صمد بهرنگی دردوم تیرماه ۱۳۱۸ در محله چرنداب در جنوب بافت قدیمی تبریز در خانواده ای تهیدست چشم به جهان گشود.
بهرنگی در ۱۳۳۹ اولین داستان منتشر شدهاش به نام عادت را نوشت. که با تلخون در ۱۳۴۰، بینام در ۱۳۴۲، و داستانهای دیگر ادامه یافت. او ترجمههایی نیز از انگلیسی و ترکی استانبولی به فارسی و از فارسی به ترکی آذربایجانی (از جمله ترجمهی شعرهایی از مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو، فروغ فرخزاد، و نیما یوشیج) انجام داد. تحقیقاتی نیز در جمعآوری فولکلور آذربایجان و نیز در مسائل تربیتی از او منتشر شدهاست. وی در کتاب کندوکاو در مسائل تربیتی ایران کلمات عربی به عاریت گرفته شده از عربی را بخش بزرگی از اشتراک زبانهای رایج ایرانی از جمله ترکی آذری با فارسی دانستهاست.
“مثل قارچ زاده نشدم بیپدر و مادر، اما مثل قارچ نمو کردم، هر جا نَمی بود به خود کشیدم و شدم معلم روستاهای آذربایجان،پدرم میگوید اگر ایران را بین ایرانیان قسمت کنند، از این بیشتر سهم تو نمیشود .”
این سخن صمد است، معلم کودکان، قصه نویس بچهها، انسانی که غمخوار کودکان برهنه پا بود و دغدغهاش آموختن به آنها و بالندهتر کردنشان، صمد دیر نپائید، جوان بود که ارس همان رودخانهای که به آن عشق میورزید، جانش را ستاند و دغدغههایش ماند برای بازماندگان . اما دریغا که کسی همانند صمد بهرنگی نه آمد و نه شد.