دموكراسى و انقلاب

جرج نواک

ترجمه پرویز بابایی

كه مردم آمريكا در اكثر مناطق پذيراى هر نوآورى هستند به لحاظ ديدگاه‌هاى سياسى‌شان بسيار محافظه‌كاراند. ساختار حكومتى ايالات متحده از هر ملت صنعتى شده‌ى عمده كهن‌تر است. با اين همه آمريكايى‌ها ترغيب مى‌شوند كه بنيادهاى قانونى جمهورى در اواخر سده‌ى هژدهم را با برخى حقوق انباشته شده و بازنگرى‌هاى گاه‌به‌گاه در آن، يك معيار عام حكومت قابل قبول معرفى كنند.

آنان در اين انديشه اشتباه مى‌كنند كه نظام‌شان در اوج دستاورد سياسى قرار دارد و آينده نمى‌تواند بهتر از آن بياورد. دموكراسى چيز خوبى است؛ دموكراسىِ بيشتر باز هم بهتر است. با اين همه از رسيدن دموكراسى به كامل‌ترين آن در ايالات متحده و هر جاى ديگر بسيار فاصله است. در واقع اين شكل حكومت مقدر است كه دستخوش عميق‌ترين دگرگونى در عصر حاضر يعنى گذار از سرمايه‌دارى به سوسياليسم باشد. آمريكائيان به‌منزله‌ى مشاركت‌كننده‌ى در اين فرايند ناگزيرند با اين چشم‌انداز، همچون ساير ملل، خود را سازگار نمايند.

145,000 تومان

جزئیات کتاب

وزن 700 گرم
ابعاد 21 × 14 سانتیمتر
پدیدآورندگان

پرویز بابایی, جرج نواک

نوع جلد

شومیز

SKU

94709

نوبت چاپ

یکم

شابک

978-600-376-009-7

قطع

رقعی

تعداد صفحه

400

سال چاپ

1393

موضوع

سیاست

تعداد مجلد

یک

وزن

700

 گزیده ای از کتاب دموكراسى و انقلاب

از هنگام سده‌ى نوزدهم اكثر آمريكاييان هيچ رويكرد انتقادى نسبت به نظام سياسى‌شان نداشته‌اند. چنانكه پروفسور رالف گابريل گفته است : «دموكراسى احساسى يا صورى، خوشه‌اى از مفاهيم بود كه با ايمان ملى ساخته و پرداخته شد كه هرچند ناشناخته، قدرت يك دين دولتى داشت.»

         در آغاز کتاب دموكراسى و انقلاب می خوانیم

به ياد تام پين

شيفته‌ى عدالت، دوست انسان

دشمن سازش‌ناپذير استبداد

انقلابى بين‌المللى

و

شهروند جهانى

 

  

پيشگفتار    11

بخش I. شكل‌هاى پيشاسرمايه‌دارى دموكراسى سياسى

  1. پيروزى در يونان 21
  2. شكست در روم 47
  3. دموكراسى در جماعت‌هاى تعاونى قرون وسطا 55

بخش II. ظهور و سقوط دموكراسى بورژوايى

  1. وظايف و نيروهاى انقلاب‌هاى بورژوايى 67
  2. دستاوردها و محدوديت‌هاى انقلاب‌هاى بورژوايى 81
  3. ايدئولوژى دموكراسى بورژوايى 147
  4. تحول پارلمان‌گرايى 185
  5. دموكراسى پارلمانى در بحران 207
  6. بناپارتيسم، ديكتاتورى نظامى و فاشيسم 227

بخش III. گسترش دموكراسى در ايالات متحده

  1. دو سنّت در دموكراسى آمريكايى 261
  2. واقعيت‌هاى دموكراسى آمريكايى 279
  3. چگونه مى‌توان از دموكراسى دفاع كرد و آن را گسترش داد 297

بخش IIII. مسايل و چشم‌اندازهاى دموكراسى پساسرمايه‌دارى

  1. سوسياليسم و ديوان‌سالارى 315
  2. مبارزه‌ى مستعمرات براى دموكراسى 355
  3. چشم‌اندازهاى دمكراتيك يك امريكاى سوسياليست 375

كتاب‌شناسى            393

نمايه          397

 

دموكراسى براى مردمان گوناگون و طبقات گوناگون، معانى متفاوتى دارد. برخى دانشمندان بر اين باوراند كه اين مفهوم بسيار مبهم و متنوع‌تر از آن است كه دقيقآ يا به قدر كفايت تعريف‌پذير باشد. ترديد آنان از اين واقعيت برمى‌آيد كه محتوا و شكل‌هاى دموكراسى در جريان تحول آن به نحو قابل توجهى تغيير يافته است. شرايط تاريخى و صف‌آرايى امروز انواع جديدى از دموكراسى به‌وجود آورده است و جنبه‌هاى نوظهور دموكراسى را بايد ملاحظه و تشخيص داد.به رغم اين گوناگونى، وجوه بنيادى اين شيوه‌ى حكومتى را مى‌توان تشخيص و عبارت‌بندى كرد. در فصل نخست، دموكراسى سياسى از برابرى قبيله‌اى متمايز مى‌شود و به‌عنوان نوعى ويژه از حكومت در معرفى جامعه‌ى طبقاتى خواه در واقعيت يا در ادعا، به‌عنوان برترى اكثريت بر اقليت مردم از راه سازوكار دولت يك كشور تعريف مى‌شود.ماهيت دموكراسى و نيز چشم‌اندازهاى آن را با رديابى مراحل اصلى تحول آن مى‌توان بهتر تشخيص داد. دموكراسى سياسى، مانند هرپديده‌ى اجتماعى ديگر فرزند زمان است. پيش‌شرط‌هاى آن در بطن جامعه‌ى طبقاتى در ميان برخى دولت‌ـشهرهاى هزاره‌ى نخست پيش از ميلاد به‌وجود آمد. اصطلاح دمكراتيا را يونانيان در سده‌ى پنجم پيش از ميلاد نام نهادند. دموكراسى شهرى پس از سركوبى آن در عهد عتيق، بار ديگر جايگاه ناآرامى در جامعه‌هاى اشتراكى اروپاى غربى پيدا كرد. سپس دولت‌ـملت‌هاى دمكراتيك و جمهورى‌خواه كه نشانه‌ى دستيابى نيروهاى بورژوايى به قدرت در جبين داشتند از طريق انقلاب‌هاى مردمى عليه سطنت برقرار گرديدند. دموكراسى سرمايه‌دارى طى سده‌ى نوزدهم از يك شكل پارلمانى جاافتاده‌اى برخوردار گشت.اكثر آمريكاييان از اين دوره‌ى دوهزار و پانصد ساله‌ى سابقه‌ى دموكراسى سياسى ناآگاهند. قاعدتآ آنان فاقد حسّ زنده از تاريخ‌اند. پس‌زمينه‌ى گرامى‌ترين نهادها براى آنان كتابى ناگشوده است.شهروندان ما كه ايمان دارند از حداكثر دموكراسى برخوردارند، در مورد سابقه‌ى تحولات واقعى آن چندان چيزى نياموخته و نمى‌دانند.

از هنگام سده‌ى نوزدهم اكثر آمريكاييان هيچ رويكرد انتقادى نسبت به نظام سياسى‌شان نداشته‌اند. چنانكه پروفسور رالف گابريل گفته است : «دموكراسى احساسى يا صورى، خوشه‌اى از مفاهيم بود كه با ايمان ملى ساخته و پرداخته شد كه هرچند ناشناخته، قدرت يك دين دولتى داشت.»[1]دموكراسى آرمانى شده، اين بقاياى اعتقادنامه‌ى غيردينىِ ايالات متحده، سيمان ايدئولوژيكى است كه اعضاى تمامى طبقاتِ آن را به يكديگر متصل مى‌كند. آن به منزله‌ى يك جوهر و اصل فراطبيعى نسبتآ ثابت محترم داشته مى‌شود. مانند تمامى چيزهاى مورد پرستش، اين نهاد مقدس با ممنوعيت‌هايى كه از بازرسى دقيق فضولباشى‌هاى نامحرم كه ممكن است مظاهر آن را افشا كنند پنهان نگهداشته مى‌شود؛ آن را با شعائر دينى‌اش تحريف مى‌كنند يا آن را از ريشه تغيير مى‌دهند.در حالى كه مردم آمريكا در اكثر مناطق پذيراى هر نوآورى هستند به لحاظ ديدگاه‌هاى سياسى‌شان بسيار محافظه‌كاراند. ساختار حكومتى ايالات متحده از هر ملت صنعتى شده‌ى عمده كهن‌تر است. با اين همه آمريكايى‌ها ترغيب مى‌شوند كه بنيادهاى قانونى جمهورى در اواخر سده‌ى هژدهم را با برخى حقوق انباشته شده و بازنگرى‌هاى گاه‌به‌گاه در آن، يك معيار عام حكومت قابل قبول معرفى كنند.آنان در اين انديشه اشتباه مى‌كنند كه نظام‌شان در اوج دستاورد سياسى قرار دارد و آينده نمى‌تواند بهتر از آن بياورد. دموكراسى چيز خوبى است؛ دموكراسىِ بيشتر باز هم بهتر است. با اين همه از رسيدن دموكراسى به كامل‌ترين آن در ايالات متحده و هر جاى ديگر بسيار فاصله است. در واقع اين شكل حكومت مقدر است كه دستخوش عميق‌ترين دگرگونى در عصر حاضر يعنى گذار از سرمايه‌دارى به سوسياليسم باشد. آمريكائيان به‌منزله‌ى مشاركت‌كننده‌ى در اين فرايند ناگزيرند با اين چشم‌انداز، همچون ساير ملل، خود را سازگار نمايند.اين ادعا كه دموكراسى ما در بنيادهايش سطحى و ناقص و مستلزم بازسازى ريشه‌اى است ميهن‌پرستان متعصب را به وحشت مى‌اندازد. آنان مى‌گويند: دموكراسى ساخت ايالات متحده است. در بسته‌اى با برچسب 99 و 44 صدم درصد خالص و آن را به‌عنوان نظامى عالى‌تر از هر نظام كشور ديگرى در جهان اعلان مى‌كنند. در واقع، كالاى عرضه شده توسط سودجويان نه‌تنها پست و ناچيز بلكه غالبآ زيان‌بخش است. يكى از مقاصد اين كتاب آژير دادن به مصرف‌كنندگان ناآگاه و بى‌احتياطِ اين ادعاهاى نادرست است.اين سند رديابىِ دموكراسى هدفش روشن كردن برخى سوءِ تفاهم‌ها درباره‌ى اين شكل حكومت است كه اذهان آمريكاييان را كدر و تيره مى‌سازد و روشنگرى سياسى‌شان را مانع مى‌شود. دموكراسى به‌طور كلى، و به‌ويژه لكه‌ى بدنامى توانگرمدارى[2]  خود ما ناگزير بايد بت‌زدايى    بشود. زمانى كه آن عارى از رازوارگى‌ها گردد و بدن آن عريان شود، ما مى‌توانيم واقعآ مشاهده كنيم كه آن چيست و پيش‌بينى خواهيم كرد چه ممكن است بشود.

سابقه‌ى خوبى براى اين نوع تكليف در دست است. در اواخر سده‌ى هژدهم يك سلطنت ماوراءِ درياها (بريتانياى كبير) بر جمعيت سواحل آتلانتيك به مدت تقريبآ دويست سال استيلا داشت. تقريبآ تمامى مستعمره‌ها به حاكميت اين كشور متروپل به عنوان سلطنت جاويدان و تعويض‌ناپذير مى‌نگريستند. آنان گمان نمى‌كردند كه فايده‌ى آن به پايان آمده يا شرايط براى تعويض آن با شكل جديد و عالى‌تر حكومت فرارسيده است.

بنابراين، همچون اكنون، اذهان انسان‌ها در پشت ضرورت‌هاى توسعه‌ى اقتصادى و اجتماعى وامانده بود و ناگزير بود براى تحريك آنها در عمل انقلابى تكان بخورد. سنگ‌پايه‌ى ايدئولوژيك نظم كهن اين اعتقادِ جاافتاده‌ىِ عميق به تقدّس سلطنت بريتانيا بود كه زير سؤال بردن و انكار آن بدعت‌گذارى و ارتداد جلوه مى‌كرد.

ميهن‌پرستان شورشى مجبور بودند از برهان‌هاى تحريك‌آميز عليه ادعاهاى پادشاه جهت ادامه‌ى حاكميت‌اش استمداد جويند. تام پين[3]  كه در 1774 به تازگى از انگلستان به آمريكا مهاجرت كرده بود، در رأس تهييج‌كنندگانى قرار داشت كه ديناميت پيش‌پنداشت‌هاى همكاران آمريكايى‌شان را كار مى‌گذاشتند. او در عقل سليم[4]  كه در اوايل 1776      انتشار يافت همگان را به اقدام فرا خواند. او در ابتدا پرچم ضد سلطنت استقلال و جمهوريت را برافراشت. پين براى ايجاد تنفر از حكومت، پادشاه، تمسخر و نفى پشتيبانى از پادشاه و ويران كردن «الوهيتى كه دور پادشاه حصار كشيده است» در اصل سلطنت‌ها و به‌ويژه شخص جرج سوم را به باد شماتت گرفت. او گفت پادشاهى با قوانين طبيعت تناقض دارد و بر خدا قيموميت مى‌كند. تسلط جزيره‌اى مانند بريتانياى كبير بر قاره‌ى آمريكاى شمالى كمتر تمسخرآميز نيست كه قمرى بر خورشيدى در منظومه‌ى شمسى حكومت كند. بنا بر تعبير انقلابى از مرجع كتاب مقدس، پادشاهى چيزى از ربانيت درباره‌ى خود ندارد؛ برعكس، اين كفر، «پاپ‌بازى و اختراع شيطان است».

سلطنت جرج سوم يك «سلطنت وحشى»، يك «دربار درنده‌خو»، يك «آدمك ماشينى نفس‌كش» است. پين اعلام كرد كه زمان آن فرارسيده است كه آمريكاييان جباريت سلطنتى او را وادار به تسليم كنند و جمهورى آزاد و مستقلى كه حاكميت را به مردم وامى‌گذارد برپا دارند. او سخن خود را در براندازى سلطنت با عبارت پر كشيدن مردم عامى بالاى سر تاجدار به پايان برد. او اعلام داشت «يك انسان شرافتمند براى جامعه و در ديدگاه خدا از همه‌ى ارازل تاجدارى كه تاكنون زيسته‌اند ارزشمندتر است.» انتشار برهان‌هاى اهانت‌بار تام پين براى محروم كردن سلطنت موروثى هاله‌ى آن و افشاى از دور خارج شدن آن در گوش‌هاى پذيرنده به ثمر رسيد و به سرنگونى آن در جنگ استقلال انجاميد. برافكندن اين بت نظام حاكم كهن و پيروزى اصل حاكميت مردمى كه آن را به چالش  كشيدند در استقرار يك جمهورى پارلمانى به اوج رسيد. اينها گام‌هاى بزرگى بوده‌اند كه هنوز براى استقرار نهادهاى مترقى‌تر و انديشه‌هاى معقول‌تر در سياست آمريكا برداشته نشده است. برخلاف افكار عمومى، آن گام‌ها را نبايد آخرين گام‌ها پنداشت. از آنجا كه اعتقاد به حق الاهى پادشاهان براى هميشه منسوخ شده است، خطاى تاريخى ديگرى به مثابه‌ى پوشش ايدئولوژيك براى نظام منسوخ حكومت طبقات بالا جاى آن را گرفته است. اين پرستشِ يك دموكراسى انتزاعىِ بركشيده‌اى است كه به مثابه‌ى مانع اصلى فهم سياسى و پيشرفت مردم آمريكا عرض اندام مى‌كند. امروز بايد ماسك اين بت را به همان‌گونه كه تام پين بر سر پادشاهى بريتانيا آورد بى‌رحمانه از هم دريد. تقريبآ دو سده پس از آنكه شيپور پين عليه «جهنم پادشاهى» به‌صدا درآيد، كيفرخواست جديدى مورد نياز است كه با روح عقل سليم انتشار يابد. فقط اكنون، چنين جزوه‌اى ناگزير است، نه عليه سلطه‌ى خارجى، بلكه عليه يك توانگرمدارى رو به رشد داخلى كه عادت دارد با ماسك و جامه‌ى دزديده شده‌ى دمكراتيك ظاهر شود انتشار يابد. رژيم امپرياليستىِ سرمايه‌ى بزرگ در ايالات متحده همان‌قدر ارتجاعى و گستاخ است كه حاكميت بريتانيايى پيش از آن. اين رژيم حقوق انسانى را بسط نمى‌دهد و از آن دفاع نمى‌كند بلكه آنها را در داخل و خارج به تدريج ضعيف مى‌كند و به نابودى مى‌كشد، و مزورانه ژست حامى نيكخواه آنان را به خود مى‌گيرد. دموكراسى ثروتمندان در مقابل دموكراسى بينوايان، ـ داراها و ندارها ـ سفيدها در مقابل سياهان، محدوديت‌هايى برطرف نشده و نيز نتايج زيان‌بخش دارد. اينها فقط با الغاى نابرابرى‌هاى ناشى از مالكيت سرمايه‌دارى از ميان مى‌رود. نهادى از نوع برتر دموكراسى كه بر مالكيت عمومى يك اقتصاد طبق نقشه‌ى تحت نظارت توده‌هاى زحمتكش استوار است كه هدف سياسى جنبش سوسياليست انقلابى است. وظيفه‌ى جايگزينى حكومت توانگرسالار با برترى اكثريت مردم در تمامى حوزه‌هاى زندگى ملى براى آمريكاى امروز اهميت فورى‌اش كمتر از سرنگونى سلطنت بريتانيا و همراهانِ آن در سده‌ى هژدهم نيست و حتا مبارزه براى به انجام رساندن آن به مراتب سخت‌تر است.

انقلاب آينده‌ى آمريكا ناگزير خواهد بود خود را براى آزمايش مصالحه‌ناپذير و دليرانه‌ى انديشه‌ها و نهادهاى سياسى جاافتاده‌تر از آنچه تام پين و همراهانش به مورد اجرا گذاشتند آماده سازد. در اين كتاب من كوشيده‌ام چنين موشكافى انتقادى را در رابطه با مرور تحول دموكراسى در جهان غرب برعهده گيرم.

اين پژوهش نشان خواهد داد كه دموكراسى، ساكن، يكنواخت يا ثابت نيست بلكه پويا، متنوع و برآيند متغيّر توسعه‌ى اجتماعي‌ـاقتصادى است؛ كه شكل متداول دموكراسى در ايالات متحده، پايدار بلكه گذراست و بهترين روزهاى خود را مشاهده كرده است؛ كه قدرت سياسى بزرگى كه به نمايندگان ثروتمندان تعلق گرفته است نه‌فقط با دموكراسى راستين ناسازگار بلكه تهديد روزافزون امروز بر اى تداوم حقوق موجود آمريكاييان است، و سرانجام اينكه سرنوشت سرمايه‌دارى و دموكراسى بورژوايى آن، اين است كه جاى خود را به شكل عالى‌تر ساختار اقتصادى و سياسى تضمين‌كننده‌ى آزادى‌هاى به‌مراتب بيشتر براى مردم بدهد.

اين نتايج ممكن است مدافعان وضع موجود را از شدت خشم ديوانه كند. آنان از سوى شكاكانى كه نمى‌پذيرند تاريخ و سياست خط منطقىِ تكامل داشته يا كشاكش‌هاى طبقاتى زمان ما مى‌توانند برآيند انقلابىِ تعيين شده و پيش‌بينى‌پذير داشته باشند مورد ريشخند قرار خواهند گرفت.

البته تحقق چشم‌اندازهاى مطرح در بالا مستلزم جنبش پيشتاز مساعدِ مردم ايالات متحده و پيروزى آنان بر نيروهاى ارتجاع است. اما مبارزه‌ى طبقاتى در اينجا مى‌تواند مانند هر جاى ديگرى چرخشى قهقرايى داشته باشد. اگر انحصارگران و نظاميان جنگ‌طلب مورد تهديد قرار گيرند و با چنگ و دندان به در هم شكستن تمامى نهادهاى دمكراتيك موجود موفق شوند و حقوق مردم را همچون محافظان فاشيست درنده‌خوى سرمايه‌داران آلمانى و ايتاليايى در جنگ‌هاى اول و دوم جهانى زير پا گذارند.

فرمانروايان اين كشور مسلمآ ظرفيت چنين مسير سياسى جنايتكارانه‌اى را در داخل دارند. سركوبى‌هاى آمريكايى‌هاى آفريقايى تبار، تضييقات اعمال شده بر حقوق دمكراتيك و كارگرى، تقويت رياست جمهورى، رشد قدرت نظامى و شبح يك بسيج فاشيستى در آينده اهدافى در اين جهت است.

نيروهاى ضدّ سرمايه‌دارى ناگزيراند عليه اين گرايش‌هاى غيردمكراتيك در سياست‌هاى آمريكا به‌پا خيزند و گام‌هايى براى بررسى و دگرگونى آنها بردارند و مصممانه كشور را به‌سوى دموكراسى بيشترى كه جنبش سوسياليستى پيروزمند وعده‌ى آن را به توده‌هاى زحمتكش داده است هدايت كنند. اين كتاب براى پيشبرد چنين اهدافى طراحى شده است.

          ج. ن  

            اوت  1970

 

[1] The course of American Democratic Thought, p. 13.. Gabriel, Ralph Henry,

[2] . Plutocracy

[3] . Tom Pain

[4] . Common Sense

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “دموكراسى و انقلاب”