بافه

سنگی بر روی بافه

علی محمد افغانی

((سنگی بر روی بافه )) آخرین رمان علی محمدافغانی است که نگارش آن در سال ۱۳۸۲ به پایان رسید .
کتاب ، یک داستان نیمه بلند عاشقانه است. که در سالهای ۱۳۲۵ و ۱۳۲۶ اتفاق می‌افتد …. «اسم کتاب ممکن است قدری عجیب به نظر برسد و خواننده در ابتدا معنای بافه را درک نکند ، ولی در طول داستان و پیگیری قصه ، به معنای آن و علت استفاده از این نام ، پی می‌برد.»….
در این کتاب نیز همان دستمایه‌ها و دلبستگی‌ها همیشه‌ی نویسنده از فقر ، زیبایی ، عشق و مردمان ساده‌دل ، مشاهده می‌شود . روایتی آشکار از زیبایی خیره‌کننده‌ی یک دختر که اطرافیان تاب و تحمل دیدن او را ندارند … رفتار آزادمنشانه‌ی دختر در دفاع از حقوق اجتماعی خودش ، چیزی جز بدنامی و ننگ برای او به ارمغان نمی‌آورد . زیبایی بلای جانش می‌شود و ناچار پس از مرگ پدر مجبور می‌شود ……… .

نثر روان و نگارش جذاب قصه ، خواننده را تا پایان داستان به دنبال خود می‌کشد …. .
.
.

ادامه خواندن ←

قصه روشن

قصه روشن
جواد مجابی
یادداشت‌های طنزآمیزی که گه‌گاه در روزنامه‌ها چاپ می‌کردم فضایی از دشمنی علیه من به‌وجود آورده بود که دشمنانم را عصبانی کرده و دوستان را از گرداگردم پراکنده می‌کرد. این یادداشت‌ها که اصولا به قصد اهانت و مسخره کردن افراد معینی نوشته نمی‌شد. همیشه این طور تعبیر می ‌گردید که به قصد دست انداختن کسی یا بدنام کردن طایفه‌ای نوشته شده‌است. متاسفانه شیوه‌های ولنگارشان طوری بود که به انواع سوء تفاهم‌های رایج دامن می‌زند.

ادامه خواندن ←

شناختنامۀ ابراهیم یونسی

امید ورزنده و شجاع نی نوا

این شناختنامه تلاشی است برای واکاوی شخصیتی که تمام عمر خود را صرف نوشتن کرد، کسی که بیش از هشتاد عنوان ترجمه و تألیف را به کتابخانه ایران‏ زمین تقدیم کرده است. کسی که پای استوار ترجمۀ ایران است. در کتاب پیش رو شخصیت چندبعدی ابراهیم یونسی چه به‏ عنوان مترجم و چه به‏ عنوان نویسنده و روشنفکر بررسی شده است.علاوه بر یادداشت‏هایی که قلم‏ به‏ دستان نامدار ایران در وصف و رثایش نوشته‏ اند و پیش‏تر در مطبوعات چاپ‏ شده است، کسانی نیز یادداشتها و مقالاتی اختصاصاً برای این شناختنامه نوشته اند . .مقالات علمی و پژوهشی قابل‏ تأملی نیز در باب ابراهیم یونسی داستان‏ نویس و ابراهیم یونسی مترجم در این کتاب آمده است.چند گفتگوی مفصل با ایشان نیز بی‏ پروا و بی‏ پرده چهره این مرد بزرگ را برایمان آشناتر کرده است.

ادامه خواندن ←

دنیای این روزای من

روزبه بمانی

دنياي اين روزاي من هم قد تن پوشم شده

انقدر دورم از تو كه دنيا فراموشم شده

دنياي اين روزاي من درگير تنهاييم شده

تنها مدارا مي كنيم دنيا عجب جايي شده

هر شب تو روياي خودم آغوشتو تن مي كنم

آينده ي اين خونه رو با شمع روشن مي كنم

هر شب تو روياي خودم آغوشتو تن مي كنم

آينده ي اين خونه رو با شمع روشن مي كنم

در حسرت فرداي تو تقويممو پر مي كنم

هر روز اين تنهاييو فردا تصور مي كنم

هم سنگ اين روزاي من حتي شبم تاريك نيست

اينجا به جز دوري تو چيزي به من نزديك نيست

هر شب تو روياي خودم آغوشتو تن مي كنم

آينده ي اين خونه رو با شمع روشن مي كنم

هر شب تو روياي خودم آغوشتو تن مي كنم

آينده ي اين خونه رو با شمع روشن مي كنم

دنياي اين روزاي من همقد تن پوشم شده

انقدر دورم از تو كه دنيا فراموشم شده

دنياي اين روزاي من درگير تنهاييم شده

تنها مدارا مي كنيم دنيا عجب جايي شده

 

ادامه خواندن ←

تصور کن

یغما گلرویی

تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته/ جهانی که هر انسانی تو اون خوشبخته،خوشبخته/ جهانی که تو اون پول و نژاد و قدرت ارزش نیست/ جواب هم صدایی ها پلیس ضده شورش نیست/ نه بمب هسته ای داره نه بمب افکن نه خمپاره/ دیگه هیچ بچه ای پاشو روی مین جا نمی زاره/ همه آزاده آزادن همه بی درده بی دردن/ تو روزنامه نمی خونی نهنگا خود کشی کردن/ جهانی رو تصور کن بدونه نفرتو باروت/ بدون ظلم خود کامه بدون وحشتو طاغوت/ جهانی رو تصور کن پر از لبخند و آزادی / لبا لب از گل و بوسه ،پر از تکراره آبادی/ تصور کن اگه حتی تصور کردنش جرمه/ اگه با بردنه اسمش گلو پر میشه از سرمه/ تصور کن جهانی رو که توش زندان یه افسانه است/ تمام جنگای دنیا شدن مشمول آتش بس/ کسی آقای عالم نیست برابر با همن مردم/ دیگه سهم هر انسانه تنه هر دونه ی گندم / بدون مرز و محدوده وطن یعنی همه دنیا / تصور کن تو می تونی بشی تعبیر این رویا

ادامه خواندن ←

گفت وگوی مجله آزما با علی محمد افغانی در انتشارات نگاه

علی محمد افغانی نویسنده ی شوهر آهو خانم و... به ایران آمده بود برای چندروز، كمتر از یك ماه. دلم می خواست نویسنده ی شوهر آهوخانم را ببینم. تصوری كه از او داشتم مردی میانسال بود ایستاده در میان حیاطی پر گل با نگاهی نافذ. تصویری برپایه ی آخرین عكسی كه از او دیده بودم اما وقتی به لطف عزیز بزرگوار علیرضا رئیس دانایی مدیر نشر نگاه فرصتی فراهم شد برای دیدار و گفتگو با خالق« شادكامان دره‌ی قره سو»، وقتی دیدمش از دیدن چهره ی ساده و مهربان مردی سالخورده یكه خوردم. سادگی در چهره و رفتارش آن قدر...

ادامه خواندن ←

پنجاه سال بعد از شوهر آهوخانم

علی محمد افغانی نویسنده ی شوهر آهو خانم و... به ایران آمده بود برای چندروز، كمتر از یك ماه. دلم می خواست نویسنده ی شوهر آهوخانم را ببینم. تصوری كه از او داشتم مردی میانسال بود ایستاده در میان حیاطی پر گل با نگاهی نافذ. تصویری برپایه ی آخرین عكسی كه از او دیده بودم اما وقتی به لطف عزیز بزرگوار علیرضا رئیس دانایی مدیر نشر نگاه فرصتی فراهم شد برای دیدار و گفتگو با خالق« شادكامان دره‌ی قره سو»، وقتی دیدمش از دیدن چهره ی ساده و مهربان مردی سالخورده یكه خوردم. سادگی در چهره و رفتارش آن قدر...

ادامه خواندن ←