توضیحات
گزیده ای از فرهنگ فیلم های سینمایی ایران
در مرور جلد چهارم، نام چند فیلم را که طى سالهاى ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۴ به نمایش عمومى درآمده،
نخواهید یافت
در آغاز فرهنگ فیلم های سینمایی ایران می خوانیم
۱۳۷۷
آخرین تکسوار
کارگردان :سیدمحمد سیفزادهتهیهکننده :شرکت ۹۷۷ خرمآبادفیلمنامه :سیدمحمد سیفزاده، سیدمحمد طاهریان (براساس طرحى نوشته :
سیدمحمد طاهریان)
فیلمبردار :حسنعلى مردانىتدوین :محمدعلى سجادى
موسیقىمتن :منوچهر رحمتىبازیگران :بهزاد فراهانى، هادى مرزبان،
محمد یگانه، زهرا محمدى، فرخنده بهرامى، فروزان رضائیان، احمد فخارپور، ابراهیم جوادى، مجید عبدالعظیمى، نصرتالله مسعودى، عابدین بهاروند، محمد فلاح، حجتالله علىپور، نورعلى لطفى، نعمتالله کمالوند، عبدى علىنژاد، فریبا سگوند، حشمت جمشیدى، یدالله ملکى، بتول حسینى، ولى رستمى، ولىالله نیکنام، عبدالمحمد کدخدایى،
آخرین تکسوار (سید محمد سیفزاده)
ایران سراى من است (پرویز کیمیاوى)
ولىالله نیکنام، مجید ولىزاده، احمد حقانى، هوشنگ بختیارى، حسین سپهوند…
۳۵ میلیمترى. رنگى
یک قشون نظامى به فرماندهى یک سپهبد به همراه دو مستشار روسى، در سالهاى نخست حکومت رضاشاه عازم لرستان مىشود تا به تمرد و سرکشى عشایر خاتمه دهد. درگیرىهاى متعددى پس از آن رخ مىدهد که آرامش را از عشایر سلب مىکند…
سیدمحمد دباغ و خانوادهاش همراه با سایر عشایر که از این وضعیت به تنگ آمدهاند، راهى شهر مىشوند. رهبرى کوچ را مبارزى به نام «دلاور» به عهده دارد…
در شهر با پیشنهاد مستشار روسى قشون نظامى، یک جلد قرآن امضاء شده با سوگند براى اماندادن مبارزان براى سید محمد دلاور فرستاده مىشود. «دلاور» با دریافت «قرآن» بىدرنگ خود را تسلیم مىکند، امّا برخلاف پیمان حکومت، در فاصله کوتاهى به دار آویخته مىشود.
سید محمد و دامادش سلیمان که از عشایر مبارز و بانفوذ هستند به کوه زده و دست به
مقاومت مىزنند و چندى بعد وقتى خبر بازدید «رضاشاه» از منطقه ــ که بزعم سپهبد فرمانده قواى نظامى مستقر، امن شده است ــ به عشایر مىرسد. به نظر عشایر این بهترین فرصت است پس، «سیدمحمد» و «سلیمان» براى ترور رضاشاه آماده مىشوند.. امّا به هنگام عملیات، تیر سلیمان خطا رفته و یکى از وزراى همراه رضاشاه کشته مىشود و خود نیز در شلیک متقابل نظامیان به
قتل مىرسد. «سیدمحمد» که در این درگیرى مجروح شده، از مهلکه مىگریزد، امّا او نیز در تعقیب همه جانبهى نیروهاى نظامى، کشته مىشود.
ایران سراى من است
کارگردان :پرویز کیمیاوىتهیهکننده :محمدرضا سرهنگىفیلمنامه :پرویز کیمیاوىفیلمبردار :محمد آلادپوشتدوین :پرویز کیمیاوى
بازیگران :بهزاد خداویسى، سعید پورصمیمى،
پرویز شاهینخو، مهدى فقیه، قاسم پورستار، هوشنگ صفوى، معصومه اسکندرى، محمد صفوى
۳۵ میلیمترى. رنگى
«سهراب» نویسنده جوان کرمانى در تدارک تألیف کتابى درباره تاریخ شعر کهن ایران و مکاتب مربوط به پنج شاعر نامى ایران، سعدى، مولوى، حافظ، خیام و فردوسى است…
او براى دریافت مجوز چاپ کتابش در سفرى به تهران، در کویر گم مىشود و بر سر یک پنج راهى قرار مىگیرد و نمىداند کدام راه را انتخاب کند؛ دمى خوش بودن خیام را پیشه کند و یا عاقبتاندیشى سعدى را، یا… هرکدام از این پنج شاعر، بر او ظاهر مىشوند و هرکدام درسى و حکمتى را به او مىآموزند. سرانجام، نویسنده از طریق قناتهاى خشک کویر از متروى تهران
سردرمىآورد در حالىکه دیگر از شعرا و شعرهایشان جز خاطرهاى باقى نمانده است…
باد و شقایق
محصول :ستاد تبلیغات مبارزه با مواد مخدرکارگردان :سید ضیاءالدین درىمجرى طرح :سعید تهرانى یگانه
فیلمنامه :سید ضیاءالدین درىفیلمبردار :ابراهیم غفورىتدوین :فریدون ژورک
موسیقىمتن :انتخابى
بازیگران :عزتالله انتظامى، ابوالفضل
پورعرب، لادن طباطبایى، آناهیتا درى، عبدالله اسفندیارى، امید روحانى، احمد دامود، ناصر نجفى، سعید تهرانى یگانه و… علىاصغر گرمسیرى، نیکى کریمى و…
۳۵ میلیمترى. رنگى
«رامین پرتوى» فیلمساز و بازیگر سرشناس که بر اثر اعتیاد و سپس گذراندن محکومیت در زندان، کارش را در صدا و سیما از دست داده، در هشتمین سال بیکارى، تصمیم به خودسوزى مىگیرد امّا با توصیه و تلاش «عزتالله انتظامى» قرار مىشود تا او بار دیگر فیلمى را کارگردانى کند.
«رامین» تصمیم مىگیرد تا فیلمى درباره اعتیاد، که در واقع حکایت خودش است، بسازد. اگرچه انتظامى با این فکر موافق نیست، امّا مانعش نمىشود چون ترجیح مىدهد او وارد عرصه کار
ایران سراى من است (پرویز کیمیاوى)
باد و شقایق (سید ضیاءالدین درى)
شود. در همین احوال رامین سعى در ارتباط مجدد با همسر سابق و تنها دخترش «غزل» دارد، امّا توفیقى کسب نمىکند…
«رامین» که مجوز ساختن فیلم خود را دریافت کرده، بار دیگر به دام اعتیاد مىافتد و این نوبت به ایدز نیز مبتلا مىشود. او زمانى که همرا انتظامى براى فیلمبردارى از معتادان به زندان قزلحصار رفته، در محوطه زندان بىهوش مىشود. بعد از معاینه معلوم مىشود که او دچار عفونت حاد شده است و چون پزشکان از درمان بیمارىاش ناتوان هستند، او را مرخص مىکنند. در اینحال همسر سابق و دخترش غزل، او را به خانه برده و سعى مىکنند تا از او مراقبت به عمل آورند و در حالى که نگران او هستند، رامین، در اتاقش، تنها مىمیرد…
بادامهاى تلخ
محصول :گارگاه فیلم اندیشهکارگردان :کاظم معصومىتهیهکننده و
مجرى طرح :سید محسن وزیرىفیلمنامه :هاشم میرطالبى، سیدمحسن
وزیرى (بازنویسى فیلمنامه : عبدالرضا منجزى ــ بازنویسى نهایى: محمود استاد محمد با همکارى فریبرز عربنیا)
فیلمبردار :مجتبى رحیمىتدوین :سهراب میرسپاسى
موسیقىمتن :فرشید اعرابىبازیگران :فریبرز عربنیا، بهاره رهنما، حسن
جوهرچى، امین حیایى، جلال موسوى، فرهادخان محمدى، شهلا ریاحى، پرویز شفیعزاده، رضا بدخش، ضیا شجاعىمهر، الهام متقى، محسن آقاخان، نادر اصلانپور، امیر بخشنده، امید متقى، جمشید بهینشاد، مهین ماجد، رضاقنادى، صمد پرویس، مهدى کوهى، نادر بهزادنژاد، مسعود منتظرى، على پروانه، گلبرگ سوادکوهى، رضا قنبرى، حمید شفیعزاده، حمزه ابراهیمى مراد، مجید ستوده، فرامرز محمد علیزاده و… جمشید مشایخى.
۳۵ میلیمترى. رنگى
وقتى مهندس زرین ــ عضو مؤثر و مبتکر کارخانه پارس الکتریک ــ متوجه نفوذ قاچاقچیان ارز در حیطه فعالیتهاى صادراتى محصولات کارخانه مىشود، به شدت با آن مخالفت کرده و با جمعى از همکاران همفکر خود درصدد مقابله با این امر برمىآید… قاچاقچیان که از تحبیب و تهدیدهاى خود سودى نبردهاند، پس خشونت و قتل را چاشنى فعالیتهاى خود مىکنند تا مانع مخالفتهاى مهندس زرین و همکارانش شوند. قاچاقچیان بعد از ترور سه تن از همکاران مهندس زرین، سپس قصد جان او را مىکنند…
«زرین» به توصیه دوستانش خود را پنهان
مىکند، امّا قاچاقچیان با فریفتن جوانى به نام «تارى» در قبال دریافت ویزاى کانادا و تحویل مقدارى پول و بلیت هواپیما، او را مأمور یافتن «زرین» و قتل او مىکنند… «تارى» در یک صحنهسازى با دختر زرین، «ترگل» آشنا شده و رفته رفته اعتماد او و خانوادهاش را جلب کرده و سپس در فرصتى، بالاخره شماره تماس «زرین» را به دست آورده و به قاچاقچیان منتقل مىکند… امّا کمى بعد تارى متدرجآ متوجه شخصیت واقعى «زرین» مىشود در حالى که تصور اولیه او از شخصیت زرین، کلاهبردارى فرارى بوده است… این در شرایطى است که «ترگل» نیز متوجه واقعیت شخصیت «تارى» و دلیل حضور او در صحنه شده است لذا از او دور مىشود… «تارى» بعد از دریافت حقیقت، تصمیم خود را مىگیرد و پیش از آن که قاچاقچیان، با رخنه به محل اختفاى زرین، موفق به ترور او شوند، به دفاع از او پرداخته و از جان او تا رسیدن مأموران پلیس محافظت مىکند…
«ترگل» وقتى براى قدردانى به دیدار «تارى» مىرود، دوستانش به او خبر مىدهند که «تارى» براى همیشه به کانادا مهاجرت کرده است، در حالى که وى خود را از ترگل پنهان کرده است چون تاب دیدار او را ندارد.
بازیگر
محصول :رسانه فیلمسازانکارگردان :محمدعلى سجادى
بادامهاى تلخ (کاظم معصومى)
بازیگر (محمدعلى سجادى)
تهیهکننده :حبیب اسماعیلى (رسانه
فیلمسازان) و بهروز رشاد (کارنفیلم)
مجرى طرح :حبیب اسماعیلى
فیلمنامه :محمدعلى سجادىفیلمبردار :پرویز ملکزادهتدوین :محمدعلى سجادى
موسیقىمتن :محمدرضا علیقلىبازیگران :نیکى کریمى، حبیب اسماعیلى،
محمدرضا شریفىنیا، حمیده خیرآبادى، محمود عزیزى، غلامحسین لطفى، محمود جعفرى، محمد ورشوچى، اکبر دودکار، ابراهیم تفرشى، امین زندگانى، محمد بهرامى، رحمان مقدم…
۳۵ میلیمترى. رنگى
«رؤیا سعادتى» بر مزار شوهرش «هرمز»، که در حادثه اتومبیل آتش گرفته و درگذشته است، یک خبرنگار روزنامه به نام «على صدیقى» را مىبیند که به شدت شبیه شوهر متوفىاش «هرمز» است. «رؤیا» در تعقیب على، به تاترى مىرود که او در آنجا نقش هملت را بازى مىکند…
«على» که متوجه تعقیب خود توسط رویا شده، سرانجام از شباهت بسیارش با هرمز آگاه مىشود. رویا در مورد مرگ شوهرش، به برادر همسر متوفىاش «حامد» ــ که ظاهرآ مرد متمولى است امّا همیشه از برادرش هرمز کمک مىگرفته ــ مشکوک است…
«على» خود را به شکل هرمز درآورده و به منزل «حامد» مىرود، امّا حامد بدون درنگ جعلى بودن هویت او را اعلام مىکند و على به
ناچار از خانه او فرار مىکند. هرمز که در واقع نمرده، نزد حامد پنهان شده است، او با ترفندى على را به خانه حامد مىکشاند و بعد از این که او را مجروح مىکند، خانه را به آتش مىکشد، «حامد» که از اقدامهاى خشن و بىپروا برادرش به تنگ آمده است، براى «على» که در آخرین لحظه خود را از خانه نجات داده و رویا فاش مىکند که «هرمز» از آنجا که ورشکسته شده، نقشه فوت خود را طراحى کرده است. امّا هرمز هم که خود را به خانه رویا رسانده، همه گناهها را متوجه حامد مىکند، درگیرى حامد و هرمز سبب مىشود، تا در اثر حادثه، لباس هرمز دچار حریق شده و اینبار واقعآ فوت شود…
باشگاه سرى
محصول :پژمان فیلمکارگردان :جمال شورجهمجرى طرح :علیرضا جلالى (ایران) رامین احمدى (مالزى)
فیلمنامه :بهزاد بهزادپورفیلمبردار :رضا بانکىتدوین :روحالله امامى
موسیقىمتن :سعید انصارىبازیگران :جهانبخش سلطانى، محمود
پاکنیت، فرهاد اصلانى، حبیب دهقاننسب، شهریار بحرانى، عبدالرزاق محمد مختار، نوریتا بنتعبدالله، هایرو اوانسیان،
محمدحماد عوض، جانتینآلون، جوآگوا، نسادى بنتاحمد، علیرضا جلالى، على امیدوار، على بهادرى، سیداحمد محمدى، على عبدالعظیمى، اسماعیل آقاجانى، رضا غفارى، حسن حجگزار، على زحمتکش، جواد خادمثابتى، فاطمه فلاحى، خالدبن سیف، آدام اسلامیت، رابرت جوردیم، امیلیا تونى،…
۳۵ میلیمترى. رنگى
به یک کشتى ایرانى به نام «ایران رشادت» دستور داده مىشود که در سواحل فیلیپین توقف کرده و دوازده کانتینر را بار زده و به سنگاپور حمل کند. کاپیتان کشتى در تماس با ایران درمىیابد، توطئهاى در کار است و ردگیرى او نشان مىدهد که دستور از یک کشتى نظامى دشمن صادر شده است کسانى که از اعضاى یک باشگاه سرى و صهیونیست هستند، ضمناینکه در داخل کشتى نیز اسناد حمل، توسط یک جاسوس ــ که سر بزنگاه مىگریزد ــ و معاون کاپیتان، تعویض شده است. پیگیرى بیشتر کاپیتان کشتى مشخص مىکند که محموله کانتینر، حاوى مواد اولیه بمبهاى شیمیایى است…
مطابق برنامه طراحى شده دشمن، خبرنگاران در سنگاپور منتظرند تا بعد از بازرسى کشتى، خبر استفاده ایران از بمبهاى شیمیایى را انتشار دهند. کاپیتان باید راهى را براى فرار از مهلکه بجوید، سرانجام به این نتیجه مىرسد که کانتینر را به داخل آب اقیانوس پرتاب کنند، امّا مشکلى
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.