بی مترسک
بیمترسک
بی مترسک
علی غبیشاوی
رمان«بی مترسک» 5 فصل دارد، دو فصل اول و آخر «روز آخر» نام گذاری شده که در اصل مقدمه و موخرهای برای داستان هستند. داستان اصلی کتاب در سه فصل میانی، «شب اول»، «شب دوم» و «شب سوم» بیان می شود. این رمان ساختار روایی ساده و روایتی روان و خوشخوان دارد.
در سطح اول داستان با دو جوان دانشجو مواجه میشویم که به دستور استادشان، برای انجام تحقیقات و نمونهگیری از خاک منطقهای در خوزستان چند روز در دشتهای اطراف شهر مشغول گشت و گذار میشوند. راوی و دوست دانشجویش رضا، سه شب را در این منطقه میگذرانند. هر شب پیرمردی به دیدار آنها میآید. پیرمرد که ادعا میکند در خرابههای روستایی قدیمی به نام «صویله» زندگی میکند، داستانهایی از گذشته این روستا، تعریف میکند.
شیوه روایت داستانهای پیرمرد به شیوه «نقل کردن» یا telling است. در داستان اول، پیرمرد برخورد مردم صویله را با پدیده برق و در نتیجه ی آن تلویزیون و دیگر دستگاههای برقی تعریف میکند و شب دوم پیرمرد برخورد صویلهای ها را با فوتبال به تصویر میکشد. در شب سوم نیز دلایل زوال و نابودی این روستا را روایت مینماید.
آب تا زانوی مترسک
حیدر کاسبی
ـ تا خونِ توتها
تا خون توتها به گردنم نیفتد،
گریختم
و بیرون نیامدم از صدای سگی که دنبالم میکرد.
نایبقهرمان
فرهاد خاکیان دهکردی
این مجموعه داستان هیچ ربطی به ورزش ندارد اما تمام داستانها به نوعی در ستایش نایبقهرمانی هستند. نایبقهرمانی یک وضعیت است. هر روز تازه فرصتی است برای از نو جنگیدن تا مگر در شعلههای همین جنگ ابدی بشود از زندگی کامی گرفت، کامی اندک، کامی نه از جنس قهرمان بودن.
ما همگی نایبقهرمانان زندگی خودمان هستیم. با خودمان جنگیدیم و شکست خوردیم… از یا اما نمیتوان نشست که قهرمان بودن همان مراسم تدفین است. تمام شدن است. انتهای عطش است و آغاز این سوال که « خب؟ حالا باید چه کار کنیم؟» قهرمان شدن همان کاسهی چه کنم به دست گرفتن است و شهوت حریصانه برای حفظ داشته های حقیرانه.
نایب قهرمان بودن کامی گرفتن از ناکامی است. در آستانه ایستادن و «من به چشم خویش دیدم که جانم میرود» است. دست روی دست گذاشتن نیست که دست از همه چیز حتی دست از افتخار هم شستن است …
هیچ کس در هیچ کجا عرق تن هیچ نایبقهرمانی را خشک نخواهد کرد. عرق تن او در تماشای خشک کردن عرق تن قهرمان خشک میشود.
آری نایب قهرمانی یک وضعیت است؛ وضعیت انسان امروز، وضعیت تک تک ما …..
کتاب موسیقی
شمس لنگرودی
اشعاری در ستایش سازها
یادداشت شاعر:
کتاب موسیقی (اشعاری در ستایش سازها) شامل 39 شعر در ستایش سازهاست؛ سازهایی که صدایشان سراسر عمر با من بودند. این شعرها با توجه به تاریخ پرفراز و نشیب و شکلهای زندۀ سازها نوشته شده است. این کتاب ادای دین من است به هر کدام از این سازها، که زندگی دشوارتر از این میبود که هست.
تهران خصوصی ما
حسن علیشیری
بگو کجای گریه پیدات کنم ؟!
کجای تهران خصوصی ما ؟!
کنج کدوم خاطره ی مشترک ؟!
تو صف گیشه ی کدوم سینما ؟!
توی کدوم سکانس فوق العاده
از اون همه فیلمی که با هم دیدیم ؟!
یا تو کدوم ترانه نابی که
با هم دیگه از ی هدفون شنیدیم؟!
منظومه ی شهرزاد
سهراب حسینی
شعر شاید، تجربهیِ فروفشردنِ زندگیست در زبان. و این مقام، اگر محلِ تلاقی تعبیر شود، آنجاست که «مکان» و «زمان»، در «زبان» به هم میرسند. چنانچه پذیرفته باشیم زندگی، «زمانی»ست که «مکان» در آن حادث میشود؛ یا «مکانی»ست که «زمان» در آن جاریست. تجربیاتِ تاریخیِ ما، با زبان فهم میشوند. پس زبان، محلِ زایشِ زندگیست. منظومهیِ شهرزاد، تجربهایست که در زبان اتفاق میافتد؛ و در آن بناست زمانِ روایت، در نقطهیِ صفر متوقف بماند. این قرار اما به قاعدهیِ تسلسل منجر نمیشود. تنها هر چه که در لحظه آفریده میشود، در لحظه، منهدم میشود. از احمد شاملو آموختهایم که شعر، برداشتهایی از زندگی نیست؛ بلکه یکسره، خودِ زندگیست.
مجموعه اشعار سیاوش کسرایی – پالتویی
سیاوش کسرایی
مجموعه اشعار
مجموعه باران
شعر معاصر ایران، از مشروطیت تا امروز