سقوط، رمانی فلسفی نوشتهی آلبر کامو است که در سال ۱۹۵۶ منتشر شد و به دلیل کاوش عمیق در موضوعات وجودی (اگزیستانسیال) و تأملات اخلاقی شهرت دارد. داستان در آمستردام روایت میشود و به صورت مونولوگی از زبان شخصیت اصلی، ژان-باپتیست کلامانس، بیان میگردد؛ وکیلی موفق که به یک “قاضی-توبهکار” خودخوانده تبدیل میشود. این کتاب به بازتابهای کلامانس درباره گذشتهاش میپردازد، بهویژه لحظهای کلیدی که او از نجات زنی در حال غرق شدن باز میماند. این رویداد بحران وجودی او را آغاز کرده و او را وادار میکند با دورویی و احساس گناه خود روبرو شود.
کامو از ساختاری روایی منحصربهفرد استفاده میکند که تأملات درونی را با لحنی گفتوگومحور درهم میآمیزد و خوانندگان را به دنیای درونی کلامانس دعوت میکند. او در این مسیر با موضوعاتی همچون شکستهای اخلاقی، خودفریبی، و پیچیدگیهای روابط انسانی دست و پنجه نرم میکند. در طول داستان، کلامانس خود را بهعنوان آینهای برای جامعه و نمادی از معضلات اخلاقی جمعی انسانها معرفی میکند و دوگانگیهای درونی خود و جهان پیرامونش را آشکار میسازد.
نثر شاعرانهی کامو و توصیفات زندهاش از آمستردام، جایگاه این رمان را بهعنوان اثری مهم در ادبیات وجودی تثبیت کرده و شهرت کامو را بهعنوان یکی از چهرههای برجستهی قرن بیستم مستحکم ساخته است. تأثیر این کتاب فراتر از ادبیات رفته و اقتباسها و بحثهایی را برانگیخته که با موضوعات معاصر همچون گناه و مسئولیت اخلاقی در جهانی پیچیده همخوانی دارند. پایان مبهم و مفاهیم فلسفی عمیق آن همچنان تفکر برانگیز است و سقوط را به مرجعی اساسی در بحثهای مربوط به وجودگرایی (اگزیستانسیالیسم) و وضعیت انسانی تبدیل کرده است.
واکنشهای انتقادی به رمان سقوط از زمان انتشار آن در سال ۱۹۵۶ بهطور قابلتوجهی پیچیده بوده است. در زمان انتشار، این رمان ترکیبی از ستایش و انتقاد را از سوی محافل ادبی و خوانندگان عمومی دریافت کرد. در حالی که برخی منتقدان کامو را بهخاطر کاوش عمیق در موضوعات وجودی و مهارت او در استفاده از زبان تحسین کردند، دیگران مونولوگهای تأملی شخصیت اصلی را پیچیده و ساختار روایی را تا حدی گیجکننده یافتند.
ژان-پل سارتر، فیلسوف برجستهی وجودگرا، سقوط را بهخاطر به تصویر کشیدن روشنگرانۀ معضلات اخلاقی انسانی و احساس گناهی که در تجربهی انسانی نفوذ کرده است، ستایش کرد. منتقدانی مانند ژرمن بری، این رمان را “اعترافی چندلایه” توصیف کردهاند که نهتنها به شکستهای شخصیت اصلی میپردازد، بلکه حس گستردهتری از فساد اخلاقی جمعی را نیز بازتاب میدهد و با ناامیدی پس از جنگ در اروپا همخوانی دارد.
با وجود نقدهای اولیه، سقوط جایگاه خود را بهعنوان اثری برجسته در ادبیات وجودی تثبیت کرده و به شهرت کامو بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان قرن بیستم افزوده است. مضامینی چون گناه، مسئولیت، و جستجوی اصالت همچنان با خوانندگان معاصر ارتباط برقرار میکنند و تأملاتی مداوم درباره وضعیت انسانی را برمیانگیزند.