تاریخ فلسفه

فردریک کاپلستون

منوچهر بزرگمهر

تاریخ فلسفه، اثر سترگ و کلاسیک ویل دورانت کاوشی است در آرا و نظرات فلاسفه بزرگ دوره‌های مختلف تاریخی تلاشی بی‌قرینه و یگانه برای به نظم و فهم در آوردن فلسفه از یونان باستان تا سنت انگلیسی فلسفه در نیمه نخست قرن بیستم از سوی نویسنده‌ای که نسل‌های متوالی مدیون کوشش‌ها و مساعی او برای همگانی کردن فلسفه‌اند. تاریخ فلسفه را شاید بتوان مکمل دیگر کتاب شناخته شده دورانت، لذات فلسفه دانست، دو کتابی که در کنار هم برداشتی نظام‌مند از فیلسوفان، اندیشه‌ها و مفاهیم در اختیار خواننده قرار می‌دهد. ویل دورانت هر دو کتاب را چنان نگاشته که نه تنها پژوهشگران فلسفه بلکه علاقه مندان به فلسفه را نیز به کار آید و زنده‌یاد عباس زریاب خوئی قریب به هفت دهه پیش چنان ترجمه‌اش کرده که برای خواننده فارسی زبان معاصر نیز همچنان خواندنی و کاراست.

 

245,000 تومان

ناموجود

جزئیات کتاب

ابعاد 21 × 14 سانتیمتر
پدیدآورندگان

ویل دورانت | عباس زریاب خویی

نوع جلد

شومیز

قطع

وزیری

تعداد صفحه

616

سال چاپ

1401

موضوع

فلسفه

وزن

350

نوبت چاپ

اول

کتاب تاریخ فلسفه اثر ویل دورانت ترجمه عباس زریاب خویی

گزیده‌ای از متن کتاب

 

1
شرح زندگی و تألیفات کانت

زندگی کانت و خصائل او

 اگر از تاریخچهٔ نشو و نمای فکری کانت و از نتایج رشد عقلانی او صرف‌نظر کنیم احتیاجی به این نیست که برای حکایت‌کردن وقایع زندگی او وقت زیادی صرف بنماییم زیرا زندگی او بسیار عاری از وقایع و خالی از حوادث جالب‌توجه بوده است. البته عمر هر فیلسوفی اولاً و بدواً مصروف تفکر و تأمل است نه فعالیت در صحنۀ زندگی عمومی. فیلسوف فرمانده لشگر یا کاشف مناطق قطبی نیست و جز در موردی که مثل سقراط مجبور به نوشیدن زهر شود یا مثل جوردانو برونو او را در آتش بسوزانند عمر او بی‌حادثه می‌گذرد. ولی کانت حتی مثل لایب‌نیتز مرد کثیرالسفری هم نبود و تمام عمر خود را در پروس شرقی گذرانید، و مثل هگل مقام رهبری فلسفی مطلق‌العنان دانشگاه تاریخی برلین را احراز نکرد. او فقط استاد بسیار خوبی بود که در یک دانشگاه ولایتی که چندان امتیازی نداشت تدریس می‌کرد. خصائل و اخلاق او هم چنان نبود که مثل کیرکگارد و نیچه زمینۀ مناسبی برای تحلیل‌گران روان‌شناسی فراهم سازد.

در اواخر عمر به‌واسطۀ زندگی بانظم و روش معین و دقت در اوقات و ساعات معروف شده بود ولی به‌خاطر کسی خطور نمی‌کرد که شخصیت او را غیرعادی بداند. مگر اینکه بگوییم که فرق بین زندگی نسبتاً آرام و بی‌حادثۀ او و عظمت تأثیر وی خود امری جالب‌دقت است.

امانوئل کانت در ۲۳ آوریل ۱۷۲۴ در شهر کونیگزبرگ متولد شد و پدر او مردی سراج بود. هم در اوان کودکی در خانۀ پدرش و هم در مدرسۀ فریدریش که از سال ۱۷۳۲ تا ۱۷۴۰ در آنجا تحصیل می‌کرد کانت بنا به طریقۀ فرقۀ مذهبی خاصی که غلو در پرهیزکاری و تقدس داشتند بار آمد و در تمام مدت عمر صفات حسنۀ این متقدسین با خلوص نیت موردتوجه او بوده است. ولی پیداست که در برابر مناسک و آداب مذهبی که در مدرسه مجبور به رعایت آن‌ها بود عکس‌العمل حادی از خود نشان داده است. کانت ضمن سائر دروس رسمی مدرسۀ زبان لاتین را به‌خوبی آموخت.

در سال ۱۷۴۰ در همان شهر موطن خود وارد دانشگاه شد و موضوعات بسیار مختلفی را برای تحصیل انتخاب کرد. کسی که تأثیر عمده‌ای بر ذهن او داشت مارتین کنوتزن[1] استاد منطق و مابعدالطبیعه بود. کنوتزن از شاگردان ولف[2] بود ولی علاقۀ خاصی به علوم طبیعی داشت و علاوه‌بر فلسفۀ فیزیک و هیئت و ریاضیات هم درس می‌داد. کانت که اجازۀ استفاده از کتابخانۀ کنوتزن را یافته بود از جانب وی تشویق گردید که فیزیک نیوتون را مطالعه کند و لذا تألیفات اولیۀ کانت بیشتر راجع به علوم طبیعی است و علاقۀ عمیق او به این موضوع تا آخر عمر ادامه داشت.

پس از خاتمۀ تحصیلات دانشگاهی کانت به‌علل مالی مجبور شد معلمی سرخانه را در پروس شرقی اختیار کند و تا سال ۱۷۵۵ به همین منوال ادامه داد و در این سال درجۀ دکترا گرفت و به‌عنوان دانشیار اجازۀ تدریس حاصل کرد. در سال ۱۷۵۶ سعی کرد کرسی کنوتزن را که فوت کرده بود اشغال کند ولی کنوتزن استاد «فوق‌العاده» بود و دولت نظر به ملاحظات مالی کرسی او را خالی نگه داشت. در سال ۱۷۶۴ کرسی شعر و ادبیات را به او پیشنهاد کردند ولی او آن را رد کرد که البته تصمیمی عاقلانه بود، همچنین پیشنهاد دانشگاه ینا را نیز رد کرد. بالاخره در مارس ۱۷۷۰ به ‌سمت استاد «عادی» منطق و مابعدالطبیعه در دانشگاه کونیگزبرگ منصوب شد. پس مقام دانشیاری او از سال ۱۷۵۵ تا ۱۷۷۰ طول کشید، هرچند در چهار سال آخر این مدت سمت معاونت کتابخانه را هم داشت که ازلحاظ مالی برای او گشایشی بود. (ولی در سال ۱۷۷۳ از این سمت اخیر استعفا کرد زیرا آن را منافی با استادی خود می‌دانست.)

در مدت این پانزده سال که معمولاً آن را دورۀ ماقبل نقدی کانت می‌دانند تعداد فراوانی خطابه‌های درسی دربارۀ موضوعات بسیار وسیع و مختلفی ایراد کرد. مثلاً در مواقع مختلف نه‌فقط به تدریس منطق و مابعدالطبیعه و علم اخلاق می‌پرداخت بلکه راجع به فیزیک و ریاضیات و جغرافیا و انسان‌شناسی و علم تربیت و معدن‌شناسی هم خطابه‌هایی می‌گفت. از روایاتی که در دست داریم معلوم است که او مدرس و خطیب بسیار خوبی بوده. رسم استادان در آن زمان این بود که متن معینی را تدریس و تفسیر می‌کردند و کانت هم ناچار بود به این رسم عمل کند و کتاب مابعدالطبیعۀ باومگارتن[3] را برای این کار انتخاب کرد. اما در تدریس این کتاب غالباً از متن منحرف می‌شد و آن را موردانتقاد قرار می‌داد. در حین تدریس به‌شوخی می‌پرداخت و حتی به نقل حکایات مبادرت می‌نمود. در درس‌های فلسفی منظور عمدۀ کانت این بود که مستمعین خود را تحریک به تفکر نماید تا بتوانند به‌اصطلاح او روی پای خود بایستند.

نباید تصور کرد که کانت آدم گوشه‌نشینی بود. البته بعدها مجبور شد در وقت خود صرفه‌جویی را رعایت کند ولی در زمانی که موردبحث ماست اغلب در محافل محلی شرکت می‌کرد و در تمام مدت عمرش از معاشرت سایرین برخوردار بود و با اینکه خودش به سفر نرفته بود ولی از ملاقات اشخاصی که کشورهای دیگر را دیده بودند لذت می‌برد و اغلب آن‌ها را از اطلاعات خود دربارۀ کشورهای دیگر وادار به تعجب می‌کرد زیرا این اطلاعات را از خواندن کتاب‌ها به دست آورده بود. موضوعات موردعلاقۀ او وسیع و فراوان بود. از خواندن آثار ژان ژاک روسو علاقۀ زیادی به اصلاحات در تعلیم‌وتربیت پیدا کرده بود و علاوه‌برآن مطالعۀ کتاب‌های روسو عقاید سیاسی او را به‌سمت تغییرات اساسی یعنی رادیکالیزم سوق داده بود.

البته نباید انتظار داشت که بتوان لحظۀ خاتمۀ دورۀ ماقبل نقدی کانت را که پس از آن دورۀ نقدی شروع می‌شود دقیقاً تعیین کرد. یعنی معقول نیست که درست بشود گفت که کانت کی نظام فلسفی لایب‌نیتز ـ ولف را رها کرد و تنظیم نظام مختص به خود را آغاز نمود. ولی به‌طورکلی می‌توان سال ۱۷۷۰ یعنی تاریخ انتصابش را به‌سمت استادی مبدأ این دوره محسوب داشت. اما کتاب نقد عقل محض تا سال ۱۷۸۱ منتشر نشد و در سال‌های فاصلۀ بین این دو تاریخ کانت به تفکر دربارۀ فلسفه‌اش مشغول بود. در همین مدت (یعنی تا سال ۱۷۹۶) به تدریس هم اشتغال داشت و کماکان از متون ولف برای این کار استفاده می‌کرد. در این دوره باز هم به تدریس موضوعات غیرفلسفی می‌پرداخت و علی‌الخصوص انسان‌شناسی و جغرافیای طبیعی موردعلاقۀ او بود. او عقیده داشت که محصلین این‌گونه معلومات واقعی را لازم دارند تا بتوانند موقع تجربه را در علم انسانی درک کنند. منظور کانت هیچ‌وقت علم نظری خالی از تجربه نبوده، ولو نظر سطحی به کتاب نقد عقل محض چنین توهمی را ایجاد کند.

پس از انتشار کتاب نقد عقل محض در ۱۷۸۱، سایر تألیفات کانت پی‌درپی منتشر گردید. در ۱۷۸۳ مقدمه بر هر فلسفۀ آینده از چاپ در آمد، در سال ۱۷۸۵ مبانی اساسی فلسفۀ اخلاق و در ۱۷۸۶ مبادی مابعدالطبیعی اولیۀ علوم طبیعی و در ۱۷۸۸ ویرایش دوم نقد عقل محض و نقد عقل عملی و در ۱۷۹۰ نقد حکم و تصدیق و در ۱۷۹۳ دین در حدود عقل تنها و در ۱۷۹۵ رسالۀ کوچکی به‌نام صلح دائم و در ۱۷۹۷ فلسفۀ اخلاق منتشر شد. پس می‌توان فهمید که با یک چنین برنامۀ سنگینی کانت چرا در اوقات خود به صرفه‌جویی می‌پرداخت و به همین جهت تنظیم اوقات او در این سنوات که در مدت استادی خود آن را دقیقاً رعایت می‌کرد ضرب‌المثل شده است. ساعت پنج صبح از خواب برمی‌خاست و تا ساعت شش به نوشیدن چای و کشیدن چپق و اندیشه دربارۀ کار آن روز مشغول می‌شد، از ساعت شش تا هفت درس خود را حاضر می‌کرد و از هفت یا هشت تا ساعت نه یا ده، بنابه اقتضای فصل، به تدریس اشتغال داشت. از این ساعت تا ظهر به تحریر می‌پرداخت و ظهر معمولاً با چند نفر از مهمانانش غذا می‌خورد و این کار ساعت‌ها ادامه داشت زیرا کانت از محاورۀ با دیگران محظوظ می‌شد. پس از آن به گردش روزانۀ خود می‌رفت که قریب یک ساعت به طول می‌کشید و شب را به خواندن و تفکر اختصاص می‌داد و ساعت ده به بستر می‌رفت.

کانت فقط یک دفعه با مقامات دولتی تصادم پیدا کرد، و آن به‌واسطۀ انتشار کتاب دین در حدود عقل تنها بود. در ۱۷۹۲ قسمت اول این کتاب به ‌نام «شر اصلی در طبیعت بشر» را بازرسان نشریات به‌عنوان اینکه مانند سایر تألیفات کانت برای خوانندگان عادی نوشته نشده پروانۀ چاپ دادند. اما قسمت دوم آن موسوم به «تعارض بین اصل خیر و شر» موردقبول بازرسان نشد زیرا معتقد بودند که الهیات کتب مقدسه را موردانتقاد قرار داده است. بااین‌حال تمام کتاب مشتمل بر چهار قسمت موردتصویب دانشکدۀ الهیات دانشگاه کونیگزبرگ و دانشکدۀ فلسفۀ دانشگاه ینا واقع شد و در سال ۱۷۹۳ انتشار یافت. سپس اشکال پیش آمد. فریدریش ویلهلم دوم، جانشین فریدریش بزرگ بر تخت کشور پروس، کتاب را نپسندید و کانت را متهم به سوءتعبیر و تحقیر بسیاری اصول اساسی کتب مقدسه و دین مسیح کرد. شاه کانت را تهدید کرد که اگر این جرم را تکرار کند موردتنبیه واقع خواهد شد. حکیم حاضر نشد عقاید خود را انکار کند و گفته‌های خود را پس بگیرد اما قول داد از اظهارنظر علنی دربارۀ دین، چه طبیعی و چه منزل و الهی، ضمن درس یا در نوشته‌های خود اجتناب کند. اما بعد از مرگ پادشاه کانت خود را بری و فارغ از این تعهد دانسته و در ۱۷۸۹ کتاب تعارض قوای عقلیه را منتشر کرد که در آن ارتباط بین علم کلام به‌معنی اصول عقاید کتب مقدسه و فلسفه یا عقل نقدی را بیان کرده است.

[1]. Martin Knutzen

[2]. Christian Wolff (۱۶۷۹ـ۱۷۵۴) فیلسوف آلمانی، از پیروان لایب‌نیتز و مؤلف کتابی معروف در فلسفه.

[3]. Alexander Gottlieb Baumgarten (۱۷۱۴_۱۷۶۲) فیلسوف آلمانی و از پیروان ولف.

 

انتشارات نگاه

کتاب تاریخ فلسفه اثر ویل دورانت ترجمه عباس زریاب خویی

اینستاگرام انتشارات نگاه

 

 

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “تاریخ فلسفه”