امروز محمود دولت آبادی هفتادو پنج ساله شد، خالق داستانهایی بیهمتا که از دههی چهل مهمان ذهن و دل ملیونها کتابخوان ایرانی شده است. بسیاری از مرگان و مارال و یارمحمد و صدها کاراکتر خلق شده توسط او به رویا رفته، شبها با یاد آنها پلک گرم کرده و دیده فرو بستهایم. با غم آنان درهم شده و با شادیشان سر بر افلاک کشاندهایم .
نثر جادویی او که میراث از فرهنگ هزار ساله پارسی در خراسان دارد، ما را گرفتار تراش الماسگونه کلماتش کرده و هماره حسرت عرضه یک اثر تازه از او خارخار ذهن و جانمان بوده، وقتی میشنویم که کتاب مردی چون او باید در پرده بماندو نقاب از روی آن برگرفته نمیشود تا تشنگان نشر ماندگارش در نشئه خوانش اثر تازهاش دم خوش کنند، غمین میشویم. مگر در این سرزمین چند دولتآبادی هست که اجازه میدهیم گردی بر خاطر نازنین محمود عزیز ما بنشیند. نوشتههای کسی چون او، میراث ماندگار زبان پارسی است، تجسم قرنها قلمزنی بزرگان در پهنهی خراسان است از ابوالفضل بیهقی تا ادیب نیشابوری که در خلق جملات دولتآبادی تجلی یافته است.
باری تولد او یادآور آن همه جادوگری او با کلمات، آنهمه خلق لحظههای ماندگار برای خوانندگان آثارش و امید به تداوم خلاقیت اوست .
آرزوی عمرطولانی، شادکامی و نگارش آثار جدید او را داریم .