کتاب «با لبهای بسته چطور حرف بزنم؟» نوشتۀ تیتو راجارشی موکوپادیای، خاطرات عمیقی است که نگاهی نادر و روشنگر به ذهن یک فرد مبتلا به اوتیسم شدید ارائه میدهد، و به کاوش ادراکات و تعاملات تیتو با دنیایی می پردازد که تحت تاثیر حواس تقویت شده او قرار دارد. او توصیف می کند که چگونه می تواند صداها را بچشد و در عکسالعمل به صداها رنگها را ببیند، و تصویری واضح از تجربیات حواس آمیزی (سینستزی) خود برای خوانندگان ارائه می دهد.
این غنای حسی، موضوعی مرکزی در سراسر خاطرات است که بر تنوع ذاتی تجربه انسانی تأکید می کند و تصورات نادرست رایج در مورد اوتیسم را به چالش می کشد. روایت تیتو فروتنانه و عمیقا بازتابنده است و بینشهایی در مورد رشد شخصی او و راهکارهایی که برای سازگارکردن خود استفاده می کند، ارائه می دهد. رابطه او با مادرش به ویژه با تأکید بر حمایت بی دریغ و رویکرد منظم او در کمک به تیتو برای مقابله با چالشهایش بسیار تأثیرگذار است. فداکاری و پذیرش مادر، به عنوان عوامل کلیدی در توانایی تیتو برای ابراز خود و توسعه استعدادهایش برجسته شده است.
خاطرات در بخشهای کوتاه و با اشعار تیتو که هر کدام با موضوعات مورد بحث مرتبط است، ترکیب شده است. این قالب به خوانندگان اجازه می دهد تا عمیقا با افکار و تجربیات او درگیر شوند، و کتاب را هم خواندنیتر و تاثیرگذارتر می کند. قلم فصیح تیتو و زیبایی نثر او توسط چهرههای برجستهای چون دکتر الیور ساکس مورد ستایش قرار گرفته که کار او را “شگفت انگیز و شوکه کننده” توصیف کرده است.
در مجموع «با لبهای بسته چطور حرف بزنم؟» متنی گیرا و روشنگر است که نه تنها پنجرهای به ذهنی اوتیسمی ارائه میدهد، بلکه به عنوان چراغ امیدی برای درک و همدردی نیز عمل میکند. این گواهی بر تواناییهای خارق العاده تیتو و قدرت پشتکار و حمایت داشتن در غلبه بر چالشهای مرتبط با اوتیسم است.