کتاب “برید کنار سوسیالیسم داره میآد” نوشتۀ عزیز نسین ترجمۀ سهیلا مشفق
گزیده ای از متن کتاب:
یه قدریِ کاملاً معمولی
بلا نمانده بود که سر قدریِ[1] ما به خاطر دو فرزندش نیامده باشد. بهراحتی میشود حدس زد یک مردِ زنمردۀ کمدرآمد که سرپرستی دو دختربچه را برعهده دارد با چه بدبختیها و گرفتاریهایی سروکله میزند. زنی که قدری نیمی از درآمدش را بابت نگهداری فرزندانش به او میداد، آنها را توی کوچه و دم در خانۀ همسایهها ول میکرد به امان خدا.
زنک را بیرون کرد و به جای او پیرزنی را به خانۀ فکسنیاش که فقط یک خواب داشت آورد. این یکی که از مادربزرگش هم پیرتر بود، بعدِ یکیدو ماه لمباندن و پروار شدن، گفت: «اگه با من ازدواج نکنی، بچههاتو نگه نمیدارم.»
این شد که بچهها را برداشت و برد روستاشان و گذاشت پیش یکی از اقوام. وقتی دید این یکی هم با پولی که برای مراقبت از بچهها میفرستد برای خودش اسب و گاو و ماشین خریده، دیگر زله شد. این وسط مردی که زنش خیلی بچه دوست داشت و بچهدار نمیشد، از قدری خواست سرپرستی بچهها را به آنها بدهد. یک ماه نگذشته بود که گفت: «سر جدت بیا بچههاتو ببر! خونه زندگیم به باد رفت!» اهل محل برایش حرف درآورده بودند که بچههایی را که از معشوقۀ مخفیاش دارد، آورده نشان زنش بدهد!
مدتی بعد، دوست خیری پیدا شد و بچهها را برد به شهری که خودش در آن زندگی میکرد. این بار هم خبرنگارها، این جاسوسهای آماتور که هرروز هم تعدادشان بیشتر میشد و هر وقت دختری در هر جای ترکیه ناپدید میشد گزارشش را میدادند، در روزنامههایشان نوشتند: «دختران قدری توسط بچهدزدی ربوده شدهاند.»
کتاب “برید کنار سوسیالیسم داره میآد” نوشتۀ عزیز نسین ترجمۀ سهیلا مشفق
کتاب “برید کنار سوسیالیسم داره میآد” نوشتۀ عزیز نسین ترجمۀ سهیلا مشفق
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.