گزیده ای از کتاب حسین منزوی (شعر زمان ما 14)
از زمزمــــه دلتنگیم، از همهمــه بیزاریم
نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم
آوار پریشانــیست ، رو ســوی چـــه بگریزیم؟
هنگامه ی حیرانی ست، خود را به که بسپاریم؟
تشویش هزار ” آیا”، وسواس هزار “اما”
کوریم و نمیبینیم ، ورنه همه بیماریم
دوران شکوه بـــاغ از خاطرمان رفتــه ست
امروز که صف در صف خشکیده و بیباریم
دردا کــه هدر دادیم آن ذات گرامی را
تیغیم و نمی بریم، ابریم و نمی باریم
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب
گفتند کــه بیدارید؟ گفتیم کـه بیداریم
من راه تــو را بسته، تـــو راه مرا بسته
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم
در آغاز کتاب حسین منزوی (شعر زمان ما 14) می خوانیم
بىهيچ ترديدى مجموعهى بىنظير و پنج جلدى «شعر زمان ما» كه تفسير و تحليل گزيده شعرهاى پنج شاعر بزرگ معاصر: نيما، اخوان، شاملو، سپهرى و… را شامل مىشود و طى ساليانى طولانى از سوى زندهياد «محمد حقوقى» شاعر و محقّق فروتن فراهم آمده بود، گنجينهاى گرانبهاست از شعر روزگار ما كه انتشار آن با تلاش انتشارات نگاه ميسّر شد و جامعهى ادبى اعم از روشنفكران و دانشجويان و ديگر اهالى فرهنگ از آن استقبال شايانى كردند و تجديد طبع چندبارهى هركدام از مجلّدات آن، گواه بارز اين ادعاست. دريغا در هشتم تيرماه 1388 محمد حقوقى، ملك اين جهانى وانهاد و به مصداق «اى بسا آرزو كه خاك شده»، كار تدوين مجلّدات بعدى شعر زمان ما، نافرجام ماند.آنچه اينك برابر خواننده است دورهاى جديد از اين مجموعه است كه بهواقع حاصل تلاش و تتبّع محقق و اديب معاصر «فيض شريفى» است كه به روايت ايشان زندهنام «حقوقى» شش ماه پيش از فرونهادن قلم، دوام و پيگيرى و تأليف ساير مجلدات را بدو سپرده بود.در دورهى جديد، فراهمآورنده سرودههاى «نادر نادرپور»، «سياوش كسرايى»، «نصرت رحمانى»، «منوچهر آتشى»، «سيد على صالحى»، «يدالله رويايى»، «فريدون مشيرى»، «شمس لنگرودى»، «حميد مصدق» و «حسين منزوى» را مطمح نظر قرار داده و بىآنكه صرفآ قصد تقليد از شيوهى كار زندهياد حقوقى را داشته باشد با روش و ديدى علمى و مدرن، با واكاوى و جستجوى برگهاى ادبيات معاصر، ضمن تحليل و نقد اشعار هر شاعر، بهگزينى از سرودههاى اثرگذار شاعران مورد بحث را نيز عرضه كرده است…انتشارات نگاه» مفتخر است در آغاز دههى پنجم فعاليتهاى فرهنگىاش، در كنار چاپ آثار بزرگان ادب معاصر ايران، بار فرونهادهى زندهياد محمد حقوقى را دگربار بر دوش گرفته و با چاپ ديگر مجلدات آن كه به سعى «فيض شريفى» فراهم آمده، اين بار را به سرمنزل مقصود برساند. بهيقين اين مجموعه همراه با تجديد طبع مجلدات پيشين، چنانكه گفته آمد مجموعهى «شعر زمان ما» را به گنجينهاى بىبديل بدل خواهد كرد كه هيچ آشنا به شعرى از آن بىنياز نخواهد بود…
در انتهاى كلام، يادى ديگر از «محمد حقوقى» اين استاد فرهيخته و شعرشناس شاخص داشته باشيم كه بهقول سهراب سپهرى در شعر «دوست» :
«بزرگ بود
و از اهالى امروز بود
و با تمام افقهاى باز نسبت داشت…»
عليرضا رئيسدانايى
سخن ناشر 9
پيشگفتار 11
زندگىنامهى حسين منزوى 13 ـ نگاهى به دگرديسى قالب غزل در شعر حسين منزوى 17 ـ وحدت موضوعى غزلهاى منزوى 18 ـ جايگاه منزوى در غزل معاصر ايران 20 ـ موتيفهاى كهنه، گسترده و نو در غزليات منزوى 21 سبكشناسى شعر حسين منزوى 27 ـ تضاد، پارادوكس و حسآميزى در غزليات منزوى 29 ـ پارادوكس در غزليات منزوى 29 ـ پارادوكس و حسآميزى در غزليات حسين منزوى 30 ـ ايماژ در غزليات منزوى 31 ـ تركيبات تصويرى 31 ـ الف: اضافههاى تشبيهى كلاسيك 32 ـ اضافههاى تشبيهى نو 32 ـ ب: اضافهى استعارى كلاسيك 33 ـ اضافههاى استعارى نو 33 ـ ج: تركيبهاى وصفى كلاسيك 33 ـ تركيب وصفى نوين 33 ـ زبان ميانه يا اعتدالى غزلهاى منزوى 35 ـ كرشمهسازىهاى هنرمندانه در غزلهاى منزوى 37 ـ طرح مسألهى نماد يا نشانهگاه در اشعار حسين منزوى 38 ـ تلميح (باستان گونگى) 40 ـ آرايههاى ادبى يا تزئينات صورى در اشعار حسين منزوى 45 ـ ساختار، بافتار، مضمون و محتوا در غزلهاى منزوى 47 ـ تحليل كاركردهاى شاعرانه 50 ـ الف: ملالتهاى رمانتيكى فردى و عاشقانه 50 ـ ب: ديدگاه رمانتيكى سمبوليستى مدرن 51 ـ ج: ديدگاه رمانتيكى جمعى و سياسى 56 ـ موسيقى و آهنگ و وزن در اشعار منزوى 58 ـ قافيه 60 ـ تخلص و تذكر 63 ـ بسامد اوزان عروضى غزليات حسين منزوى 63 ـ پركاربردترين اوزان عروضى
غزل (22 وزن) 65 ـ اوزان كوتاه 65 ـ اوزان متوسط 66 ـ اوزان بلند 66 ـ اوزانى كه يك بار به كار رفته 68
غزليات 71
غزل 1 (شود تا ظلمتم از بازى چشمت چراغانى) 73 ـ غزل 4 (لبت صريحترين آيهى شكوفايى است) 74 ـ غزل 12 (خيام ظلمتيان را، فضاى نور كنى) 76 ـ غزل 16 (گل از پيراهنت چينم كه زلف شب بيارايم) 78 ـ غزل 19 (حماسهيى است كه مىآيد، اين صدا از كيست؟) 80 ـ غزل 21 (چشماتو وا كن كه سحر، تو چشم تو بيدار بشه) 81 ـ غزل 31 (ليلا دوباره قسمت ابنالسلام شد) 83 ـ غزل 34 (دستش از گل، چشمش از خورشيد سنگين خواهد آمد) 84 ـ غزل 37 (الا حمايت تو رمز استقامت من) 86 ـ غزل 38 (بىتو به سامان نرسم، اى سر و سامان همه تو) 88 ـ غزل 44 (برابر منى امّا مجال دم زدنت نيست) 89 ـ غزل 49 (زنى كه صاعقهوار آنك، رداى شعله به تن دارد) 90 ـ غزل 50 (برق سپيده ديدم، در مشرق جبينت) 91 ـ غزل 51 (در به سماع آمده است از خبر آمدنت) 92 ـ غزل 59 (آيا چه ديدى آن شب، در قتلگاه ياران؟) 94 ـ غزل 73 (خاك باران خورده آغشته است با بوى تنت) 96 ـ غزل 81 (نه هر ستاره سهيل است، اگرچه در يَمن است) 98 ـ غزل 96 (آبادم و خرابم، دريايم و سرابم) 100 ـ غزل 104 (قند عسل من! «غزل» من! گل نازم!) 102 ـ غزل 107 (با تو بيمش نيست از درياى توفانزا دلم) 104 ـ غزل 110 106 ـ غزل 114 (گُزيدم از ميان مرگها، اينگونه مردن را،) 107 ـ غزل 115 (ريشهى سرو جوان با خاك، صحبت مىكند) 108 ـ غزل 117 (بىعشق زيستن را، جز نيستى چه نام است؟) 110 ـ غزل 118 (ز نعره كف به لب آورده رود ديوانه) 112 ـ غزل 123 (در خيابانى كه از بوى تو سرشار است) 114 ـ غزل 127 (اى كه به خشم كردهاى، قصد دل من، اين مكن) 116 ـ غزل 134 (سوار زورق بىبادبان دربهدرى) 117 ـ غزل 140 (همواره عشق، بىخبر از راه مىرسد) 119 ـ غزل 142 (در دست گلى دارم اين بار كه مىآيم) 120 ـ غزل 144 (ماديان من! پس كى مىبرى سوارت را؟) 122 ـ غزل 145 (شاعر! تو را زين خيل بىدردان، كسى نشناخت) 124 ـ غزل 146 (به
سينه مىزندم سر، دلى كه كرده هوايت) 126 ـ غزل 149 (نخفتهايم كه شب بگذرد، سحر بزند) 127 ـ غزل 152 (گور شد گهواره آرى بنگريد اينك زمين را) 129 ـ غزل 157 (شب كه مىرسد از كنارهها) 131 ـ غزل 163 (ناز تو و نياز تو، شد همه دلپذير من) 132 ـ غزل 166 (ز باغ پيرهنت، چون دريچهها، وا شد) 134 ـ غزل 167 (گفتى: «مرا از خويش مىترسانى، اى يار!) 136 ـ غزل 179 (گفتى: ببين آسمان را، غرق شهاب و شراره است) 138 ـ غزل 181 (درختم ـ گرچه گاهى، چَشم با افلاك دارم من) 140 ـ غزل 188 (من از تو، سرو عزيزم، ثمر نمىخواهم) 142 ـ غزل 195 (نه فرشتهام، نه شيطان، كىام و چىام؟ همينم!) 144 ـ غزل 201 (براى كينه؟ آه! نه! براى عشق من، بمان) 145 ـ غزل 205 (من عشق را، انگار، يك شب خواب ديدم) 146 ـ غزل 206 (چرا صبح مرا، زندانى پيراهنت دارى؟) 147 ـ غزل 218 (داغ كه دارى امشب؟ اى آسمان خاموش!) 149 ـ غزل 221 (از روزن زندانم، گر منظره مىبينم) 150 ـ غزل 227 (خيال خام پلنگ من به سوى ماه جهيدن بود) 152 ـ غزل 238 (اى بوسهات شراب و، از هر شراب خوشتر) 153 ـ غزل 239 (دلم كه نبض خستهاش، پر از ملال مىزند) 154 ـ غزل 247 (مگر نه هيمهى عشقم؟ مرا بسوزانيد) 155 ـ غزل 249 (اى دور مانده از من، ناچار و سزاوار) 156 ـ غزل 278 (از روز دستبرد به باغ و بهار تو) 157 ـ غزل 298 (مرا، آتش صدا كن تا بسوزانم سراپايت) 158 ـ غزل 314 (با هر تو و من، مايههاى ما شدن نيست) 160 ـ غزل 319 (تا صبحدم به ياد تو شب را قدم زدم) 162 ـ غزل 323 (دست و رو در آب جو تر كردنم، گيرم ز ناچارى است) 163 ـ غزل 329 (مى كو؟ كه تا شهابش از اين گور بگذرد) 165 ـ غزل 330 (دريا نبودم امّا توفان سرشت من بود) 167 ـ غزل 342 (مىآمد از برج ويران، مردى كه خاكسترى بود) 168 ـ غزل 343 (با ما شبى نبود كه در خون سفر نكرد) 170 ـ غزل 345 (باز مستىّ و بيدارخوابى است) 172 ـ غزل 346 (زن جوانى غزلى با رديف «آمد» بود) 174 ـ غزل 351 (چنان گرفته تو را بازوان پيچكىام) 176 ـ غزل 355 (چنگ با من و آن هم مثل دشمن خونى) 178 ـ غزل 358 (شبح ميانِ مه از بوى سوختن مىگفت) 180 ـ غزل 359 (عريان شدىّ و عطر علف زد) 182 ـ غزل 360 (در انتظار تو تا كى سحر شماره كنم؟) 183 ـ غزل 361 (يك بوسه كه
از باغ تو چينند، به چند است؟) 185 ـ غزل 368 (اى باغ چه شد مدفن خونينكفنانت؟) 187 ـ غزل 370 (شعرى است چشمت ـ شعر شورانگيز نيمايى ـ) 188 ـ غزل 378 (شهر، منهاى وقتى كه هستى، حاصلش برزخ خشك و خالى) 190ـ غزل 380 (گوش كن ساده بگويم كه تو را مىخواهم) 191 ـ غزل 386 (از آن سوى فلق آمد، زن ستاره به دست) 192 ـ غزل 394 (تمثيل غربت تو و من چيست؟ تنهايى من و تو چه رنگ است) 193 ـ غزل 398 (شكوفههاى هلو رُسته روى پيرهنت) 195 ـ غزل 399 (ما دل سپردهايم به گريه براى هم) 197 ـ غزل 400 (خانم سلام و شُكر كه سبز است حالتان) 198 ـ غزل 418 (آمدى و خوش آمدى اى به فدات جان من) 200
مثنوىها 203
صدا 209
ديگر قالبها 211
رباعى 17 (عاشق به هواى ديدنت مىآيد) 219 ـ سه رباعى پيوسته 220 ـ پنج رباعى پيوسته 221 ـ دستها! 223 ـ مويه 224
شعرهاى آزاد (نيمايى + سپيد) 227
مرثيهى ليلا 233 ـ اسم اعظم 237 ـ بشارت 240 ـ رجعت 242 ـ رَجَز 244 ـ پيك 245 ـ عشق را… 247 ـ منحنى 248 ـ گذار 249 ـ پيوند 250 ـ تنها تو! 251 ـ كدام اهريمن 253 ـ خطاب 255 ـ با اينهمه 257 ـ نيروانا 259 ـ روزها، همه… 260 ـ مرثيه چشمهاى ميشى 262 ـ تعليق 268 ـ كمانه 269 ـ تيمّم 270
منظومه صفرخان 271
شعرهاى آيينى 279
بهشت 283 ـ سيمرغ 285 ـ اميره زينب (س) 287 ـ باغِ نرگس 290
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.