سایت وینش در یادداشتی کتاب “اسم شب سیاهکل” معرفی کرده است که در ادامه می خوانید:
اون شب که برف اومد: معرفی کتاب اسم شب سیاهکل
وقتی واقعهای حالت نمادین به خودش میگیرد همیشه این خطر وجود دارد که از محتوایِ تاریخی خالی شود و افراد به جای جستجوی حقیقت و تلاش برای روایت بیحب و بغض در پی آمال و آرزوهای خود دست به تعبیر و تفسیر بزنند. این گونه است که از امیر پرویز پویانِ جوان گاه به معلم کبیر خلقها و گاه به چریکِ تروریست یاد میشود. واقعیت این است که در پی هر کدام از این تعابیر نویسنده دارد افکار، عقاید و آمال خود را با بستهبندی پویان به خواننده ارائه میدهد.
امین سبحانی: خون خاصیت عجیبی دارد. خون که بریزد قضاوتها حدی میشوند و راههای ارتباطی مسدود. خون که بریزد آدمها دو دسته میشوند. خونریز و شهید. شر و خیر. مظهر همه بدیها و مظهر همه خوبیها. خون که بریزد افسانه میآید، جای واقعیت. غرض و مرض جایگزین عقل و منطق میشود.
واقعه خونین سیاهکل به نماد مبارزه مسلحانه در تاریخ معاصر ایران تبدیل شده است. اگرچه دو سازمان چریکی فداییان و مجاهدین در سالهای بعد دهها عملیات مسلحانه دیگر را برنامهریزی و اجرا کردند اما هیچکدام از آنها نتوانست همچون عملیات حمله به پاسگاه سیاهکل در نوزدهم بهمن سال چهل و نه در خاطره ایرانیان جاگیر شود، به طوری که کمتر کسی را میتوان یافت که اندک آشنایی با مبارزات مسلحانه دهه پنجاه شمسی ایران داشته باشد و نام سیاهکل به گوشش نخورده باشد. از طرف دیگر وارثان فکری و سیاسی سازمان فداییان خلق ایران که مجری عملیات مزبور علیه رژیم پهلوی بودند، چند سال بعد علی رغم فروپاشی حکومتِ دشمنشان در نبرد قدرت بازی را باختند و نتوانستند هیچ سهمی از قدرت را به دست آورند. توجه به این دو نکته میتواند تا حدودی پیچیدگیهای فرامتنیای را که پیش روی هر روایتی از سیاهکل است مشخص کند.
وقتی واقعهای حالت نمادین به خودش میگیرد همیشه این خطر وجود دارد که از محتوایِ تاریخی خالی شود و افراد به جای جستجوی حقیقت و تلاش برای روایت بیحب و بغض در پی آمال و آرزوهای خود دست به تعبیر و تفسیر بزنند. این گونه است که از امیر پرویز پویانِ جوان گاه به معلم کبیر خلقها و گاه به چریکِ تروریست یاد میشود. واقعیت این است که در پی هر کدام از این تعابیر نویسنده دارد افکار، عقاید و آمال خود را با بستهبندی پویان به خواننده ارائه میدهد و خبر چندانی از پویان نیست! به مرور زمان آوار این گونه تعابیر و تفاسیر چنان بر سر وقایع میریزد که دیگر نمیتوان چهره انسانی بازیگران را شناخت. پویان و اشرف و جزنی و ضیاءظریفی در گرد و غبار آوار گم میشوند و رفیق کبیر و رفیق سرخ و معلم کبیر خلقها و تروریست خشن و گانگسترِ شیفته سلاح و بیسواد خودشیفته سر برمیآورند. شخصیتهایی که فارغ از نحوه ارزشگذاری عملکردهایشان زمینی نیستند. گویی از عالم دیگری چند صباحی به کره ارض و جغرافیای سرزمین ما هبوط کردهاند و دوباره عروج نمودند. تاریخ بشر نشان داده که هر هبوط و عروجی نهایتاً دکان دو نبشی خواهد شد که عدهای در نبش موافقت و عدهای دیگر در نبش مخالفت بساط میکنند. کافی است چند صباحی بگذرد تا دکانداران دریابند که سودشان دیگر نه در بساط خودشان که در برهم زدن بساط نبش مقابل است. اینجاست که فریادها بلند میشوند که ایها الناس مراقب باشید که جنس بنجل را به جای اصل قالبتان نکنند و اگر خواستار حقیقتید آن را فقط در بساط ما مییابید و الناس، گیج و مبهوت در میانه تبادل اتهام و فحش و ناسزا درمیمانند که حق با کیست؟! و حقیقت کدام است؟! غافل از اینکه آنچه در این میان جایی ندارد حقیقت است و قربانی اصلی این کارزار، تاریخ است.
انوش صالحی که پیش از این با کتاب مصطفی شعاعیان و رومانتیسم انقلابی به روایت بخشی از جریان مبارزه مسلحانه چپ در دهه چهل و پنجاه شمسی از طریق پرتره مصطفی شعاعیان، از چهرههای شاخص جریان چپ ایرانی، پرداخته بود، همان طور که در مقدمه کتاب آخرش اسم شب،سیاهکل میگوید در مخالفت با رویکرد گفته شده، به سراغ آباء سازمان چریکهای فدایی خلق ایران رفته است و سعی کرده با استفاده از اسناد و دور از حب و بغض روایتگر این بخش از تاریخ معاصر ایران باشد. به گمان من موفق هم شده است و خواننده ضمن آشنایی با روند حوادث،تصویری که از بازیگران اصلی به دست میآورد تصویری است زمینی. آدمهایی مثل من و شما. آرمانخواهانی که پایشان رو زمین است و از شرایط محیطی مانند هر انسان دیگری متأثر میشوند. مثل هر آدم دیگری ملغمهای هستند از عقل و احساس. شجاعانه برای فردایی بهتر جانشان را در کف دستشان گرفتهاند اما این دلیل نمیشود که اشتباه نکنند یا درگیر رقابتهای پنهان با یکدیگر نباشند.
کتاب از میتینگ جبهه ملی در میدان جلالیه (پارک لاله فعلی) در اردیبهشت سال چهل شروع شده و با پیگیری تحولات تاریخی تا فروردین سال پنجاه روایتگر چگونگی شکلگیری سازمان فداییان خلق ایران است. سازمان چریکهای فدایی خلق ایران پس از واقعه سیاهکل و با اتحاد دو گروه جزنی-ضیاء ظریفی و پویان-احمدزاده در سال پنجاه شمسی اعلام موجودیت کرد، تاریخی که در آن کتاب پایان مییابد. آن طور که نویسنده در مقدمه کتاب آورده، تحقیقِ حاضر جلد دومی به نام «چریک شهری» خواهد داشت که بر عملکرد فداییان در دهه پنجاه متمرکز خواهد بود.
کتاب سه بخش و شانزده فصل دارد. در بخش اول که عنوان عصر حسرت را بر خود دارد، نویسنده در پی پاسخ به این پرسش است که چگونه فضای مبارزات سیاسی به سوی مبارزه خشونت آمیز و مسلحانه سوق پیدا کرد. صالحی پس از بررسی فضای سیاسی آن دوران این گونه نتیجهگیری میکند که «نگاهی به تحولات سیاسی دهه چهل نشان میدهد که جبهه ملی دوم [و البته سایر نیروهای سیاسی] موفق نشد فضای سیاسی جامعه را همانند دهه سی عمومی کند و اگر دانشجویان از فعالیتهای جبهه کنار میرفتند این جبهه از کمترین اقبال عمومی برخوردار بود. بنابراین حاکمیت با درک این مساله توانست جنبش دانشجویی را با سرکوب و ترویج رادیکالیسم از جبهه ملی دور کند.» در واقع بیبرنامه بودن نیروهای مخالف سیاسی و عدم توانایی آنها در عمومیتبخشی به فعالیتهای سیاسی از یک طرف و پیش گرفتن سیاست سرکوب از سوی حاکمیت از طرف دیگر منجر به این شد که بخشی از جنبش دانشجویی از فعالیت سیاسی کناره بگیرند و بخش دیگری به فعالیتهای زیرزمینی و مسلحانه روی بیاورند.
در بخش دوم با عنوان بیم و امید، نویسنده به بررسی این فعالیتها میپردازد و نشان میدهد که چگونه بخشی از هستههای مختلف دانشجویی توانستند همدیگر را بیابند و روند شکلگیری نظری و عملی جنبش مسلحانه را در ایران آغاز کنند و در سایه فضای سمپاتیک جهانی نسبت به تحولات کوبا و مقتضیات داخلی، تفاسیر خود از شرایط کشور و نقشه راه اقدامات لازم برای تغییر را مهیا کنند.
و در نهایت در بخش سوم، جنگل و شهر، تمرکز نویسنده بر روایت واقعه سیاهکل است. صالحی سعی میکند در این بخش از کتاب با ارائه هر چه بیشتر جزئیات تا حد امکان تصویر دقیقی از چریکها، روستاییان، ساواک و ارتش در اختیار خوانندگان قرار دهد و در عین حال موفق میشود حال و هوای منطقه سیاهکل، لاهیجان و روستاهای اطراف را که ملغمهای از بهت، ترس، سردرگمی، شگفتی و التهاب بوده را به زیبایی بازسازی کند:
«… غروب نوزده بهمن من در کافه نادری نشستهام. یک نفر میآید و میگوید در سیاهکل اتفاقی افتاده است. کمکم فضای شهر با ورود نیروهای نظامی ملتهب میشود.. دو گروهان ویژه آوردند از ساواکیها. چون ما ملتهب بودیم همه را ملتهب میدیدیم و یا چنین چیزی واقعاً وجود داشت. با آغاز دستگیریها حدود سی خانواده در لاهیجان درگیر شده بودند. دستگیرشدگان از بچههای نخبه شهر بودند و خیلیها آنها را میشناختند. به همین دلیل بازتاب سیاسیاش در لاهیجان بیشتر از خود سیاهکل بود. بالاتر از سیاهکل که اصلاً زندگی عشیرهای جریان داشت. کلاً هشت-نه روز همزمان با درگیری بچهها فضای شهر نیز ملتهب بود. آن روزها یادم است که طبیعت نیز با بچهها سر ناسازگاری پیدا کرده بود. از شب بیستم بهمن برف سنگینی آمد و تا چند روز ادامه پیدا کرد این میتوانست به نفع بچهها هم باشد ولی کسی میتوانست از وضعیت آب و هوایی سود ببرد که امکانات بیشتری داشت. روزی که دو نفر همانجا در جنگل کشته شدند باز ما عصر جلو کافه نادری بودیم. یکی از بچهها که با من در دوره سربازی هم خدمت بود با چشم گریان آمد و گفت که دو تا جنازه آوردهاند.. صفحه ۳۹۰»
انتشارات نگاه طرح جلد زیبایی برای کتاب تهیه کرده است که از امتیازات کتاب بوده و علیرغم سادگیاش، چشم نواز است و توجه هر خریداری را در کتاب فروشی به خودش جلب میکند. اگرچه کتاب ظرف دو سال به چاپ چهارم رسیده است، اما هنوز از برخی کاستیهای چاپ اول رنج میبرد. کاستیهایی که با یک نمونهخوانی ساده میتوانست به راحتی برطرف شوند. به عنوان نمونه در کتاب تاریخ میتینگ میدان جلالیه روز چهارشنبه، بیست هشتم شهریور ذکر شده در حالی که در جایجای کتاب به روزنامههای چاپ روز شنبه سیام شهریور همان سال ارجاع داده شده است. منطقی است که یکی از این تاریخها اشتباه است و با یک جستجوی ساده میتوان دریافت میتینگ جلالیه در روز پنج شنبه، بیست و هشتم شهریور برگزار شده و نه چهارشنبه یا این که متاسفانه به روال بسیاری از کتابهای چاپ شده در سالهای اخیر، کتاب از اشتباهات تایپی رنج میبرد و بدتر اینکه غلط املایی هم در آن یافت میشود. گرچه چنین بیمبالاتیهایی میتواند با صرفهجویی در حقالزحمه ویراستار و نمونهخوان، از هزینههای نشر بکاهد اما به مرور باعث خدشهدار شدن اعتبار انتشارات هم خواهد شد. به گمانم برای کاهش هزینهها باید به فکر راههای دیگری بود.
https://negahpub.com/shop/liberal-arts/%d8%aa%d8%a7%d8%b1%db%8c%d8%ae/%d8%a7%d8%b3%d9%85-%d8%b4%d8%a8-%d8%8c-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d9%87%da%a9%d9%84/