جولیوس قیصر
ویلیام شکسپیر
ابوالحسن تهامی
آنگاه که گمان میرود جولیوس قیصر پس از حذف رقیبان سیاسی اندیشهی تاج بر سر نهادن دارد، جمهوریگرایان با توطئهیی او را میکشند. اما به زودی انگیزههای متفاوت توطئهگران آشکار میشود و برخورد آرمانگرایی با جاهطلبی سیاسی، ملتی را به گرداب جنگ مهیب خانگی میافکند. شکسپیر در این درام بزرگش تبعات خشن خیانت و جنایت را از دیدگاهی انسان شناسانه وا میکاود.
مجموعه آثار ویلیام شکسپیر (هفت جلد|قابدار)
نوشته ویلیام شکسپیر
ترجمه ابوالحسن تهامی
این مجموعه شامل هفت نمایشنامۀ شکسپیر با ترجمۀ ابوالحسن تهامی است :
شناسنامهی اسفندیار منفردزاده
به کوشش:حسین عصاران
در ذهن من مهمترین مشخصهی منفردزاده، تفاوتِ اندیشه و بینش و پیشرو بودنِ او در آفرینش است. کارهای شناختهشدهاش در زمانِ خود پیشرو و تازه بوده و در گذر زمان، شاخص هنر زمان خود شدهاند. اما همهی اینها محصول دوران شناختهشدگیِ او از «قیصر» به بعد است؛ پس از آن که توانست پیگیر سلیقهی خود باشد، مدام از خود بگذرد، تجربه کند و خودش را در انتخابهایش بازتاب دهد. در این کتاب میشد خیلی زود از دوران کودکی و نوجوانی گذشت و به کارنامهی شاخص و پرجلوهی او از «قیصر» به بعد رسید و اینچنین او را نابغه و پراستعداد جلوه داد. اما از خود او یاد گرفتهام که کسی دانا به دنیا نمیآید. تلاش و تجربهها و کیفیت زندگیِ انسانهاست که به آنها هویت میدهد. توانمندی در آفرینش هنرمندانه، جدا از آنچه که «استعداد فردی» مینامیم، نیازمندِ تجربهورزی و گذر از سیاهمشقها و در معنا، «پرورش» است. گفتههای او هم میرساند که بیدار و هوشیار زندگی کرده؛ برای تجربه، خطر کرده؛ آرزوهایش را پرورانده و برایشان به پیش رفته است… *متن از مقدمۀ حسین عصاران بر کتاب «شناسنامهی اسفندیار منفردزاده»
دیوان ناصرخسرو
ناصر خسرو
جهانگیر منصور
دیوان ناصر خسرو
دیوان حکیم ناصربن خسروبن حارث القبادیانی البلخی المرزی با تنظیم و نمونه خوانی و نظارت، جهانگیر منصور، کتابی است که در مقدمه ی آن چنین می خوانیم:
حكيم ناصر خود را در سفرنامه خود قباديانى مروزى مى خواند. بودن او از قباديان از اشعار او نيز معلوم است و چنان كه گفته شد قباديان از نواحى بلخ بوده و بدين جهت وى در اشعار خود همه جا از بلخ به عنوان وطن و شهر و خانه و مسكن خويش سخن مى راند و بلخ را به صفت «چون بهشت» توصيف مى نمايد و به هجرت يا هزيمت يا اخراج شدن خود از بلخ اشاره مى كند…
نکوهش مکن چرخ نیلوفریرا
برون کن ز سر باد و خیرهسری را
بری دان از افعال چرخ برین را
نشاید ز دانا نکوهش بری را
چو تو خودکنی اختر خویش را بد
مدار از فلک چشم نیکاختری را
به چهره شدن چون پری کی توانی
به افعال ماننده شو مر پری را
درخت ترنج از بر و برگ رنگی
ن حکایت کند کله قیصری را
سه تفنگدار – دوره پنج جلدی
الکساندر دوما
ذبیح الله منصوری
«سه تفنگدار» رمانی نوشته الکساندر دوما، رماننویس و نمایشنامهنویس مشهور فرانسوی است. داستان در قرن هفدهم اتفاق میافتد و ماجراهای مرد جوانی به نام دارتانیان را دنبال میکند که خانه را ترک میکند تا به پاریس سفر کند و به تفنگدارها بپیوندد. دارتانیان یکی از سه تفنگدار عنوان کتاب نیست. دوستان او آرتوس، پاراتوس و آرامیس دوستان جدایی ناپذیری هستند که با شعار “همه برای یکی، یکی برای همه” زندگی میکنند، شعاری که اولین بار توسط دارتانیان معرفی شد.
الکساندر دوما ماجراجویی، جاسوسی، توطئه، قتل، انتقام، عشق، رسوایی و تعلیق را در این کتاب ترکیب میکند و شخصیتهای کوچک تاریخی را به شخصیتهایی بزرگتر از زندگی تبدیل میکند.
جنگ و صلح
لئو تولستوی
کاظم انصاری
جنگ و صلح را تولستوی در سال ۱۸۶۹ به زبان روسی نوشت. در این اثر جاودانه که یکی از بزرگترین آثار ادبیات روسی و از مهمترین رمانهای ادبیات جهان به شمار میرود بیش از ۵۸۰ شخصیت نقش آفرینی میکنند. این رمان یکی از معتبرترین منابع تحقیق و بررسی در تاریخ سیاسی و اجتماعی سده نوزدهم امپراتوری روسیه به شمار می آید. بن مایه این رمان زندگی اجتماعی و سرگذشت پنج خانواده اشرافی روس در دوران جنگهای روسیه و فرانسه در سالهای ۱۸۰۵ تا ۱۸۱۴ است.
ملاصدرا: فیلسوف و متفکر بزرگ ایرانی
هانری کوربن و جمعی از خاورشناسان
ذبیح الله منصوری
کتاب «ملاصدرا» حاصل ترجمه و اقتباس «ذبیح الله منصوری» از نوشته های جمعی از شارحین غربی ملاصدرا و خاورشناسانی همچون «هانری کوربن»، «هرمان اولدنبرگ»، «والتر گریسمان» و … است که برای آشنایی عموم با زندگی و اندیشه های این فیلسوف بزرگ، از کودکی تا بزرگسالی، تدوین شده است. این کتاب که با زبانی ساده و شیوا نوشته شده است، به خوبی زیست و زمانه ی عالم و متفکر بزرگی را روایت می کند که از جوانی فقط و فقط به دلیل اندیشیدن، مجبور شد شهر به شهر سفر کند و زندگی مخفیانه پیشه کند. کتاب «ملاصدرا؛ فیلسوف و متفکر بزرگ ایرانی» روایت سرگشتگی فیلسوف همیشه در تبعید است که از سوی مردم، حاکمان و عالمان زمانه ی خودش زخم ها خورد ولی هیچ گاه از فلسفه اش پاپس نکشید و تا پای مرگ بر سر تفکرش ایستاد.
عشق سال های فیلم فارسی و نوزایی سینمای ایران
بهزاد عشقی
در این کتاب نوزایی سینمای ایران از بطن سینمای فیلم فارسی و بر آمدن فیلم سازان تاریخ سازی چون مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی و دیگران، با نگاهی جامعه شناختی مورد واکاوی قرار می گیرد. شخصیت های ماندگار و اقتباس ادبی، سینمای خیابانی و ناتورالیسم ایرانی، شیدایی و عقلانیت مدرن و سینمای پرویز کیمیاوی، سیاست حذف و بازی کی بود کی بود من نبودم، ستاره مرده است و دیگر نمی میرد، از کیارستمی استالین نسازیم، دروغ خوانی و تاریخ، ارجاع های فرهادی و گفتگوهای بینامتنی و… از جمله مباحثی است که در این کتاب طرح می شود. ما این داستان را از واپسین سالهای دهه چهل شروع می کنیم و تا به امروز می رسیم که سینمای هنری ایران به مهم ترین سفیر فرهنگی این سرزمین در محافل جهانی بدل گشته است.
کهن الگوهای سینمای ایران
بهزاد عشقی
تاریخ سینمای ایران به تعبیری تاریخ تیپهای تکرارشوندهای است که در فیلمهای مختلف تکثیر میشوند و معمولاً متأثر از تحولات اجتماعی تغییر چهره میدهند و در مواردی نیز از قطب مثبت داستان به قطب منفی میکوچند. از دید یونگ، کهن الگوها تمایل کلی ذهن برای تولید اندیشههای مشابه و یکسان است، گنجینهای از سنتهای دیرینه است که در ناخودآگاه جمعی هر ملتی جمع میشود و در قالب تصاویر و انگارهها و چهرههای مثالی به جلوه درمیآید. کهن الگوها قدرت و مانایی بسیاری دارند و سرشار از معانی متنوعاند و بر کنشهای جمعی افراد تأثیر میگذارند. این الگوها گاهی در اشکال نقاشی و معماری و صنایعدستی، گاهی در شکل ریاضی و هندسی، گاهی هم در قالب چهرههایی همچون، پیردانا، سایه، مادر، مکار، زن اهریمنی، موعود، و بسیاری دیگر، پدیدار میشوند. چهرههایی که ریشه در باورهای دیرینهٔ اقوام دارند و قرون و اعصار را در مینوردند و با زمان کنونی وارد مکالمه میشوند و تاحدود زیادی بر باورهای امروزی تأثیر میگذارند. به این اعتبار از گذشته گریزی نیست، و چه بخواهیم و چه نخواهیم، از الگوهای کهن میراث میبریم و آن را در شکلهای جدیدتر باز تولید میکنیم. با این مقدمه به سراغ تیپهای تکرارشونده در سینمای ایران میرویم و این داستان را نخست با تیپ قهرمان آغاز میکنیم.