توضیحات
در آغاز کتاب انار کوبان بر خون، میخوانیم:
فهرست
مرثیهى پیشپیکار 7
پاییز برفپوش 10
معکوس ِ سوى رود 13
بر سنگفرش شکیباى خیابان انقلاب 16
زاویه 18
از خشمى که خورشیدمان مىکُند 19
مرگبان 20
فریادِ ناخن در مُشت 22
نانهاى شعر 25
چشم درچشم میرغضب 30
ترانهى بىجا 33
سرود فتح نامراد 34
مورس 37
جزیرهى کابوس 39
پدرسالار 43
لالایى 45
شاعر در شهر 49
طردِ آخر 50
جز شعر… 54
گوش ونگوگ 59
نُفوت 60
ترانهى آرزوى کوچک 63
هوم 65
صبوحى (1) 67
پرىى مرگ 69
آنى در محال 72
دریغِ ساده 75
بر کدامشان… 76
از آغوش خطاپوش تو 77
صبوحى (2) 79
میعاد در آیینه 80
میعاد رعد و برق 82
جغرافیاى جُرم 85
مرثیهى پیشپیکار
لقمهى نان و پنیرم را
در سفره مىگذارى،
بر گونههایم
بوسه مىکارى،
ساز را برمىدارى
که مشق موسیقى،
عصرانه،
نوازشگر جان آرامت شود
و نگاهت
چندان کودکانه
نُتها را مىپاید
که دریغى ندارم
از جان دادن
تا جهان به کامت شود.
روزگار
اما
ـ معصومک من! ـ
بازىهاى بىشمار
در آستین دارد؛
شیرت مىکند
تا تمام خودِ خویشتنت را
ـ نازُکاى نیرومند و تُردِ تنت را ـ
به پیکارش
روانه دارى
دهان کج مىکند
تا بیشتر
لج کنى
و سرانجام
با سوگخندهى خشنودى
از راستقامتىى جانت
نگاه کنى
در رسیدن پایانهى زیستنت را
و تازه
باز
آنگاه
آه…
محال است
دل آدمخوارش
رحم کند
و دلخوشىات را
اندککى کوتاه از کسر کوچکى از لحظه
رامت شود.
هشتم آبان نود / باغ هنر
پاییز برفپوش
مادر پیرت
ـ طبیعت ـ
اگر خمِ قامت خود را
راست مىکند
و در خشاخش خزان
ـ که به باور مرگ مىمانَد ـ
برمىخیزد
و هرچه دلش خواست مىکند،
تو چه مىکنى؟
وقتى که این پیرِ پُرکینه
این سرسخت
این مادر،
چروک و چرک را
از گونههاى زمین
مىستُرَد
و لبخند مىپوشانَد،
شاباش شادى
مىپاشَد،
شراب برف
مىنوشانَد
به گلوى گمشدهى این خشکزار،
از آنکه با همه کهنسالىاش
از یاد نمىبَرَد،
نبرده است
که برف،
بوسیدنىترین دلخواستهى توست
از عمرش،
دیگر تو چه دارى که بگویى؟
خاک کدام گورستان مانده
که بر سر بریزى
بىصفت!
قدرناشناس!
اى من!
اگر که براى زیبا زیستنِ آخرین نفس
از گلوگاه آخرین کودک،
به جان
نستیزى.
پنجم آذر نود
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.