در ستایش ریاضیات
آلن بدیو
ترجمۀ علی حسن زاده
جایگاه ریاضیات از دیرباز محل نزاع بوده است. برخی از شر آن به خدا پناه برده اند. برعکس، برخی از شر انبوه دهشتناک جزئیات ملموس به آن پناه برده اند. برخی آن را همان گویی صرف میدانند. برخی آن را یگانه صورت اندیشه میانگارند. برخی آن را انتزاعی به حساب می آورند که نابودگر زندگی باصفا و بی غل و غش است. اما برخی برعکس، واقعیت را بدون آن ناممکن می دانند. آلن بدیو، فیلسوف نامدار فرانسوی، به دفاع از ریاضیات برمی خیزد و نظریه ای نو درباره ی ریاضیات می پروراند. از دید بديو، «ریاضیات هستی شناسی است». او در کتاب حاضر می کوشد با زبانی ساده از ریاضیات و رابطه اش با فیلسوفان، فلسفه، واقعیت، زندگی و نیک بختی سخن بگوید.
معرفی«زبان و جایگاه زن» و «در ستایش ریاضیات» در روزنامه همشهری
روزنامه همشهری در بخش معرفی کتاب خود به معرفی چاپ جدید کتاب های «زبان و جایگاه زن» و «در ستایش ریاضیات» پرداخته که با هم می خوانیم : «زبــان و جايــگاه زن» نوشــته رابيــن تالمك ليكاف را مريم خدادادي و ياســر پوراسماعيل به فارسي برگردانده اند و به تازگي از سوي انتشارات نگاه منتشر شده است. مي توان از هزار و يك منظر به جايگاه زن در جامعه نگريست و از هر كدام نكته اي برداشت كرد. در اين كتاب، سعي نويسنده بر آن بوده تا دريابد از طريق كاربرد زبان در فرهنگ درباره نحوه نگاه زنان به خودشان و...
جهان از افق ریاضیات
جهان از افق ریاضیات عنوانیست که روزنامۀ سازندگی در صفحه راهنمای کتاب خود به معرفی کتاب «در ستایش ریاضیات» نوشتۀ آلن بدیو اختصاص داده است : این کتاب حاصل مصاحبه آلن بدیو با «ژیل حائری» است که با ترجمه (علی حسن زاده) و توسط انتشارات نگاه در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است. شاید ریاضیات را بتوانیم این طور توصیف کنیم: عده ای شدیدا به آن عشق می ورزند و عده دیگر از آن نفرت دارند. اما تمام آنها که ریاضیات را دوست ندارند هم میدانند زندگی بدون ریاضیات امکان پذیر نخواهد بود. جایگاه آن از دیرباز محل نزاع بوده...
کهن الگوهای سینمای ایران
بهزاد عشقی
تاریخ سینمای ایران به تعبیری تاریخ تیپهای تکرارشوندهای است که در فیلمهای مختلف تکثیر میشوند و معمولاً متأثر از تحولات اجتماعی تغییر چهره میدهند و در مواردی نیز از قطب مثبت داستان به قطب منفی میکوچند. از دید یونگ، کهن الگوها تمایل کلی ذهن برای تولید اندیشههای مشابه و یکسان است، گنجینهای از سنتهای دیرینه است که در ناخودآگاه جمعی هر ملتی جمع میشود و در قالب تصاویر و انگارهها و چهرههای مثالی به جلوه درمیآید. کهن الگوها قدرت و مانایی بسیاری دارند و سرشار از معانی متنوعاند و بر کنشهای جمعی افراد تأثیر میگذارند. این الگوها گاهی در اشکال نقاشی و معماری و صنایعدستی، گاهی در شکل ریاضی و هندسی، گاهی هم در قالب چهرههایی همچون، پیردانا، سایه، مادر، مکار، زن اهریمنی، موعود، و بسیاری دیگر، پدیدار میشوند. چهرههایی که ریشه در باورهای دیرینهٔ اقوام دارند و قرون و اعصار را در مینوردند و با زمان کنونی وارد مکالمه میشوند و تاحدود زیادی بر باورهای امروزی تأثیر میگذارند. به این اعتبار از گذشته گریزی نیست، و چه بخواهیم و چه نخواهیم، از الگوهای کهن میراث میبریم و آن را در شکلهای جدیدتر باز تولید میکنیم. با این مقدمه به سراغ تیپهای تکرارشونده در سینمای ایران میرویم و این داستان را نخست با تیپ قهرمان آغاز میکنیم.
کابل اکسپرس
سدریک بانل
ابوالفضل الله دادی
کابل اکسپرس نامی است که به شبکهی افغانستان داعش داده میشود. دولت اسلامی از این راه جنگجویان کارکشته را از منطقهی خراسان – سرزمینی که به ویژه افغانستان و مناطق قبایلی پاکستان را در برمیگیرد – به سوریه و عراق وارد میکند. یکی از کسانی که در این راه پا میگذارد «زواک» نوجوانی هفده ساله،عاشق بازیهای کامپیوتری و نابغهی ریاضی است. او از کابل راهی سرزمین شام میشود تا برای سران داعش از اجرای عملیاتی انتحاری در پاریس سخن بگوید که میتواند یازده سپتامبر فرانسویها را رقم بزند. طرح پسرک چنان شگفتانگیز است که او را به دیدار رودررو با ابوبکرالبغدادی سرکردهی داعش نیز میرساند. درحالی که در فرانسه «نیکول لاگونا» و گروهش و در کابل «اسامه قندار» و مردانش در پی یافتن سر نخی از طرح انتحاری داعش هستند، زواک به دوم مه فکر میکند که در صورت موفقیتش فرانسه بزرگترین عزای ملی خود را تجربه خواهد کرد. پسرک اصرار دارد حمله در همین روز صورت بگیرد اما کسی نمیداند چرا. هیچ کس از راز بزرگ او خبر ندارد.
استاد و خدمتکار – چشم و چراغ 19
یوکا اوگاوا
ترجمه آسیه و پروانه عزیزی
استخوانها و پوستههایش خورده شود. شاید برای این بود که در سنوسالی به آن جوانی پدر و مادرش را از دست داده بود ولی آداب درست پشت میز نشستن را بسیار کم میدانست. پیش از شروع به خوردن هيچ وقت کلمهای برای تشکر نمیگفت، و تقریباً با هر لقمه غذایش را میریخت. حتا او را در حال تمیزکردن گوشهایش با دستمالسفرهی کثیفش پشت میز دیدم. از آشپزیام شکایتی نکرد و وقتی داشت میخورد ساکت ماند. هر بار که قاشق را توی غذا فرو میکرد انگار قاشق داشت از دستش توی کاسه میافتاد.
شعر زمان ما 21: بیژن الهی (نزدیکِ انتشار)
سردار شمسآوری
به تصویر درختی
که در حوض
زیر یخ زندانیست
چه بگویم؟
من تنها سقف مطمئنم را
پنداشته بودم که خورشید است
که چتر سرگیجهام را
همچنان که فرونشستن فوارهها
از ارتفاع پیشانیم میکاهد _
در حریق باز میکند؛
اما بر خورشید هم
برف نشست.
چه بگویم به آوای دور شدن کشتیها
که کالاشان جز آب نیست
_ آبی که میخاست باران باشد _
و بادبانهاشان را
خدای تمام خداحافظیها
با کبوتران از شانهی خود رم دادهست؟
زندگی پزشکی من
آندره سوبیران
ذبیح الله منصوری
پزشکان ما عادت ندارند که شرح دورۀ تحصیل و کارآموزی خود را بهطوری که برای عموم مردم قابل استفاده باشند بنویسند و فقط مرحوم دکتر اعلمالدوله ثقفی شرحی در این خصوص نوشته که جزو آثار آن مرد دانشمند دیده میشود، ولی بعضی از پزشکان اروپایی و آمریکایی شرح دورۀ تحصیل و کارآموزی خود را بهطوری که برای عموم قابل استفاده باشد، نوشتهاند و مینویسند و یکی از آنها دکتر آندره سوبیران فرانسوی است که متولد سال ۱۹۱۰ میلادی میباشد و در این تاریخ شصت و سه سال از عمرش میگذرد و این پزشک فرانسوی رسالۀ اجتهاد طبی خود را راجع به ابنسینا پزشک معروف ایرانی نوشته بود.
بهطوری که ملاحظه خواهید کرد، دکتر آندره سوبیران در این سرگذشت بدون اینکه وارد مباحث علمی بشود و اسامی و اصطلاحات پزشکی را ذکر نماید خیلی چیزها به ما میاموزد و از نظر ادبی هم سرگذشت او بــدون لطف نیست و مترجم در این مقدمه از معرفی آندره سوبیران به تفصیل خودداری مینماید و فقط به اختصار میگویدد یکی از پزشکان معروف اروپا میباشد و تخصص وی در جراحی است. اینک مقدمه را ختم میکنیم و متن سرگذشت را به نظر خوانندگان میرسانیم.
خانۀ پرنده
جانی روداری
ترجمۀ مسعود جواهری چنیجانی
جانی روداری، نویسنده خانه پرنده (برنده جایزه آندرسن در سال ۱۹۷۰) در این کتاب داستانهای فانتزی و جذابی را تحریر کرده که خواننده را، چه جوان و نوجوان باشد و چه بزرگسال، به درنگ و اندیشه وا میدارد. برخی از این داستانها در زمین و برخی در کرات دیگر رخ میدهد. در داستانی هم از خانه ای میگوید که به پرواز درمیآید و همه ساکنان آن را با خود می برد به….
– کجا؟
– شاید به کرهای دیگر!