توضیحات
گزیده ای از کتاب آریایىها
من می دانم که فقط هندی ها و ایرانی ها خود را عملا آریایی نامیده اند. اما گر قرار باشد اصطلاح آریایی را به هندو – ایرانی ها محدود کنیم در آن صورت برای اشاره به نیاکان زبان شناختی سلت ها ، توتون ها ، رومی ها ، هلنی ها ، و هندوها باید از چه اصطلاحی بهره گرفت؟
در آغاز کتاب آریایىها می خوانیم
فهرست
کارنامه علمى ویر گوردون چایلد ۵
پیشگفتار ۹
راهنماى آوانگاشتها ۱۳
فصل اول. زبان و دوران پیش از تاریخ ۱۵
پیوست ۲۸
فصل دوم. آریایىها در پهنه تاریخ نمایان مىشوند ۳۱
- پادشاهان آریایى در بینالنهرین. ۳۱
- مسأله حِتّىها ۳۷
- شاخصهاى باستانشناختى ۴۲
- یورش آریایىها به هند ۵۰
- یورشهاى هزاره نخست پیش از میلاد ۵۸
فصل سوم. آریایى شدن کشورهاى حوضه مدیترانه ۶۷
- هلنىها و اژهاىها ۶۷
- تراکیایىها و فریگیایىها ۹۳
- زبانشناسى و ایتالیایىها ۱۰۰
- اقوام دریانشین و شمالى در بایگانىهاى مصرى ۱۰۷
دوره آخایایى ۱۱۴
فصل چهارم. بازسازى فرهنگ آغازین آریایىها به کمک دیرینهشناسى زبان ۱۱۷
پیوست ۱۳۵
فصل پنجم. در دفاع از گهواره آسیایى آریایىها ۱۳۹
- تهاجم ادعا شده پهنسرها ۱۴۲
- سفالینهآرایان ۱۵۱
- قفقاز و عصر آهن در اروپا ۱۷۰
- امکانات فلات آناتولیا ۱۸۰
- بازنگرى در ادعاهاى آسیا ۱۹۵
فصل ششم. آیا آریایىها از اروپاى مرکزى برخاستند؟ ۱۹۹
- فرضیه دکتر جایلز و دهقانان دانوبى ۲۰۰
- آیین جسدسوزانى ۲۰۶
- نوردىها در دره رود دانوب ۲۱۳
- آلپىها به دره رود دانوب سرازیر مىشوند ۲۱۹
فصل هفتم. نظریه گهواره اروپاى شمالى آریایىها ۲۲۵
- آریایىهاى مو بور ۲۲۵
- اسکاندیناوى و فرضیه ژرمانیستى ۲۳۳
فصل هشتم. آریایىها در روسیه جنوبى ۲۵۷
مهاجرتهاى آریایىها ۲۶۹
نتیجهگیرى: گروههاى آریایى در عصر مفرغ ۲۷۹
پیوست ۲۸۵
فصل نهم. نقش آریایىها در تاریخ ۲۸۹
یادداشت کتابشناختى ۲۹۶
نشریات ۲۹۶
کتابها ۲۹۷
فهرست اعلام ۲۹۹
کارنامه علمى ویر گوردون چایلد
ویر گوردون چایلد (۱۸۹۲ تا ۱۹۵۷) باستانشناس و پیشاـتاریخشناس استرالیایى، از پیشگامان مطالعه نظاممند دوره پیشاـتاریخىِ اروپا (هزارههاى سوم و دوم پیش از میلاد) بود و نشان داد که پیشرفتهاى فنآورى چهگونه به زایش تمدنهاى انسانى مىانجامد.
ویر گوردون چایلد در آوریل ۱۸۹۲ در سیدنى از ایالت ویلز جنوبى جدید در استرالیا چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایى، متوسطه و دانشگاهى را در مدارس سیدنى و دانشگاه سیدنى بهپایان رساند. در سال ۱۹۱۴ به دریافت درجه کارشناسى از این دانشگاه توفیق یافت. آنگاه به بریتانیا رفت و پس از ورود به کوئینز کالجِ دانشگاه آکسفرد، به ترتیب در سالهاى ۱۹۱۶ و ۱۹۱۷ به دریافت درجه کارشناسى در رشته ادبیات و سپس در باستانشناسى نایل آمد. در این سالها به استرالیا بازگشت و در مقام منشى خصوصى جان استورى ــ عضو شوراى قانونگذارى ایالت ویلز جنوبى جدید براى شهر بالمین ــ و اندکى بعد در همین سِمَت نزد نخستوزیر آن ایالت مشغول بهکار شد. کتابى که در سال ۱۹۲۳ با عنوان حزب کارگر چهگونه حکومت مىکند انتشار داد، با تکیه بر تجربههاى همین دوره از زندگى او نوشته شد. با مرگ ناگهانى استورى در سال ۱۹۲۱، چایلد سیاست را کنار گذاشت و به اروپا سفر کرد. کتاب سپیدهدمان تمدن اروپایى (۱۹۲۵) بلافاصله با تأیید محافل باستانشناسى مواجه شد و او چند کتاب دیگر نیز بهدنبال آن درباره نظریه باستانشناسى نوشت. او در این نخستین کتاب، اندیشههاى خود را پیرامون پیوندهاى موجود در میان پیشرفتهاى اروپا و خاور نزدیک تشریح کرد. گذشته از این، درباره پیوندهاى باستانشناسى و زبانهاى هندوـاروپایى نیز به کاوش پرداخت که انتشار کتاب آریایىها: پژوهشى در ریشههاى هندوـاروپایى (۱۹۲۶) حاصل این کاوش بود. او نظریه اصلاحشده دیگرى را درباره پراکندگى تمدنها به میان کشید و جنوب روسیه را زادگاهِ فرضى هندوـاروپاییان اصلى معرفى کرد. مفهومى که چایلد از آریایىها داشت بهناگزیر از ایدئولوژى نژادپرستانه رایج در اروپاى آن روز تأثیر پذیرفته بود، اما با اندیشههاى برترىجویانه و خام نازىها که او شدیدآ در سراسر سالهاى ۱۹۳۰ به آنها مىتاخت، تفاوت دارد.
چایلد اندیشمندى بااستعداد و زبانشناسى آگاه بود، و در سال ۱۹۲۷ در دانشگاه ادینبره کرسى استادى رشته باستانشناسى را از آنِ خود کرد و تا سال ۱۹۴۶ در آنجا به کار ادامه داد. حفارىهاى او در اسکارابورى سوئد در سال ۱۹۲۸ انجام شد، و در همان سال براى نظارت بر کارى دعوت شد که خود بهدنبال بارندگى و جارى شدن سیلاب و از زیر خاک خارج شدن چندین بناى اضافى در آن محل آغاز کرده بود. از نظر چایلد، چنین دعوتى غیرعادى مىنمود، زیرا او هنوز به تجربه کافى در زمینه حفارىهاى باستانشناختى دست نیافته بود. مهارت اصلى او تا آن زمان تفسیر کردن اطلاعاتى بود که دیگران کشف مىکردند. در آن سال (۱۹۲۸) کتاب خاورزمین باستانى او نیز انتشار یافت که کاوشى پیرامون برآمدن تمدن در خاور نزدیک بود.
چایلد از فعالترین پژوهندگان و نویسندگان در عرصه سادهسازى موضوعات پیچیده در قالب کتابهاى ساده براى عامه مردم بهشمار مىرفت: دو کتاب شناختهشده او با نامهاى آنچه در تاریخ روى داد (۱۹۲۴) و انسان خود را مىسازد (۱۹۵۱) گزارشهایى خواندنى و دریچهاى بودند از علم باستانشناسى به روى گروه بىشمارى از کتابخوانان که موجب شهرت وى نیز شدند. چایلد پس از دانشگاه ادینبره، مدیر مؤسسه باستانشناسى دانشگاه لندن شد و ده سال بعد ــ یعنى در سال ۱۹۵۶ ــ به بازنشستگى رسید. در آن سال به استرالیا بازگشت و یک سال بعد (۱۹۵۷) هنگام صعود از کوههاى بلو ماونتین از کوه سقوط کرد و کشته شد.
چایلد نخستین باستانشناسى بود که در زمینه تحولاتى که خود در بایگانىهاى باستانشناختى عنوان «انقلاب نوسنگى» و «انقلاب شهرى» به آنها داده بود، به کاوش پرداخت. این یافتهها امروزه از مفاهیم حیاتى در مطالعات پیشاـتاریخى بهشمار مىروند.
تحولات بعدى در تمدن را مىتوان با تأکید بر تغییرات پیشآمده در فنآورى تبیین کرد که از بایگانىهاى باستانشناختى استنباط مىشود (چایلد علىرغم اشارات جستهگریختهاش به اروپا و خاور نزدیک، توجه خود را صرفآ بر این مراکز متمرکز نساخت). او با ژرفنگرى گسترده بر اصطلاحاتى چون عصر مفرغ یا عصر آهن توانست تکامل مادى تمدنها را از سطحى به سطحى دیگر بیشتر بکاود و فقط به تاریخگزارى آنها بسنده نکند.
چایلد بهجاى تأکید بر آتنِ سده پنجم پیش از میلاد یا تأکید بر امپراتورى روم، بر دوره هلنیستىِ اوج تمدن یونانیـ رومى تأکید مىکرد و از این دیدگاه، استثنایى بود. او در مدیترانه هلنیستىشده شرقى، و بهویژه در بندر اسکندرون، اوج فرهنگ کلاسیک را مىدید.
گرایش چایلد به چپ در عرصه سیاسى، توجه جورج اُرول ــ نویسنده معروف ضد چپ ــ را برانگیخت و او نام ویر گوردون چایلد را در فهرست ۱۳۵ نفره نویسندگان و پژوهندگانى گنجانید که براى استخدام در اداره پژوهشهاى اطلاعاتى بریتانیا، مناسب نبودند.
آثار ویر گوردون چایلد به ترتیب تاریخى عبارتند از :
(۱۹۲۵) حزب کارگر چهگونه حکومت مىکند
(۱۹۲۵) سپیدهدمان تمدن اروپایى
(۱۹۲۶) آریایىها: پژوهشى در ریشههاى هندواروپایى
(۱۹۲۹) دانوب در دوره پیشاـ تاریخى
(۱۹۳۰) عصر مفرغ
(۱۹۳۱) فرهنگهاى جنگلنشینان اروپاى شمالى: پژوهشى در تکامل و پخش آنها
(۱۹۳۲) پیوندهاى قارهاى سفالینههاى بریتانیا در عصر نوسنگى
(۱۹۳۴) آبادىهاى نوسنگى در غرب اسکاتلند
(۱۹۳۵) چشماندازهایى از خاورزمین باستانى
(۱۹۳۵) اسکاتلند در دوره پیشاـ تاریخى
(۱۹۳۶) انسان خود را مىسازد (تجدید نظر شده در سالهاى ۱۹۴۱ و ۱۹۵۱)
(۱۹۴۰) جوامع پیشاـ تاریخى جزایر بریتانیا (ویرایش دوم ۱۹۴۷)
(۱۹۴۴) آنچه در تاریخ روى داد (۱۹۲۴)
(۱۹۴۴) داستان ابزارها
(۱۹۴۴ تا ۱۹۴۵) پیشرفت و باستانشناسى
(۱۹۴۷) تاریخ: بررسى نظریههاى تاریخى
(۱۹۴۹) دنیاهاى اجتماعى شناخت
(۱۹۵۱) تکامل اجتماعى
(۱۹۵۲) راهنماى مصور کوههاى باستانى: مجلد ۶ اسکاتلند
(۱۹۵۳) قانون اساسى باستانشناسى همچون یک علم
(۱۹۵۶) جامعه و دانش
(۱۹۵۶) بههم دوختن گذشته: تفسیر اطلاعات باستانشناختى
محمدتقى فرامرزى
اردىبهشت ۱۳۹۰
پیشگفتار
کشفیات خیرهکننده در خاور نزدیک و پیشرفتهاى بزرگ در مطالعه تمدنهاى پیشاـتاریخىِ اروپا، و بویژه یونان، بهنظر مىرسد که لحظه مناسب را براى انجام پژوهشى نو در زمینه مسأله بسیار گیراى سرچشمه و پراکندگى آن زبانهایى فراهم آورده باشد که ما اروپاییان همچون یونانیان، رومیان، و هندوهاى باستان وارث آنها بهشمار مىرویم. به بیان دقیقتر، تا این تاریخ (۱۹۲۶) هیچ بررسى کاملى درباره مسأله آریایىها طى بیست و پنج سال گذشته به زبان انگلیسى انتشار نیافته است، اما در همین دوره، از سرچشمههاى مینوسىِ تمدن پیشاـهلنىِ یونان، حضور فرمانروایان آریایى در بینالنهرین تا سده پانزدهم پیش از میلاد و وجود یک عنصر هندوـاروپایى در زبان حِتىها پرده برداشته شده است.
اما مسیرى که من برگزیدهام، در میان انبوهى از مسایل و مشکلات قرار گرفته است. زبانشناسان، یکصدا و گلهکنان خواهند گفت که اصطلاح «آریایى» غیرعلمى است. البته مىدانم که فقط هندىها و ایرانىها خود را عملا آریایى نامیدهاند. اما اگر قرار باشد اصطلاح «آریایى» را به هندوـایرانىها محدود کنیم در آن صورت براى اشاره به نیاکان زبانىِ سلتها، توتونها، رومىها، هلنىها و هندوها باید از چه اصطلاحى بهره گرفت؟ اصطلاح هندوـاروپایى، امروزه که زبان سانسکریت هندى دیگر شرقىترین عضو این خانواده شناخته شده زبانى بهشمار نمىرود، دستوپاگیر است و حتى نمىتواند مدعى
علمى بودن باشد. اصطلاح «ویروها» (Wiros) که توسط دکتر جایلز ابداع شده است به همین شکلى که نوشته مىشود بهقدرى ناخوشآیند است که منتقدان کتاب بر آن خندیده و آن را یکسره بهدور انداختهاند. از طرف دیگر اصطلاح «آریایى» این امتیاز را دارد که اصطلاحى کوتاه و آشنا است. به همین دلیل، پیشنهاد مىکنم که آن را خیلى عادى و به معنى سنتىاش حفظ کنیم.
دوم آنکه نظرات ابراز شده درباره چندین مسأله حیاتى در حال حاضر دستخوش تغییر دایماند. این نظرات ممکن است در هر زمانى بر اثر کشفیات تازهاى که هرروزه از هند و کاپادوکیا به گوش مىرسد تحولى انقلابآفرین پیدا کنند. با این حال، درست همین فعالیت است که هرگونه کوشش براى روشن کردن کل مسأله را داراى ضرورتى مبرم مىگرداند. نشستن به انتظار رمزگشایى از تمام بایگانىهاى حِتّىها و حفارى تکتک تپههاى دره رود سند بر چیزى جز ترس دلالت ندارد. با این حال عدم قطعیت غالب در این عرصهها، تشریح نسبتآ کامل مدارک را ضرورى مىگرداند. چنین کوششى در فصلهاى دوم و سوم بهعمل آمده است. من بدون داخل شدن در جزییات فنى کوشیدهام چکیدهاى از امکانات اصلى را بیان کنم و خواننده را به منابع اصلى حاوى اطلاعات کاملتر ارجاع دهم.
اما اطلاعات ادبى بهدست آمده از شرق باستان و منطقه دریاى اژه، همچنان ناکافى است. این اطلاعات باید با اطلاعات باستانشناختى و مردمشناختى تکمیل شود. به همین دلیل در فصلهاى بعدى، چندین نظریه سنتى موجود درباره «گهواره آریایىها» در پرتو مدارک جدیدِ بهدست آمده از همان نوع، از نو بررسى شدهاند. اما این روش، بهویژه مخاطرهآمیز است. معانى واژه «نژاد»، نزد مردمشناس جسمانى و زبانشناس، متفاوت است. در عین حال، بستگىِ بین گروههاى فرهنگى، که از روى سفالینهها، ابزارها، و سلاحها تعیین مىشود و گروههاى نژادى یا زبانى، همواره جنبه حدسى دارد. فقط در دیگر چنان از لحاظ جسمانى در روى آن واقع شده است که فقط با استناد به مهاجرتهاى نژادى مىتوان تغییر ایجاد شده را تبیین کرد، و امکان ردیابى صریح یک عنصر جدید و رسیدن به یک نقطه کانونى خاص از آن نیز کمیابتر است. معمولا عوامل دیگرى چون دادوستد و عاریتگیرى فرهنگى یا تکامل همگرایانه صِرف را باید در نظر گرفت. برعکس، یک عنصر جدید نژادى یا زبانى، بدون ایجاد هیچگونه تغییر ناگهانى در فرهنگ، مىتواند خود را در عرصهاى خاص جایگیر سازد. باستانشناسى پیشاـتاریخى بهعنوان یک علم مبتنى بر انتزاع و قیاس نمىتواند در آرزوى عینیت داشتن تاریخ باشد. به همین علت، من ضمن در نظر گرفتن تمام عوامل برهمزننده از این نوع، بررسى تاریخ نژادى اروپا و آسیا را عمدآ ساده ــ و شاید هم بیش از حد ساده ــ کردهام و از انباشتن این صفحات با انبوهى از نکات فنى که باز فاقد پیچیدگى موجود در واقعیت خواهد بود خوددارى مىکنم.
مهرآمیزترین کار من در این راه، به سکوت برگزار کردن دو نظریهاى بوده است که اخیرآ به ترتیب در دو کشور انگلستان و فرانسه مطرح شدهاند، چون بهقدرى بىپایهاند که حتى بهعنوان عجایبى تاریخى، کسى را به خود جلب نخواهند کرد.
در مورد عکسهاى کتاب، مدیون لطف مؤسسات و اشخاص زیرینم: انجمن خاورشناسى هلند (لوح ۱)، هیأت امناى موزه بریتانیا (لوحهاى ۲ و ۴)، سِرفلیندرز پترى (لوحهاى ۵ و ۷)، مدیرکل باستانشناسى در هند (لوح ۶) انستیتوى تحقیقات پیشاـتاریخى توبینگن (لوح ۱:۸)، انستیتوى شاهىِ مردمشناسى بریتانیاى کبیر و ایرلند (لوح ۲:۸). همچنین لازم مىدانم از خانم م. جوئاکیم که نمونهخوانى متن حروفچینى شده را بهدقت انجام داد صمیمانه سپاسگزارى کنم.
ویر گوردون چایلد
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.