نامه ها – صمد بهرنگی

صمد بهرنگی

گردآوری : اسد بهرنگی

نامه هایی که در این مجموعه گردآوری شده است روایتگر احوالات و شرح حال صمد بهرنگی است که در عین خصوصی بودن می تواند جنبه خطابی عام نیز داشته باشد. پاسخ های مسئولانه و قابل تأمل صمد، بیانگر روح بزرگ و انسانی این معلم دوران است که در رسالت آموزشی خود، تمایزی میان کودکان محروم روستا و دوستان هم قلم خود قائل نبود. قسمت اول این مجموعه شامل نامه های اوست برای شاگردان و دوستانش. نامه های اداری و دلتنگی های صمد نسبت به برادرش ، بخش دیگری از نامه ها را تشکیل می دهد و در آخر نامه هایی است که برای یوسف، دوست ایام کودکی اش تحریر شده است. روابط صمیمانه صمد با مخاطبین خود در تمامی نامه ها قابل لمس است تا مشخص شود با گذشت نیم قرن از سکوت جاویدان او در ارس، این همه محبت و ستایش مردم به ویژه کودکان و نوجوانان به او بیجا نیست.

75,000 تومان

شناسه محصول: 99239 دسته: برچسب: , , , , ,

جزئیات کتاب

وزن 500 گرم
ابعاد 21 × 14 سانتیمتر
پدیدآورندگان

اسد بهرنگی, صمد بهرنگی

نوع جلد

شومیز

نوبت چاپ

سوم

شابک

978-600-386-334-0

قطع

رقعی

تعداد صفحه

118

سال چاپ

1400

موضوع

نامه

تعداد مجلد

یک

وزن

500

جنس کاغذ

بالک (سبک)

در آغاز کتاب نامه ها نوشتۀ صمد بهرنگی می خوانیم :

“نامه ها” نوشتۀ صمد بهرنگی

اشاره

نامه‏هایی که در این مجموعه می‏آید، مربوط به دوران‏های مختلف زندگی صمد است. او این نامه‏ها را برای افراد مختلف نوشته است.

قسمت اول: این مجموعه، شامل نامه‏های اوست برای شاگردان و دوستانش، این نامه‏ها قبلاً در جنگ‏های مختلف چاپ شده و در اینجا، از همان جُنگ‏ها، عیناً نقل می‏شود – بدون هیچگونه دخل و تصرفی. از بابت محفوظ ماندن این نامه‏ها باید ممنون دست‏اندرکاران آن جُنگ‏ها بود. از سایر دوستان صمد انتظار می‏رود چنانچه نامه و یادداشتی از او نزد خود دارند، به نشانی ناشر بفرستند تا در چاپ‏های بعد، به مجموعۀ حاضر افزوده شود.

قسمت دوم: چند نامۀ اداری است که صمد، به عناوین مختلف، نوشته و نسخه‏ای از آنها را برای خود نگاه داشته است. این نامه‏ها از نظر این که شاید در شناسایی صمد و محیط و زمان او کمک کند، آورده می‏شوند. برای پرهیز از هر نوع جنجال و تاکید بر این واقعیت که نامه‏های صمد، در عین خصوصی بودن، می‏توانند جنبۀ خطابی عام نیز داشته باشند، در این نامه‏ها نام اشخاص و ادارات حذف شده و به جای آنها «…» گذاشته شده است.

قسمت سوم: را نامه‏هایی تشکیل می‏دهند که صمد برای برادرش، اسد، نوشته است. در این نامه‏ها نیز پاره‏ای مطالب، و حتی چند سطر و صفحه که بیشتر مربوط به مسائل خصوصی و خانوادگی بود، حذف شده و اینگونه حذف‏ها با «……» نشان داده شده است.

قسمت چهارم: شامل نامه‏هایی است که صمد برای یوسف، دوست ایام کودکی و بچه محل خود – که درمیان دوستان او جای بخصوصی داشت و من حیفم آمد و ضرورتی ندیدم که نام او را از نامه‏ها حذف کنم – نوشته است. او از دوستان همقلم صمد نبود و همانطوری که از فحوای نامه‏های صمد نیز برمی‏آید، فقط دوست داشت که صمد را دوست بدارد؛ و عجیب این که، هر آن دو، سرنوشت مشابهی یافتند؛ صمد را آب شمال غرق کرد و یوسف را آب جنوب – درست دو نقطۀ مقابل هم و بسیار دور از هم: کلالۀ ارس و چاه‏بهار. شاید بیشتر دوستان صمد، تاکنون نام یوسف را نشنیده‏اند – یوسفی که شیدای صمد بود. حقش این است که – اگر بشود چنین کاری را کرد – این کتاب را از طرف صمد، به یوسف تقدیم کنم؛ چون می‏دانم که اگر صمد بود، خود، همین کار را می‏کرد.

در قسمت ضمائم: مقاله‏ای است که فقط یک بار، در جُنگی چاپ شده، به علاوۀ «وقایع نگاری مشروطه» که در آدینه چاپ شده بود، و دو افسانۀ چاپ نشدۀ آذربایجانی، که بنا به عللی، در افسانه‏های آذربایجان درج نشده بود. در ضمن، دو نامه از خیل نامه‏های شاگردان صمد و یک نامه از جمله نامه‏های بچه‏های جنوب کشور، به عنوان نمونه، آورده می‏شود تا شاید مختصری از چگونگی روابط صمیمانۀ صمد با شاگردانش و بچه‏های دیگر، و خوانندگان کتابهایش معلوم گردد و دانسته شود که اینهمه محبت مردم _ به ویژه کوچولوها و نوجوانها _ به صمد، بیجا نیست.

1

دوست عزیزم

سلام. نامه‏ات رسید. باور کن کلی خوشحالم کرد. چه خوب کاری کردی که برایم نامه نوشتی. ممنون برادر. باور کن تنها بهره‏ای که من از معلمی می‏برم و راست راستی خوشحالم می‏کند و برایم لذتّبخش است، همین دوستی‏هاست که از اینجا و آنجا برایم جمع می‏شود: یکی از آخیرجان، دیگری از ممقان و دیگری از جای دیگری. حال پدر و مادر خوبت چطور است؟ برادرت؟ سلام مرا به همه‏شان برسان؛ به آنها و دوستان دیگرمان که دیگر نمی‏خواهم، یکی‏یکی، اسم ببرمشان. اما تو هرکی را دیدی بش بگو فلانی نوشته اگر فرصت دارید دو کلمه احوالتان را برایم بنویسید. مثلاً به این …. گردن کلفت بگو: نامرد، مگر وقت نمی‏کنی دو خط برای معلمت بنویسی و احوالت را بگویی؟ اگر شد، نامه را بده خودش بخواند.

…. ، مخصوصاً به کلاس نهمی‏ها سفارش مرا برسان. مثل  اینکه آنها دیگر ما را پسند نمی‏کنند. آخر، دیگر دبیرستان را تمام کرده‏اند و شده‏اند مرد. بگذریم از اینها. گلایه و شکایت موردی ندارد. حتماً سرشان زیادی گرم کار و زحمت است؛ روز کار می‏کنند و شب هم که خسته و کوفته می‏آیند و می‏خوابند. حق دارند. اما تو هرکدام را دیدی سلام مرا برسان. ممنون تو.

نوشته بودی که کتاب زیاد می‏خوانی، ساغ اول[1]! از دوست خوب و هوشیاری مثل تو همین انتظار را داشتم. باور کن، … جان، به خودم می‏بالم که مثل تو شاگردی دارم. نامه‏ات را دادم برادرم، جعفر، خواند و پیش او پز دادم که: جعفر، می‏بینی من چه شاگردهای مهربانی دارم!

از نوشتن هم دست برندار. حتی اگر توانستی، خاطرات خودت را بنویس. مخصوصاً اگر توانستی، شب و روز، دقت کن ببینی بچه‏های مدرسه از کلاس اوّل تا نهم تعطیلات خودشان را چگونه می‏گذرانند. سرگرمی‏هایشان چیست. راضی هستند یا نه؟ این‏ها را یک مقاله کن؛ در مهرماه، در اوّلین جلسۀ انشاء، بخوان تا بچه‏ها گوش کنند. عنوان مقاله هم این باشد: «سرگرمی‌ها و وقت گذرانی دانش‏آموزان ممقان در تابستان» چطور است؟

این روزها کتاب خوب خیلی کم منتشر می‏شود. مثلاً از شروع تعطیلات به این طرف، فقط یکی دو کتاب خوب به تبریز رسیده که البته سال دیگر از آنها برای کتابخانۀ دبیرستان تهیه می‏شود. اما کتاب مزخرف و توخالی البته فراوان است. با اجازه‏ات، نامه را تمام می‏کنم. باز هم نامه بنویس. ساغ اول!

ص.بهرنگی

14/4/46- تبریز

[1]. زنده باشی!

 

انتشارات نگاه

“نامه ها” نوشتۀ صمد بهرنگی          “نامه ها” نوشتۀ صمد بهرنگی          “نامه ها” نوشتۀ صمد بهرنگی          “نامه ها” نوشتۀ صمد بهرنگی

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “نامه ها – صمد بهرنگی”