اين كتاب به بررسي سرگذشت نثر معاصر (كه آغاز آن را سال 1300 در نظر گرفته است)، دوره فترت از سال
(1315-1300) كه شامل مشخصات كلي دوران، تحقيقات ادبي و تاريخي، داستان نويسي، قضاوت يكي از معاصران اين عصر يعني «نيما يوشيج» پرداخته است و در پايان فصل نيز درباره مباحث ياد شده، نتيجهگيري خود را ارايه ميدهد.
وي در فصل سوم اين كتاب به بررسي و نقش بازگشت محصلان ايراني كه عازم خارج از كشور شدهاند، پرداخته و معتقد است كه بازگشت اين گروه از محصلان به كشور موجب ايجاد موج جديدي در كشور به ويژه فرهنگ آن شده است.
«سپانلو» در فصل چهارم كتاب به بررسي وضعيت موضوعات فرهنگ و شيوه نثري محققان از جمله «عبدالحسين زرين كوب»، «عيسي آرينپور»، «فريدون آدميت»، «علي شريعتي» و… در فاصله سالهاي 1350 -1340 ميپردازد و در طول بررسيها خود، خصلتهاي اساسي اين دوره را معرفي و بررسي ميكند.
در فصل پنجم به بررسي چند نمونه ادبي از هدايت تا امروز، بررسي آثار «صادق هدايت»، «بزرگ علوي»، «صادق چوبك»، «جلال آلاحمد»، «ابراهيم گلستان»، «بهرام صادقي»، «غلامحسين ساعدي»، «هوشنگ گلشيري»، «نادر ابراهيمي»، «جمال مير صادقي»، «محمود دولتآبادي» و… ميپردازد.
در فصل ششم كتاب نيز به بررسي رمان نويسي ميپردازد و در بخشي از اين فصل خلاصهاي از 19 رمان فارسي از جمله «تهران مخوف»، «جنايات بشر»، «تفريحات شب»، «همسايهها»، «شوهر آهو خانم» و… را ارايه ميدهد.
نويسنده در فصل هفتم كتاب نيز به بررسي نمايش نامهنويسي ،سابقه و فراز و نشيب آن ميپردازد و در ادامه نيز به بررسي ويژگي نمايشنامههاي افرادي چون:«علي نصيريان»، «بهمن فرسي»، «غلامحسين ساعدي»، «بهرام بيضايي»، «اكبر رادي» و… ميپردازد.
فصل هشتم كتاب «نويسندگان پيشرو ايران» نيز به نقد ادبي اختصاص داده شده است. «سپانلو» در پيشگفتار نيز به بررسي نشر روزنامهاي، نثر فلسفي، نشر جامعه شناختي، نشر سياسي و تاريخي پرداخته است.
در بخش پاياني كتاب يعني فهرست اعلام نيز نام برخي از افراد و كتاب هايي كه در كتاب از آنها ياد شده است.
بی شک غلامحسین ساعدی یکی از بزرگترین نویسندگان فارسی زبان و از داستان نویس های پیشرو دهه ی چهل شمسی به حساب می آید . او از متن داستان ها، افسانه ها و روایت های فرهنگ ایرانی برخاسته است. نویسنده ای که آثارش آفریده ای از خیال واقعیت، ترس و وحشت اند و با زبانی قوی و بیانی هنرمندانه و با نمایش درد و رنج مردم کشورش تاثیری عمیق بر خوانندگان آثارش باقی می گذارد. او به نسلی از نویسندگان ایرانی تعلق دارد که موفق شدند در دهه ی چهل ، ادبیات و هنر ایران را به کلی دگرگون کنند و تاثیرشان بر ادبیات و تاتر ایران تا به امروز قابل مشاهده است .
منوچهر نیستانی را شاید بتوان بهخاطر عدم معرفی بسزای این شاعر به نسل شاعران معاصر مخصوصاً در دو دهۀ اخیر و عدم دسترسی آسان نسل ادبی امروز به کتابهای او با همۀ معروفیتش یک جزیرۀ ناشناختۀ ادبی دانست، به حدی که اگر این شاعر هم به اندازۀ شاعران همنسل و معروف خود معرفی و شناخته میشد میتوانست سهم عمدهای در جریان شعر امروز مخصوصاً مسیر شعر پیشرو امروز اعم از غزل یا نیمایی و سپید داشته باشد. گمنامی و مستور ماندن شعر منوچهر نیستانی البته تا حدود زیادی هم به انزواطلبی و عزلتگزینی عمیقی که در شخصیت خود این شاعر موج میزند برمیگردد، درست مثل مرحوم نوذر پرنگ که او هم در انزوا و تنهایی نوشت و شعرش هم همچنان در تاریکی و ناشناس مانده است.
گرچه از دو دهه پیش موقعیتهای تقریبی قدرتهای گوناگون در ساخت ترکیبی نظم امپراتوری بالا و پایین شده، و بهرغم دادوقالهای ایدئولوگهای حاکمیت ملی، به هیچ وجه از توان نیروهای سلطه و کنترل اعمال شده بر نظم جهانی کاسته نشده است. این نیروها در عوض، صرفاً از دیدهها پنهان و کمتر از سابق تشخیصپذیر شدهاند، چنان که گویی فرمول معجون نامرئی شدن را کشف کرده باشند. آنچه امروزه بدان نیاز داریم چرخههای مبارزات بینالمللی و نیز هوش و فراستی است که هر دو همزمان رویاروی ساختارهای نظم جهانی حاکم بایستند. هر چه باشد گاهی کار نظری مندرج در جنبشهای اجتماعی بیش از مطالب انبان شده در کتابخانهها آموزنده است. وارونهسازی این نامرئی شدن نخستین گام در کسب توان کشاکش با آنها و سرانجام به زیر کشیدن ساختارهای امپراتوری است.
مایکل هارت و آنتونیو نگری، از جستار «امپراتوری بیست سال بعد»
این کتاب روایتی است که آخرین روزهای آلبر کامو در آن تداعی شده. نویسنده با دقت خاصی به آن پرداخته است. او این آخرین سفر را با وفاداری به واقعیت شرح میدهد؛ همان واقعیتی که در آثار مختلف، مقالات مطبوعاتی یا شهادتهای گوناگون در چارچوب کتابها یا کنفرانسهای دیگر تداعی شده است. این شاهدان _خویشاوندان و دوستان کامو، منشی، همقطارها یا همکارانِ روزنامهنگارش_ به نویسنده اجازه دادهاند حکایتهایی را بیان کند که هدفشان نشان دادن اوج انسانیتِ این مرد آزاد از جهان باشد.
این کتاب که موضوع اصلیاش سکوت مادر است، موقعیتهایی را به نمایش میگذارد که ممکن است کامو را در مواجهه با سرنوشتی که به نظرش قطعی نبود تصور کند. این واقعیت که ذهن نویسندۀ بیگانه یا کالیگولا را به خود مشغول کرده، همیشه درون این رماننویسِ روزنامهنگار و فیلسوفِ انسانگرا زنده بوده است.
در ذهن من مهمترین مشخصهی منفردزاده، تفاوتِ اندیشه و بینش و پیشرو بودنِ او در آفرینش است. کارهای شناختهشدهاش در زمانِ خود پیشرو و تازه بوده و در گذر زمان، شاخص هنر زمان خود شدهاند. اما همهی اینها محصول دوران شناختهشدگیِ او از «قیصر» به بعد است؛ پس از آن که توانست پیگیر سلیقهی خود باشد، مدام از خود بگذرد، تجربه کند و خودش را در انتخابهایش بازتاب دهد. در این کتاب میشد خیلی زود از دوران کودکی و نوجوانی گذشت و به کارنامهی شاخص و پرجلوهی او از «قیصر» به بعد رسید و اینچنین او را نابغه و پراستعداد جلوه داد. اما از خود او یاد گرفتهام که کسی دانا به دنیا نمیآید. تلاش و تجربهها و کیفیت زندگیِ انسانهاست که به آنها هویت میدهد. توانمندی در آفرینش هنرمندانه، جدا از آنچه که «استعداد فردی» مینامیم، نیازمندِ تجربهورزی و گذر از سیاهمشقها و در معنا، «پرورش» است. گفتههای او هم میرساند که بیدار و هوشیار زندگی کرده؛ برای تجربه، خطر کرده؛ آرزوهایش را پرورانده و برایشان به پیش رفته است… *متن از مقدمۀ حسین عصاران بر کتاب «شناسنامهی اسفندیار منفردزاده»
داستان «برهنه در میان گرگها» ماجرای اسرای اردوگاه بوخن والد در جنگ جهانی دوم است امید و تلاشهای بی وقفه و برنامهریزیهای سازمان پنهانی در میان اسرا برای روزی که بتوانند از سیمخاردارهای بوخن والد زنده عبور کنند و به آزادی برسند. مردانی که امیدوارانه به دور آتش در میان گرگها می رقصند…تا اینکه یک اتفاق عجیب مسیر برنامههای سازمان پنهانی آنان را تحت شعاع قرار میدهد وجود یک جامهدان که محتوای آن کودک سهسالهای بود که هیچ کس نمیدانست این کودک لهستانی چگونه سر از اردوگاه درآورده است. از این پس ماجراها حول محور نجات جان آن کودک میچرخد و مبارزات پنهانی بین ارشدان اس اس اردوگاه و ارشدان اسرا و سازمان پنهانیشان، رمانی هیجانانگیز و درعین حال تاثر آور را
کتاب روانشناسی اندوه مواجههای است با مسئله فقدان، داغداری و تجربههای اندوهبار. ریچارد گروس علاوه بر بررسی چیستی اندوه و اشکال مختلف آن، واکنشهای انسانی به این مسئله را نیز میکاود. از این رو، محتوای کتاب موضوعاتی وسیع را پوشش میدهد. نویسنده هم از روانکاوی فروید، هم از عقایدی بیاعتبار که «مراحل» اندوه را گذرکردنی میداند و هم از هنجارهای اجتماعی و فرهنگی سخن میگوید که درک ما را از داغداری شکل داده یا محدود کردهاند. ویژگی برجسته این کتاب آن است که به زبانی که در توصیف اندوه به کار میبریم نیز پرداخته است.
در قرن سیزدهم میلادی، جهان شاهد حوادثی سترگ در بخش اعظم آسیا و اروپای شرقی بود؛ چنگیزخان قبایل ترکی مغولی را زیر پرچم «تنگری» متحد کرد و از استپها خارج شد و نیمی از جهان را درنوردید و اوضاع سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، تجاری و مذهبی این مناطق را به شدت تحت تأثیر قرار داد. پیروزیهای رعدآسا و شور و شوق کسب غنائم طعم شیرین قدرت را به مغولان چشانید و این اعتقاد را در ذهنشان پدید آورد که آمدهاند تا «عدل آسمانی» را در جهان برپا دارند. اما بنا بر منابع «جهان از زمانی که پروردگار بزرگ و منزه آدم را آفرید، تا امروز به چنین بلایی گرفتار نشده بود.» بازماندگان کشتار مهیب مغولان میگویند آنها «آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند.»
جاشوا یافا راوی روسیۀ پرآشوب پوتین است. از خلال شرححالنویسی، زوایای گوناگون زندگی روسی را تصویر میکند و به فضای سیاستآلود رسانه، ساختار عمودی قدرت، الحاق کریمه، استقلال چچن، جنگ سوریه، کلیسای ارتدکس و هنر سیاستزدۀ این کشور نقب میزند و با نثری رمانگونه دگردیسی «انسان شورایی» را به موجودی سیاس روایت میکند.