تاریخ تلخ به روایت شاملو

محمد قراگوزلو

«تاریخ تلخ» اثری نوگرایانه است. نویسنده با جسارتی شگفت‌انگیز به روایتی تاریخی از زندگی و روزگار احمدشاملو پرداخته اما این روایت نه مبتنی بر اسناد رسمی یا آثار پرداخته شدۀ قبلی که به طور کامل بر اساس سروده‌های شاعر است، نویسنده موشکافانه و البته با حوصله و صبری چندساله با آثار شاعر خوگر شده، شأن نزول و نکات مختلف و شعر را کاویده، دقایق و زوایای مختلف زیست و زمانۀ شاعر را از درون هر شعر برآورده و کتابی جذاب و خواندنی نوشته که پر از نکات تازه و بیان نشده از روزگار و زندگی شاعر است.
تاریخ تلخ خیلی زود مورد اقبال جامعۀ کتابخوان قرار گرفت و نسخه‌های چاپ اول آن به سرعت به اتمام رسید، اینک با پاره‌ای از اصلاحات و رفع کاستی‌ها چاپ دوم این اثر تقدیم دوستداران تاریخ و ادبیات معاصر ایران می‌گردد….

225,000 تومان

جزئیات کتاب

وزن 800 گرم
ابعاد 21 × 14 سانتیمتر
پدیدآورندگان

محمد قراگوزلو

نوع جلد

شومیز

نوبت چاپ

هفتم

قطع

رقعی

تعداد صفحه

464

سال چاپ

1401

تعداد مجلد

یک

وزن

800

در آغاز کتاب تاریخ تلخ می خوانیم :

کتاب تاریخ تلخ به روایت احمد شاملو

درآمد _ دایناسوری با هزار سر!

احمد شاملو پدیده‏‏ی شگفت‏ناکی است. غولی زیبا یا جانوری حیرت‏انگیز از تبار دایناسورهای منقرض شده. احمد شاملو از آن آدم‏هایی است که در هر یکی دو سده، یکی دوبار _ آن‏هم به ندرت و سخت غافل‏گیر کننده _ سروکله‏ی خاکی‏شان پیدا شده است و بعد گویی برای همیشه تخم‏شان را ملخ خورده است. شاملو خود در مقدمه‏یی جنجال برانگیز بر روایتی دیگرسان از غزل‏های حافظ گفته بود:

«حافظ راز عجیبی است…»

اما من شاملو را با تمام مانسته‏گی قامت بلند شعر و اندیشه‏اَش به حافظ، و با وجود همه‏‏ی رازناکی، ایماژ و پیچیده‏گی عمیق شعر بی‏ماننداَش، نه رازی عجیب که نشانه‏یی غریب می‏دانم. از آن‏سان که پنداری بی‏گاهان و چند ده قرن یا هزاره‏یی زودتر به شتاب در سیاره‏ی ما فرود آمده بود. هر چند به زبان و بیان و جان معاصر ما بود و بیش از همه ما به خود می‏بالیم که معاصر او بودیم و پیش‏تر از تمام اعضای اصلی و بدلی خانواده‏ی ما نزدیک‏ترین خویش‏آوند ما بود، اما انگار حضور قاطع و خلاصه و معجزه‏‏وارش در هزاره‏ی دوم کره‏ی ما سخت نامنتظر بود. در بادیه‏یی که کسی را یارای انتظار او نبود، پاتاوه نهاده بود…

گفتم شگفت. و استدلال می‏کنم شاملو فاشیست آنارشیستی بود که به هم‏دستیِِ توده‏ها در صف سوسیالیست‏ها رخنه کرده بود و با نیهیلیست‏ها، کرگدن‏وار نرد سرکشی و طغیان‏ زده بود و در همه حال به دفاع از انسان بلندترین پرچم آزادی و برابری را بر ذروه‏ی شعراَش برافراشته بود…

و شگفت‏تر آن‏که مخالفان و معاندان‏اَش نیز با احترام تمام پیش پای‏اَش بر می‏خاستند و با این‏که به جرم تشنیعِ کلاسیسیسم و تخریب عرصه‏ی انحصاری “حافظ نامه” پژوهی و نقد تابوی فردوسی و سنت‏شکنی و تعرض به خرافه پرستی و هجو انواع حرفه‏های سیاه هنری و تشکیک در سابقه و حافظه‏ی تاریخی و جز این‏ها به دادگاه‏های خود خوانده می‏بردندش اما با تمام این اوصاف گاه و بی‏گاه و به فرصت‏ طلبانه‏ترین شکل ممکن از شعر و اندیشه‏‏اَش آویزان می‏شدند تا مگر از نمداَش برای سرکچل خود کلاهی بدوزند.

و به‏راستی شما در طول و عرض تاریخ قوال و قطور این کهن بوم و بر آدمی‏‏زاده‏یی را سراغ دارید که هتاکان و معاندان و دشمنان خونی‏اَش نیز، چنین حیرت‏انگیز زبان به ستایش‏اَش گشوده باشند؟!

و به‏راستی چگونه است که طیفی از چپول‏ترین جریانات ایده‏ئولوژیک سیاسی تا راست‏ترین نئولیبرال‏های سردر آخور سرمایه‏داری مانند سران “نهضت آزادی” و تهان “جبهه‏ی ملی” به قصد هجو او _ که احمد شاملو بود _ دست در دست هم می‏نهند اما در گرد و خاک خود ساخته، زودتر خاموش و فراموش می‏شوند و همگون حبابی می‏ترکند؟

از شگفتی‏های شاملو بسیار بی‏جا سخن گفته‏اند و بسی به‏جا سخن توان گفت و ما برای آغاز این دفتر به‏جا یا بی‏جا و بی‏نظم و انتظام، چند کلمه‏یی را بر همه‏ی آن کلام سیاهه می‏افزائیم تا درآمدی را یا دهلیزی را برای لب‏تر کردن اصل سخن خود گشوده باشیم و بی‏که قصد استفهام یا پرسشی در کار باشد از ادبیات او وام می‏گیریم تا گفته باشیم:

احمد شاملو پدیده‏ی شگفت‏ناکی است!

به‏راستی کیست این ستایش‏گر زبان توامان رزم‏آمیز و بزم بیز فردوسی که بیشترین ناسزا را از نژادپرستان خدایگان‏زده‏ی آریامهری و حافظان کهنه‏ی فکر کهن و دلالان پوسیده‏ی پوسته‏ی پیازینه‏ی “تمدن بزرگ” حلبی‏آبادی و مفت‏آبادی و یافت‏آبادی به جان خریده است و اشک تمساح پاسداران ثابت اسطوره و تاریخ دست نخورده‏ی ملتی را جاری ساخته است که تا چشم کار می‏کند در قفای خود انباری از شاهان مستبد را انبان کرده است؟

منکران‏اَش او را “سلطنت‏چی” و “سلطنت‏آبادی” خوانده‏اند و دشمنان‏اَش به کین‏خواهی داریوش و انوشیروان و محمدرضاشاه به دشنه و دشنام‏اَش بسته‏اند…

به‏راستی کیست این راوی حافظ که با زبان تورات و قصص قران و بیهقی و میبدی و ابوالفتوح رازی به کشف بیان شعر سپید دست در کمر دریای فرهنگ فارسی حلقه کرده است و در عین حال خشم پاسبانان اندرزنامه‏های ادبی و بی‏ادبی را برانگیخته و صدای اعتراض ژاندارم‏های نسخ اقدم و اصلح متن‏شناس را درآورده و دربانان نسخه‏شناس و نسخه‏پیچ عطاری‏های قرون ماضیه را بیدارباش داده است؟

به‏راستی کیست این جانور ستیزنده که از هول حلیم سیاست پیشه‏گیِ اعتراضی چنان در دیگ‏جوشان فاشیسم هیتلری افتاده است که بعدها برای جبران آن حماقت تاریخی دست به هر کاری زده است؟ از ترجمه‏ی “مرگ کسب و کار من است” روبرمرل و برگردان ترانه‏های ضد فاشیستی یانیس ریتسوس و ترویج موسیقی تئودوراکیس تا شاعرانه‏ترین ترجمان شعرهای لورکای ضد فاشیسم فرانکو

به‏راستی کیست این مبارز پای‏آبله که از سقوط در دامْ چاله‏ی یک دیکتاتور بزرگ (هیتلر) درس عبرت نیاموخته و اندک زمانی بعد، از راست فاشیستی به چاه “چپ” دیکتاتوری دیگر (استالین) سقوط کرده است؟ تا به پشتوانه‏ی آموزه‏های گران‏مایه‏ی گرفتاری در دو زندان دیکتاتوری ندا سر دهد که:

«سورخوران قدیمی سرنگون می‏شوند و سورخوران تازه‏یی جای آنان را می‏گیرند و فاشیسمی جانشین فاشیسم دیگری می‏شود، که قالب‏اَش یکی است، شکل‏اَش یکی است عمل‏کرداَش یکی است. چماق و تپانچه‏اَش و زندان‏اَش همان است. فقط بهانه‏های‏اَش فرق می‏کند… تو آلمان هیتلری می‏کشتند که طرف‏دار یهودی‏هاست، حالا تو اسرائیل می‏کشند که طرف‏دار فلسطینی‏هاست. عرب‏ها می‏کشند که جاسوس صهیونیست‏هاست، صهیونیست‏ها می‏کشند که فاشیست است، فاشیست‏ها می‏کشند که کمونیست است، کمونیست‏ها می کشند که آنارشیست است. روس‏ها می‏کشند که پدرسوخته از چین طرف‏داری می‏کند، چینی‏ها می‏کشند که حرام‏زاده سنگ روسیه را به سینه می‏زند…»

انتشارات نگاه

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “تاریخ تلخ به روایت شاملو”