روزنامه سازندگی طی یادداشتی کتاب «زندگی روزمره در دوره طاعون» را معرفی کرده است که در ادامه می خوانید:
زندگی در دوران طاعون: بررسی کتاب زندگی روزمره در دوره طاعون
با شیوع و فراگیری کرونا، ذهن همگان به سمت طاعون رفت و کرونا را «طاعون عصر ما» لقب دادند. کتاب «زندگی روزمره در دوره طاعون» به حضور طاعون در سه قرن زندگی مردم جهان پرداخته و این که در طول این سه قرن این بیماری چگونه همه چیز را تحت سیطره و تأثیر قرار داده بود.
آدمی در طول تاریخ، همه گیری های زیادی را از سر گذرانده؛ بیماریهای خاصی که برای مدتی محدود بين جماعتی بزرگ شایع میشد اما همه گیری های نسبتا اندکی به پاندمی رسیده اند. یکی از مهیب ترین پاندمیها
طاعون سیاهی است که سه قرن دنیای مسلمانان و مسیحیان را در هم کوفت. این همه گیری تا قرنها در اروپا قربانی گرفت و در اواخر قرن هفدهم از اروپا به آفریقای شمالی و خاور نزدیک رفت و تا قرن نوزدهم در آن سرزمین ها جا خوش کرد و میلیونها انسان را به کام مرگ فرستاد. تاریخ تکرار شده است و گویی دوره تازه ای از طاعون و امثال آن در راه باشد اما تاریخ نشان داده بشر سخت جان بر خطرهای عظیم ناشی از طبیعت و غریزه های تاریک خویش فائق آمده است.
واژه «زندگی روزمره» سطحی از عادی بودن، یکنواختی، یک دستی، معمولی بودن و ثبات را القا می کند اما در روزگار طاعون، این «زندگی روزمره» تقریبا برای همگان به تعلیق در آمد. معنای این تعلیق درباره بعضیها کنار گذاشتن همه چیز و گریختن به مکانی امن بود؛ در مورد بعضی دیگر به معنای حبس خود در خانه و انتظار به سر آمدن همه گیری. رژیم های غذایی ویژه و داروهایی که نویدبخش سلامت بودند جای غذای همیشگی روی میز را گرفتند و محدودیتهای سفر، رسمی و غیررسمی، از طرف مقامات یا خودخواسته، باعث کاهش شدید ارتباطات و حتی خریدهای ساده می شدند. در شهرها، مدارس خالی شدند، کلیساها تعطیل و مغازه ها متروکه شدند، همسایه ها نقل مکان کردند، ساخت و ساز راکد و خیابان ها از جمعیت و تماشاخانه ها از مخاطبانی که پول می پرداختند خالی شد. همه چیز شبیه تعطیلاتی طولانی و شوم بود. زندگی روزمره، در شکل و شمایل جدیدش، با مرگ روزمره هم تراز شده بود. آشنایان ناپدید می شدند و تابلوهایی هولناک مقابل خانه ها قد علم می کردند و به بازدیدکنندگان هشدار می دادند از آنجا دور شوند. دیگر از فریادهای فروشندگان دوره گرد که اجناسشان را در خیابانها می فروختند خبری نبود و به جای آن، فریادهای زمخت «مرده ها را بکش بیرون!» شنیده می شد. به جای گاری دستی های مالامال از خواربار و دیگر اجناس، گاری های دوچرخ با پشته های جنازه ها و محتضران در مسیر خیابانها غژغژ می کردند. آتش ها را برای طبخ غذا یا گرم کردن جان و تن نمی افروختند؛ آتش به کار خاکستر کردن متعلقات قربانیان، مجازات مجرمان یا گندزدایی از فضای فرض «مسموم» می آمد. در مواجهه با بیماری عفونی، ایمان مردم به پزشکان و کشیشان کاتولیک کم شد و بسیاری از آنها به سراغ کتابهای خودیاری پزشکی و مذهب پروتستان رفتند. اما با وجود سيطرة «سلطان مرگ» زندگی ادامه داشت؛ انسانها عادات، مفروضات، دغدغه ها و رویه های معمول زندگی شان را تغییر دادند تا خودشان را با آن روزگار غیرعادی تطبیق دهند. با خواندن کتاب «زندگی روزمره در دوره طاعون» میفهمید که تطبیق با شرایط جدید و وضع پس از پاندمی چگونه صورت گرفته و پیش رفته است و در فصول آن، زندگی روزمره در روزگار طاعون با پرسه زدن در منظره و بازگویی صدای اهالی آن روزگار واکاوی میشود؛ از پزشکان گرفته تا کارمندان دولت، از نمایشنامه نویسان گرفته تا الهیدانان، از امپراتور گرفته تا یک دباغ معمولی.