کلیله و دمنه

مجتبی مینوی تهرانی

کلیله و دمنه به انشای ابوالمعالی نصرالله منشی و براساس تصحیح مجتبی مینوی تهرانی و به اهتمام نیما مهدیکار به چاپ رسیده است.
كتاب كَليله و دِمْنه از مجموعه هاى دانش و حكمت است كه مردمان خردمند قديم گرد آوردند و «به هرگونه زبان» نوشتند و از براى فرزندان خويش به يادگار گذاشتند و در دورانهاى متمادى گرامى مى داشتند، مى خواندند و از آن حكمت عملى و آدابِ زندگى و زبان مى آموختند.
از كليله و دمنه در طول سالها ترجمه هاى متفاوتى شده است كه هر كدام از آنها معايب و محاسن خاص خود را دارد. اما از ميان آنها معروف ترين و پاكيزه ترين ترجمه، مشهور به كليله و دمنه بهرام شاهى است.
كليله و دمنه از زبان سانسكريت هند به زبان پهلوى (زبان باستان ايران) ترجمه شد، سپس به وسيله عبدالله بن المقفع به زبان عربى برگردانده شد. بعدها به دستور نصر بن احمد سامانى به نثر درى نوشته شد و رودكى شاعر آغاز قرن چهارم آن را به شعر پارسى زيبا درآورد. در اوائل قرن ششم ترجمه بليغ و ادبى ديگرى از آن به وسيله ابوالمعالى نصرالله منشى انجام گرفت كه همان مشهور به كليله و دمنه بهرام شاهى است.

 

365,000 تومان

جزئیات کتاب

وزن 600 گرم
ابعاد 24 × 17 سانتیمتر
پدیدآورندگان

مجتبی مینوی تهرانی

نوبت چاپ

هفتم

قطع

وزیری

تعداد صفحه

400

سال چاپ

1403

موضوع

متون کهن فارسی

تعداد مجلد

یک

وزن

600

جنس کاغذ

بالک (سبک)

نوع جلد

سخت

گزیده ای از کتاب کلیله و دمنه

اگر مملكت را زبان باشدى

ثناگوى شاه جهان باشدى

مَلِك بوالمظفّر كه خواهد فلك

كه مانند او كامران باشدى

رَهىِّ تو گر صد دهان داردى

كه در هر دهان صد زبان باشدى

بدان هر زُبان صد لغت گويدى

كه در هر لغت صد بيان باشدى

بنان گرددى موىها بر تنِش

يكى كِلك در هر بنان باشدى

پس آن كِلْكها و زبانها همه

به مَدْحت روان و دوان باشدى

در آغاز این کتاب می خوانیم:

يادداشت ناشر

از كليله و دمنه در طول سالها ترجمه هاى متفاوتى شده است كه هر كدام از آنها معايب و محاسن خاص خود را دارد. اما از ميان آنها معروف ترين و پاكيزه ترين ترجمه، مشهور به كليله و دمنه بهرامشاهى است.
كليله و دمنه از زبان سانسكريت هند به زبان پهلوى (زبان باستان ايران) ترجمه شد، سپس به وسيله عبدالله بن المقفع به زبان عربى برگردانده شد. بعدها به دستور نصر بن احمد سامانى به نثر درى نوشته شد و رودكى شاعر آغاز قرن چهارم آن را به شعر پارسى زيبا درآورد. در اوائل قرن ششم ترجمه بليغ و ادبى ديگرى از آن به وسيله ابوالمعالى نصرالله منشى انجام گرفت كه همان مشهور به كليله و دمنه بهرامشاهى است.
در مورد اصليت ابوالمعالى نصرالله منشى دو روايت متفاوت در تاريخ ادبيات ايران است: برخى او را از اهالى شيراز مى دانند، و گروهى ديگر از مردم غزنين دانسته اند. از آغاز جوانى او اطلاع دقيقى در دست نيست، فقط معلوم است در جوانى با ادبا و فضلاى غزنين رفت وآمد داشته و مورد تكريم و احترام بهرامشاه غزنوى (511-552) بوده و در كارهاى ديوانى او مشاركت فعال داشته است. وى با آنكه هنوز جوان بود ولى به سبب دانش زياد به سمت دبيرى خسروشاه (جانشين بهرامشاه) ارتقاء يافته بود. البته محمدبن عوفى در كتاب «جوامع الحكايات» ص 287، نظر ديگرى دارد: «چون در دبيرى ممارست نكرده بود گاه به گاه بر قلم او لفظى رفتى كه از ادب دور بودى.»
پس از خسروشاه، ابوالمعالى نصرالله منشى همچنان در دربار غزنويان به خدمات ديوانى خويش ادامه داد، و در زمان پادشاهى خسرو ملك (559-583) به مقام وزارت رسيد. به اعتبار كسب همين مقام است كه محمد بن عوفى در كتاب پيش گفته از او صدر اجل ياد كرده است و در كتاب «لباب الالباب» نيز اسم او را در رديف وزراء و صدور آورده است. اما علت حبس او در زمان خسرو ملك زياد روشن نيست، فقط مىتوان حدس زد كه شايد به دليل سعايت حاسدان، مورد غضب شاه واقع شده. پس از حبس او، نصرالله منشى اين رباعى را سروده براى خسرو ملك فرستاده :
اى شاه مكن آنچه بپرسند از تو روزى كه تو دانى كه نترسند از تو
سرانجام شفاعت اهل فضل و ادب در رهايى او از حبس خسرو ملك مؤثر واقع نشد و بعد از سال 555 و پيش از 583 يعنى تاريخ دوران زوال پادشاهى خسرو ملك و انقراض غزنويان درگذشت.
تاريخ دقيق ترجمه كليله و دمنه به وسيله نصرالله منشى زياد مشخص نيست. ولى چون اين كتاب را بهنام ابوالمظفر بهرامشاه مسعود بن ابراهيم نوشته، مىتوان حدس زد كه تاريخ آن بعد از سال 511 و پيش از سال 559 هجرى بوده است. از طرفى ديگر چون برخى از اشعار مسعود سعد را در ترجمه خود به عنوان شاهد و تمثيل آورده است، پس كتاب پيش از حدود 515 (سال درگذشت مسعود سعد) يا اواخر زندگى آن شاعر، ترجمه نشده است. بنابراين تاريخ انشاى كليله و دمنه بايد بين 515-552 بوده باشد. طبق گفته ميرزا عبدالعظيم قريب استاد محترم و مرحوم دانشگاه در مقدمه كليله و دمنه چاپ تهران، 1311 شمسى، اين تأليف چند سال پس از قتل الراشد بالله (531) در تاريخ صد و هفتادمين سال تأسيس سلسله غزنويان (= حدود 536) انجام يافته است. بنابراين 536 نزديكترين سال به تاريخ ترجمه كليله و دمنه است.
اين ترجمه با نثر فاضلانه و شاهده ا و تمثيلهايش به شدت مورد توجه فضلا و ادبا قرار گرفت، طورى كه محمد بن عوفى از منشيان چيره دست قرن ششم و هفتم در كمتر از صد سال پس از ترجمه كليله و دمنه بهرامشاهى درباره نصرالله منشى در كتاب «لباب الالباب»، صفحه 92، چنين گفته است: «…تا دور آخر زمان و انقراض عالم هر كس رسالتى نويسد يا در كتابت تنوّتى كند مقتبس فوائد او تواند بود، چه ترجمه كليله و دمنه كه ساخته است، دستمايه جمله كتّاب و اصحاب صنعت است و هيچكس انگشت بر آن ننهاده است و آن را فتح نكرده و از منشآت پارسيان هيچ تأليف آن اقبال نديده است و آن قبول نيافته…»
نصرالله منشى هرگز تحت تأثير صنايع ادبى قرار نگرفته و در هيچ موردى در كتاب خود فصاحت و بلاغت را از چشم دور نداشته است. به همين دليل نوشته او از قرن ششم به بعد مورد تقليد و سرمشق تمام ادبا و فضلاى بعدى ايران واقع شده و نقش مؤثرى در اين زمينه ها داشته است.

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “کلیله و دمنه”