد و در قامتی دیگر وارد دورهای دیگر شد و با آنها که زندگی کردهاند، زیست. همانطور که در ابتدای فصل اول کتاب «تاریخ کوهنوردی ایران» نوشته شده است: «وقتی صحبت از کوه و کوهپیمایی در سدههای گذشته و در دوران کهن در میان است باید به یاد داشت، مظاهر امروزی و مدرن، مدنظر نباشد و تمام پیشرفتها و تکنولوژی عجیب و غریب دنیای کنونی فراموش شود.»
جستوجو در معدود کتابهایی که در مورد تاریخ کوهنوردی ایران و جهان منتشر شده است، نشان میدهد که شروعی برای این ماجرا وجود ندارد. گاه از کشف قدیمیترین سنگ روی زمین صحبت شده و گاه از اولین استخوانهای انسان غارنشین که در حدود چهل هزار سال پیش منقرض شده است.
«استفان چرچیل» (Steven Churchill) انسانشناس آمریکایی در اینباره میگوید: «انسانهای اولیه برای یافتن طعمه و شکار به علت تلاش فوقالعاده، از عضلات و استخوانبندی محکمتری برخوردار بودهاند و در واقع در زمانهای بسیار کهن، انسانها ورزشکارانی قوی و پرطاقتتر بودهاند که در غیر اینصورت ادامۀ زندگی و حفظ نسل برایشان مقدور نبوده است. (محمدی و ابراهیمی: 1382، 10) زندگی، خیلی ظالمانه و بسیار پروحشت بود؛ مانند شیری که غزالی را میدرد، اجداد ما دریده میشدند و در سن کم، فنا میگشتند. صحنههای زجرآور، که فرزندی جلوی دیدگان پدر و مادر تکهپاره شود یا والدینی که بهخاطر یک تکه قوت لایموت قتلعام گردند، جزو حوادث معمولی اعصار دیرینۀ اجداد ما بود. در چنین شرایطی آدمهای اولیه بسیار زبر و زرنگ و چست و چابک بودند. در دیوارههای سخت درون غارهای وحشتناک بهراحتی در حال عبور و مرور و بهطور کلی ذاتی، کوهنوردانی ماهر و جسور بودهاند. (همان:10)
کتاب «جستوجوی رهایی در قلهها: مدخلی در جامعهشناسی کوهنوری ایران» نوشتۀ علیرضا اسکندریون و گلشید کریمیان
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.