دیوان فخرالدین عراقی
فخرالدین عراقی
ابراهیم عراقی فرزند عبدالغفار کمجانی بود. او پس از تکمیل آموزش قرآن برای ادامه تحصیل به همدان رفته، و در آن جا تحصیل کرد. در کودکی قرآن را از بر نمود و می توانست آن را به آواز شیرین و درست قرائت کند. وقتی که هفده ساله بود جمعی از قلندران به همدان فرود آمدند و عراقی نیز بهمراه آنان به هندوستان رفت و به شاگردی شیخ بهاء الدین زکریا درآمد و بعد از مدتی با دختر او ازدواج کرد که از وی پسری آمد و به کبیرالدین موسوم گشت. بیست و پنج سال سپری شد، و شیخ بهاءالدین وفات یافت، در حالی که، عراقی را جانشین خود کرده بود. بعد از هند، عراقی عزم مکه و مدینه کرد، و پس از حج جانب روم شد. در قونیه، به خدمت مولانا رسید، و مدتها در مجالس سماع حاضر شد. وی پس از سال ها اقامت در روم جانب شام رفت. عراقی در هشتم ذیقعده سال ۶۸۸ ه. ق در شهر دمشق درگذشته است.
شعر زمان ما 19: هوشنگ چالنگی
فیض شریفی
آیا آنجا که میایستی
حکایت جانهاییست
که در انتظار نوبت خویشاند
تا گُر بگیرند؟
آیا آنجا که میگذری
انبوهی رودهاست
که گلوی مردگان را
میجویند و بازپس نمیدهند؟
کمانداران و آبزیان
غرق میشوند دست در آغوش
و بر هر ریگ که فرود میآیند
صدای مرا میشنوند
که نمیخواستم بمیرم.
از من تا عشق
از من تا عشق
گفتگوها: شبنم سمیعیان
عکاس: الهام یاراحمد
انتشارات نگاه
” هنرمندان، ناگفته هایی بسیار دارند.
برای شنیدن آنچه حرف های دل است، باید در حضورشان نشست
و سراپا شوقِ کشف و شور شنیدن شد.
«از من تا عشق» دریچه ای است روشن به دنیای درون هنرمندانی گرانمایه…
ایشانی که خلوت دلخواستۀ دنیایشان را در صمیمیت و دوستی با ما شریک شدند . . .”
صلح (شعر زندگی)
ری را عباسی
از عزیزانی که دعوتِ صلح را پذیرفتند سپاسگزارم. باید بگویم انتخاب شعر در این مجموعه بسیار دشوار بود، زیرا انتخاب شعری از یک کشور، گاه به دلیل مرتبط نبودن با موضوعِ صلح، ناگزیر به حذف آن کشور منجر میشد. آثاری که برای شرکت در دور اول این جشنواره ارسال شده بود، حجم بسیار بالایی را داشت. چنانچه پیش از این در مطبوعات نیز آمده بود، نزدیک به4000 اثر بررسی شد. بیشترین شرکت کنندگان از ایران و شاعرانی از: آلمان، آمریکا، انگلیس، ایتالیا، افغانستان، تاجیکستان، فرانسه، عراق، سوریه، لبنان، مراکش، هندوستان، ترکیه، نروژ، آلبانی، هلند، ژاپن، صربستان مونته نگرو، یوگسلاوی (سابق) و… که بخشی از این آثار در این مجموعه دیده میشود، برخی در مجلد دیگری به چاپ خواهد رسید.
شرح حال این جریان نوپا که نخستین حرکت ادبی و مسقل از سوی ایران بود در این چند سطر نمی گنجد؛ اما آنچه مهم است شنیدنِ صدای صلح به زبانهای مختلف است، که در این مجموعه دیده میشود. شاید این توضیح کافی باشد، بعضی ناشران از انتشار گزیدهی این اثر ( به دلیل حجم زیاد) امتناع داشتند. بعد از فراز و فرودهای بسیار بر سر راه انتشار این کتاب، جناب علیرضا آبیز، دوست گرانمایه(شاعر و مترجم) اشعار فارسی را که قبلا بعضی از شاعران، توسط مترجمان مختلفی ترجمه کرده بودند؛ بررسی و مجددا ترجمه کردند. چنین راه دشواری در ابتدا طی شد، چند زبانه بودن این اثر به دو زبانه بودن (فارسی و انگلیسی) تقلیل یافت. متاسفانه بعد از کاری طولانی، این امر نیز به سرانجام نرسید و قرار شد، این اثر را فقط به زبان فارسی در حجمکمتری در ایران و زبان انگلیسی آن را درخارج از کشور به چاپ برسانیم. علیرغم میل باطنیام دست به این کار زدم. گرچه پسندیده نبود، اثر را پراکنده کنم در هر حال بعد از جدا سازی و کاری جانفرسای، این تلاش هم بیثمر ماند و موجب پریشانی و دلسردی هدف شد. بعد از هفت سال کار روی این پروژه که مورد تبعیضِ همهجانبه و فراموشی قرار گرفته بود؛ تصمیم گرفتم این اثر را که امروز راحت در دستِ شما ورق میخورد، در یک روز بهاری و با شکوه، روبروی نمایشگاه بینالمللی کتاب، همراه با کتابهای بلاتکلیفِ دیگرم، برگ به برگ آتش بزنم تا از وجود نداشتهی صلح، در جامعه در امان بمانم. این خودسوزی که از عمر ده سالهاش میگذرد ( به دلایل مختلفی…) اتفاق نیفتاد و به سکوت و سکوت گذشت. در این سکوت طولانی، توانستم سه رمان را به اتمام برسانم و… بگذریم. در همین خلوت بود که گاهی بزرگوارانی بزرگ، احوالی از کتاب صلح میپرسیدند؛ دوست بزرگوارم جناب دکتر علی غضنفری که خود نیز غم صلح دارند، از اوضاع کتابِ صلح و شرایط من با خبر شدند، با همت ایشان قرار شد، اثر را فقط به زبان فارسی منـتشر کنم. با همهی دلسردی، دوباره دست به کار شدم.