کلاته گل
زهرا کلاته
گلادیاتور
زهرا کلاته
هیچوقت نفهمیدی
تن داده به بازیت
زنی که آکتور نیست
سر تو می جنگه
سربازته اما
گلادیاتور نیست
…
مجموعه نمایشنامه های غلامحسین ساعدی با قاب
غلامحسین ساعدی
نمایشنامه های غلامحسین ساعدی در دهه های چهل و پنجاه تا امروز به دلیل تو جه شان به سوژه های اجتماعی و سیاسی و همچنین به دلیل نگارش مینی مالیستی و ساده شان، این بخت را داشته اند که بارها و بارها توسط گروه های تئاتری آماتور و حرفه ای روی صحنه بروند. هم نمایشنامه های نمادین او و هم نمایشنامه های واقع گرایانه اش همواره آیینه ی تمام نمای جامعه ایرانی بوده اند، آیینه ای که هراس ها و مصائب دوران خود را به خوبی منعکس کرده اند.
كلاته گل
غلامحسين ساعدى
کلاته گل، ده آباد و سرسبزی است که مردمانش عاشق ارباب مهربانشان آقا مهدی خرم هستند. ارباب تازه با پری خانم ازدواج کرده و همراه با برادر پری، دکتر یعقوب به ده آمده اند، اما شاه چندی پیش این ده را پسندیده و می خواهد آنها را بیرون کن . . .
داستان در کلاته گل، خانه اربابی خرم روی می دهد.
نمایشنامه در سه پرده اجرا می شود و شخصیت های نمایش شامل : «مهدی خرم؛ مالک کلاته گل »، « پری؛ زن خرم»، « دکتر یعقوب پایدار ؛ برادر پری »، « احمد آقا ؛ مباشر خرم »، «ننه؛ دایه خرم»، «هاشم زاده ؛ مامور اداره املاک »، « عمو غدیر ؛ ربش سفید و قصه گو »، « کشور؛ خدمتکار»، « بام غلطون ؛ دهاتی کوتوله و قلچماغ »، نظامی ها و دهقانان است .
با غلامحسین ساعدی (گوهرمراد)
غلامحسین ساعدی در 1314 در تبریز دیده به جهان گشود.هنگامی که در دبیرستان مشغول به تحصیل بود اولین داستانهایش در هفتهنامه دانشآموز چاپ شد، همچنین داستان بلندی به نام از پانیفتادهها نوشت که مجله کبوتر صلح آن را به چاپ رسانید. دوران دانشجویی ساعدی در تبریز با فعالیتهای سیاسی و شرکت در جنبشهای دانشجویی و آشنایی و دوستی با افرادی چون صمد بهرنگی همراه بود. وی در همین دوران نوشتن داستان کوتاه را نیز با جدیت بیشتر پیگیری کرد. داستانهای «شکایت» و «غیوران شب» و نمایش نامه «سایههای شب» حاصل آن دوره کاری او است. او هم چنین در...
انتشار چهار نمایشنامه از غلامحسین ساعدی
نگاه: چهار نمایشنامه از غلامحسین ساعدی با نامهای «آی بیکلاه، آی باکلاه»، «کلاته گل»، «جانشین» و «ضحاک» از سوی نشر نگاه منتشر شد. غلامحسین ساعدی در 1314 در تبریز دیده به جهان گشود. او با نام مستعار گوهر مراد بیشتر آثار نمایشی خود را به چاپ سپرد. در دانشگاههای تبریز و تهران پزشکی و روانپزشکی خواند. با درک خاصی از شخصیتهای روانپریش و آشفتهذهن و کشف دردها و آسیبهای روحی آنان، توانست به خوبی از این کاراکترها درداستانهای خود بهره گیرد. فضای داستانها و نمایشنامههایش آکنده از درهمآمیختگی کابوس و واقعیت است که فضایی وهمناک به آثارش میدهد. ساعدی در...