گزیده ای از کتاب تاریخ مشروطه ایران
، نقش آگاهى و تربيت تودهها را نه به لحاظ نظرى، كه از راه تجزيه و تحليل واقعيتهاى زنده تاريخى، تاريخ ملت ما و جنبش انقلابى او به طرز قاطعى روشن ساخت و نشان داد چگونه زمانى كه شعور انقلابى در تودهها ريشه بدواند تبديل به يك نيروى مادى مىشود؛ نشان داد كه هر پديده انقلابى حتى بهترين و جامعترين آن تا زمانى كه نتواند پايگاهى در ميان تودهها بهدست آورد عملا منشاء هيچگونه اثرى نخواهد بود.
در آغاز تاریخ مشروطه ایران می خوانیم
ديباچه ناشر
در مطالعه تاريخ يا در بررسى زندگانى شخصيتهاى تاريخى، پژوهنده هرقدر بكوشد «گذشته» را خالى از اغراض ملى، سياسى و طبقاتى و بدون دخالت باورها، ديدگاهها و عواطف خود تصوير نمايد و نيز هرقدر پژوهش خود را بر اسناد و مدارك واقعى برون ذهنىِ خود متكى سازد بازهم تصويرى كه از «گذشته» به دست مىدهد نمىتواند از تأثير مقتضيات و نيازهاى زمان وى بركنار بماند. جاى شگفتى هم نيست كه تصوير رويدادهاى «گذشته» در انديشه مورخانى كه دوره تاريخى معينى را بررسى مىكنند، تا حدى متنوع باشد. برخى از انديشهپردازان اما، تا آنجا پيش مىروند كه مدعى مىشوند مورخ در «واقعيات» پيش از آن كه «واقعيت» شوند دستكارى مىكند و آنها را مطابق با ديدگاهها و نيز نيازهاى زمان خود «خلق» مىكند. بر مبناى اين ادعا حقيقت عينى در تاريخ دست نيافتنى است و تصوير «گذشته» تنها برآيند ذهن مورخ است. به خلاف اين ادعا خوشبختانه از هر رويداد يا دوره تاريخى گزارشهاى مختلف و منابع گوناگونى در دسترس است و بنابراين تشخيص حق و باطل از مقايسه گزارشهاى مختلف با يكديگر امكانپذير مىگردد. مثلا خواننده براى برداشتى حقيقىتر درباره انقلاب مشروطه تا آنجا كه مقدور است مىتواند به منابع مختلف مراجعه كند و در عين حال ارزش يافتههاى خود را در ترازوى تجربه و عقل و منطق بيازمايد. هر قدر اثرى مستدلتر و اتكاى آن بر اسناد و دادههاى واقعى (فاكتها) محكمتر باشد مطابقت آن با حقيقت عينى بيشتر خواهد بود. ارزش عظيم دو كتاب تاريخ مشروطه و تاريخ هيجده ساله آذربايجان تأليف احمد كسروى در همين است. انقلاب مشروطه كم يا بيش انقلابى از نوع انقلابات بورژوايى بود كه صد سال پيش از آن در غرب رخ داده بود و هدف آن نابودى استبداد شاه و درباريان و استقرار قانون بود. عمدهترين نيروهاى مشروطهخواه را «بازارىها»، پيشهوران و تهىدستان شهرى و روحانيان وابسته به آنان تشكيل مىدادند. درباريان فاسد و مستبد، تيولداران و مالكان بزرگ اراضى و نيز روسيه تزارى دشمنان آن بودند. احمد كسروى روابط درونى و مبارزه طبقات مزبور با يكديگر را بهخوبى درك كرده آنها را نه بهعنوان امرى جامد و ساكن بلكه بهمثابه فرايندى تاريخى در پيدايش، رشد و تكاملشان در نظر مىگيرد. كسروى خصوصيات انقلاب مشروطه و جزر و مدهاى آن، روحيات خوب و بد ملت، و جنبههاى مثبت و منفى رهبران آن را در دورانهاى مختلف با صداقت و درستى تشريح و توصيف نموده است.
مىتوان در پارهيى موارد با تحليلهاى كسروى موافق نبود و بهويژه با نظرات و انديشههاى وى در مورد مذهب و تصوف مخالفت كرد اما اين واقعيت نبايد مانع از آن شود كه ارزش كتابهاى تاريخى وى را ناديده گيريم. نمىتوان از خدمت وى در زنده نگاهداشتن تاريخ مشروطه و حفظ آن گنجينه گرانبها و عظيم تجارب نخستين دوره انقلاب ايران چشم پوشيد. كسروى اين عمل را آگاهانه كرد. او بهعنوان شاهد زنده قضايا و رويدادهاى انقلابى دوره اول آنها را به رشته تحرير كشيد. او مىديد كه با گذشت زمان خاطره انقلابات دوره نخست از اذهان محو مىشود و ممكن است نسل بعد از شهريور بيست بهكلى از آن بىخبر بماند. او مىديد كه تنها و بزرگترين ميراث اين دوره پرافتخار كه برآيند سالها تلاش و فداكارىهاى ملت ما و در حقيقت خونبهاى شهداى انقلاب و شكستهاى كمرشكن جنبش انقلابى ايران است از ميان مىرود يا مورد دستبرد دشمن قرار مىگيرد، پس در اين راه همت گماشت. در واقع او داستانسراى انقلاب مشروطه است. او بدين وسيله سنن انقلابى ملت ما را زنده كرد و سيماى واقعى تودهها، نيروهاى خلاقه آنان و معجزههاى بزرگى را كه ممكن است و بايستى بهدست آنان صورت گيرد نشان داد. ما ملت خود را نمىشناختيم، از سرگذشت او بىاطلاع بوديم، كسروى او را به ما شناساند، چهره او را به ما نشان داد و ما ديديم كه چقدر نجيب و فداكار و مبارز است، تا چه اندازه تشنه استقلال و آزادى و ترقى است و چه نيروهاى شگرفى در خود نهفته دارد. در واقع مفهوم واقعى «توده» و تمام چيزهاى مربوط به او را كسروى زندهتر از هر كس و بهتر از هر كس براى ما مجسم كرد و بدينگونه اعتماد ما را به توده و نيروى بىكران او كه هم مىتواند نابود كند و هم مىتواند بيافريند صدچندان كرد. گذشته از اينها، نقش آگاهى و تربيت تودهها را نه به لحاظ نظرى، كه از راه تجزيه و تحليل واقعيتهاى زنده تاريخى، تاريخ ملت ما و جنبش انقلابى او به طرز قاطعى روشن ساخت و نشان داد چگونه زمانى كه شعور انقلابى در تودهها ريشه بدواند تبديل به يك نيروى مادى مىشود؛ نشان داد كه هر پديده انقلابى حتى بهترين و جامعترين آن تا زمانى كه نتواند پايگاهى در ميان تودهها بهدست آورد عملا منشاء هيچگونه اثرى نخواهد بود. سرانجام، كسروى نام شهداى بىنام و نشان و قهرمانان گمنامى را كه از ميان تودهها برخاسته و انقلاب ايران را به پيش رانده بودند زنده كرد. او هميشه اين افراد ساده و باايمان را به تحصيلكردگان فرنگ رفته ولى متزلزل و دودل ترجيح مىداد. وفادارى آنان را مىستود و به آنان نام «پسران توده» مىداد. متأسفانه بايد گفت كه دوره آرامش بيست ساله و فقدان كار عملى ــ سياسى اثر قطعى را بر كسروى گذاشته هر روز بيشتر وى را از فعاليت مستقيم سياسى دور كرده به قلمرو كار نظرى بهويژه جدال نظرى با مذهب سوق داد و از قلمرو تحقيق در تاريخ كه آنقدر در آن از خود شايستگى نشان داده بود دور كرد، استعدادش را به راه هرز كشاند و نابودش ساخت. او از آخرين بازماندگان جنبشى انقلابى بود كه دو دوره تاريخى را پشت سر گذاشته تجارب گرانبهايى اندوخته بود و نخستين مورخى بود كه شكل و شيوه تحليل تاريخى نوين را در ايران جا انداخت. و سخن آخر اينكه سبك و شيوه نگارش كسروى كه از سبك نگارش مورخ بزرگ كلاسيك ايران ــ ابوالفضل بيهقى ــ تأثير پذيرفته بود چونان اثر ادبى يگانهاى ماندگار گشت.
گنجانيدهها
بخش يكم
به نام پاك آفريدگار 9
گفتار يكم : ايرانيان چگونه بيدار شدند؟ 13
گفتار دوم : جنبش مشروطهخواهى چگونه پيدا شد؟ 57
گفتار سوم : تبريز چگونه برخاست 139
گفتار چهارم : چه كشاكشهايى با محمدعلى ميرزا برخاست؟ 211
گفتار پنجم : جستجويى از حال مردم 271
بخش دوم
گفتار ششم : اتابك به چه نيرنگهايى كوشيد؟ 295
گفتار هفتم : نبرد «مشروطه» و «مشروعه» به كجا انجاميد؟ 373
گفتار هشتم : چگونه دربار به آرامش گراييد؟ 467
گفتار نهم : چگونه بار ديگر كشاكش آغاز يافت؟ 517
گفتار دهم : جستجو از حال مردم 587
بخش سوم
گفتار يازدهم : چگونه مجلس به توپ بسته شد؟ 597
گفتار دوازدهم : جنگ در تبريز چگونه آغاز يافت؟ 699
گفتار سيزدهم : چه جنگهايى با عينالدوله و سپهسالار رفت؟ 745
گفتار چهاردهم : چگونه مشروطهخواهان به شهرگشايى برخاستند؟ 819
گفتار پانزدهم : چگونه تبريز بار ديگر به تنگنا افتاد؟ 861
نمايه 935
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.