مارگارت میچل
ترجمه حسن شهباز
بربادرفته به قلم مارگارت میچل (۱۹۰۰-۱۹۴۹) نخستین بار در سال ۱۹۳۶ به چاپ رسید. در همان سال برنده جایزه کتاب ملی و در سال ۱۹۳۷ برنده جایزه ادبی پولیتزرشد. وقایع این رمان در آمریکا و در نیمه دوم قرن نوزدهم رخ میدهد. اسکارلت اهارا دختری جوان، مغرور و مزرعه داری ثروتمند اهل جنوب است که خیالات عاشقانه در سر دارد. او پس از مرگ همسر اولش، چارلز، به آتلانتا میرود تا در کنار خواهر او، ملانی، زندگی کند. پس از جنگ و زیر و رو شدن زندگی مردم جنوب آمریکا، اسکارلت تجارت را آغاز میکند و میکوشد تا خود را از فقر و فلاکت نجات دهد. در نهایت پس از سالها خیالبافیهای عاشقانه،اسکارلت عشق حقیقی را درکنار خود مییابد.
ادامه خواندن ←
گردآوری و ترجمه: فرزانه قوجلو
آخرين تصويري که ناباکف از روسيه به ما ميدهد عکسي است با لنز بسته از خود و پدرش که روي عرشهي کشتي نادژدا[1] (اميد) شطرنج بازي ميکنند زماني که کشتي بندر سباستپول2 را زير آتش تفنگ بلشويکها ترک ميکند ـ آخرين استعارهي بصري براي نمودِ شجاعت کامل و پيروزي اميد بر ناملايمات. پاياني متفکرانه است و در عين حال تکاندهنده بر روايت سالهاي زندگياش در روسيه.
ناباکف هرگز دربارهي اعتقادات سياسي پدرش چون و چرا نکرد و يا عليه آن نشوريد. پس از قتل پدرش رداي صداقت و شرافت او را بر تن کرد و تا پايان عمر به عقايد آزاديخواهانهي او وفادار ماند. با اين حال، هرگز لزوم جنگيدن بر سر اين عقايد را احساس نکرد. انگار همين کافي بود که پدرش به جاي او به تمام اين اعتقادات پرداخته بود. تعهد و آرمانگرايي و دلبستگي پرتکاپويي که از ميان نوشتههاي پدرش بيرون ميتراود، چيزهايي نيستند که ناباکف هرگز در آنها سهيم بوده باشد. اين پسر مطمئن به خود و بلندپروازِ پدري مشهور از همان آغازْ ساحل خود را جايي ديگر ميجويد.
[1]. Nadezhda 2. Sebastopol
ادامه خواندن ←