نگاه : اردشیر رستمی : جذابیت داستان شازده كوچولو به روایت آن جزیره تنهایی است كه هر انسانی برای خود دارد. اتفاقات این داستان و مراودههای شازده كوچولو با شخصیتهای مختلف در طول داستان ادامه دارد اما همه جذابیت زندگی او همچنان در همان جزیره تنهایی است.
شاید همین تنهایی او دلیل محبوبیتش در ایران و شرق باشد. تنهاییای كه شازده كوچولو تجربه كرد در عرفان شرقی و ایرانی ستوده شده و تك تك ما با شازده كوچولو همزاد پنداری كردیم. «تنهایی» عنصر نجاتبخش فرهنگ ما است و شازده كوچولو دست ما را گرفت و با خود به جزیره تنهاییاش برد. این اثر، مثل هر اثر بزرگی ماندگار شد. آثار بزرگ عمر زیادی دارند. حافظ، خیام، مولانا… بزرگی آثار آنان فاصلهها را برمیدارد و نسلها را به هم وصل میكند. من همانقدر در كودكی از خواندن شازده كوچولو لذت بردم، كه وقتی در بزرگسالی و به عنوان یك پدر برای پسرم آن را خواندم. فرزندم هم جهان تنهایی خود را دارد و با جهان كوچك شازده كوچولو ارتباط گرفت. بچههای ما زیر چتر گسترش دانش تنهاتر از ما هستند و جزیره تنهایی شازده كوچولو آنقدر بزرگ است كه نسلهای بعد را هم میتواند در خود جا دهد.
شیوا مقانلو : من با شازده كوچولو در سالهای اولیه دبستان آشنا شدم، ولی هرگز آن نوابغی را كه میگویند از كودكی عاشق شازده شدند درك نمیكنم. شازده برای ذهن منِ خو كرده به شازده خانمهای دیزنی زیادی دور و تلخ و پسرانه بود. نمیفهمیدم چرا شازده از همان ابتدای آشنایی با روباه حرف دوری و رفتن میزد.
تا امروز هم كه همه آدم بزرگها حكایت اهلی كردن روباره را هزار باره اینجا و آنجا نقل قول میكنند و میستایند، نفهمیدم.
من اگر جای روباه بودم به شازده یاد میدادم كه بعد از اهل كردن باید چه كند، نه قبل از آن، تا كمتر درد بچشد و بچشاند. درد شازده، درد آمدن و دیدن و رفتن، درد آدم بزرگها بود و نه بچهها. این كتابی است برای آدم بزرگها كه هر چه بزرگتر یعنی حریصتر و حسودتر و دروغگوتر و ناامیدتر و عاطل و باطلتر باشند بهتر میفهمندش و از آن لذت میبرند.
باید از پاكی كودكی در میآمدیم تا همسفر جادههای شازده میشدیم و غرایبی را كه میدید بیهیچ تعجبی میپذیرفتیم. هنوز برای من جالبترین بخشش مار بوآیی است كه فیلی را درسته میخورد و باد میكند، و پاراگراف آخر نانوشته نویسندهیی كه هواپیمایش در آسمان ناكجا گم میشود.
رسول یونان :بعضی كتابها روی كاغذهای تاریخدار نوشته نشدهاند و تاریخ انقضا ندارند. شازده كوچولو یكی از كتابهایی است كه تاریخ انقضا ندارد و كسی نمیتواند حدس بزند تا چند سال دیگر خوانده خواهد شد. مردم جهان قهرمان این داستان را میشناسند و شازده كوچولو حتی در رویاهایشان هم پیر نخواهد شد. شازده كوچولو میتواند صدها سال همچنان كوچك و محبوب بماند و ما را در كودكی و بعد از آن همراهی كند.
یكی از ویژگیهای اصلی این كتاب كنار زدن پرده از راههایی است كه منجر به رستگاری و خوشبختی بشر میشود. گاه فكر میكنم اگزوپری این كتاب را نوشت تا كوهها را كنار بزند و جادههای رستگاری را نشانمان دهد. او این كتاب را نوشت، راههای تازه را نشان داد و شازده كوچولو را جاودان كرد. نویسندههای جهان كودكی، كسانی چون اگزوپری آدمهای عجیبی هستند. آنها برای كودكان مینویسند و جهان بزرگسالان را فتح میكنند. این فتح آنان نتیجه رجوع و اعتماد آنان به كودك درون خودشان است. شازده كوچولو مخلوق كودك درون نویسنده است و شاید راز جاودانگی او هم در همین باشد. نشان دادن راههای ندیده پشت كوه از كودكی چون شازده كوچولو برمیآمد و او این كار را برای مردم جهان كرد.