کتاب “گوزن در بوران شدید” سرودۀ “آرش شفاعی”
گزیده ای از کتاب “گوزن در بوران شدید”
1
در شعرم چند «سین» آوردم
تا حسّ سکوت القا شود
ولی صدا در کلمات منفجر شد
ماهم، بعدِ چارده
شیرازِ بعدِ وکیل
عباس صفاری بعدِ کبریت خیس؛
اتفاقی
که افتاد و شکست!
2
با خود میگفتم
کو دلم که صدای تو را بر آن خالکوبی کنم؟
و میخواستم بمیرم
در سفیدیِ چشمت
فکر میکردم اگر بروی
شاعران چگونه به کلمات اعتماد کنند
و زمین برای چه بچرخد؟
زمانه برگها را رو کرد
و حالا دیگر یادم نیست
چشمهایت چه فرقی با دیگران داشت.
3
کارت زدم
و نشستم به تو فکر کردم
به کاری که خودکارت با پیراهنم کرد
به دستخطی
که بیملاحظه زیباست
بر حاشیۀ نامهای اداری
خیره به صفحۀ تاریک مانیتور
شعر گفته بودم برای زنی
و منتظر بودم
سم
بهتدریج تأثیر کند.
4
عادت نیست
عشق نیست
یک مرضِ بیپدر و مادر است
مثل وابستگیِ پروانه به گیاهی گوشتخوار
مثل اصرار بر ادامۀ انگشت لای در
در صدای نیها قدم زدم
و نامت را در ترانهای کَندم
مثل کاری که حافظ
با کلمۀ فراق کرد.
5
دستفروشی الکنم
در هیاهوی یکشنبهبازار
آهی در بساطم هست
که روی دستم باد کرده است
دشتِ امروزم
فالگیری بود که دستم را دید
سیگاری روشن کرد و
چیزی نگفت.
کتاب “گوزن در بوران شدید” سرودۀ “آرش شفاعی”
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.