اقتصاد سياسى توسعه

فريبرز رئيس‌دانا

اين كتاب به‌تدريج نوشته شد. بيشتر به‌صورت مقاله‌هايى براى ماهنامه فرهنگ توسعه، براى طرح درسهايى ـ تاحدى پراكنده امّا متوجه مسايل اساسى ـ در باب اقتصاد سياسى كم‌توسعگى.

شمارى از بخشهاى اين كتاب تاكنون چاپ و منتشر نشده‌اند، امّا آنها كه قبلا در نشريات به چاپ رسيده بودند يا در سخنرانى‌ها ايراد شدند، قطعآ مورد تجديدنظر و بازنگرى قرار گرفتند. بخش‌هايى نيز به‌هنگام تدوين نهايى كتاب نوشته شدند، كه خود بر مطالعات و يادداشت‌هاى پيشين استوار بودند. آمارها تا حد ممكن به‌هنگام شدند، زيرنويس‌هايى را اضافه كردم، فهرست منابع دقيق تنظيم شدند و در آخر هر فصل آمدند و مهم‌تر اين كه نادرستى‌هاى نوشتارى چاپى تصحيح شدند. البته بحث و اظهارنظر و انتقادهايى كه به سلسله مقاله‌هاى اين كتاب وارد شدند مورد توجه قرار گرفتند ـ و اين خاصيت اين‌گونه كتاب‌نويسى است.

به‌هر تقدير، اين كتاب همه بحث‌هاى اقتصاد سياسى كم‌توسعگى، يعنى مباحث مربوط به توليد، توزيع، طبقاتى و فعاليت بخش خصوصى، سلطه كشورهاى پيشرفته مسائل امپرياليزم، روابط بين‌الملل، قدرت سياسى مربوط به شرايط اقتصادى، سياسى دولت و جز آن را دربر نمى‌گيرد. اين كتاب آموزش منظم روش‌شناسى و اصول و مبانى اقتصاد سياسى كم توسعگى را نيز برعهده ندارد. امّا ادعاى كتاب اين است كه بحث‌هايى را در زمينه عمده‌ترين مسايل كم توسعگى و اقتصاد سياسى كشورهاى كم توسعه مطرح مى‌كند و به انتظار پاسخ و واكنش علاقمندان مى‌ماند.

تا زمانى كه ستم‌گرى، عقب‌ماندگى و سلطه در جهان وجود دارد، بحث‌هايى از اين دست، هرچند پراكنده يا نارسا و گاه نادرست، مى‌تواند براى نشان دادن راه رهايى بشر مفيد باشد.

285,000 تومان

شناسه محصول: 94525-1 دسته: برچسب: , ,

جزئیات کتاب

ابعاد 24 × 14 سانتیمتر
وزن

735

پدیدآورندگان

فریبرز رئیس‌دانا

نوع جلد

شومیز

نوبت چاپ

دوم

قطع

وزیری

تعداد صفحه

486

موضوع

اقتصاد

گزیده ای از کتاب جهانى‌سازى قتل‌عام اقتصادى

 

به‌جاى ديباچه*

 

حدود 10 سال قبل، پيش‌بينى كرده بودم كه در شب اول ژانويه سال 2000، آذين‌بندى‌ها، چراغانى‌ها، آتش‌بازى‌ها، جشن و سرور و پايكوبى و دستارافكنى، شب‌زنده‌دارى، نعره‌كشى و شادمانى و از خودبيخودى تقريبا همه محله‌هاى شهرهاى اروپايى و امريكايى را كه به «ازدحام كوچه خوشبختى» و دارايى و آسودگى و بى‌خيالى تعلق دارند، و چه بسا ناداران و تهيدستان به هيجان آمده را نيز، فرا خواهد گرفت. گفته بودم كه وقتى هزاران ستاره پولكى و آتشين رنگارنگ به آسمان پرتاب خواهد شد، در همان حال ميليونها مردم فقير و گرسنه و در رنج در همه جهان، به‌ويژه جهان فقرنشين سوت و كور و پور «ستاره‌چين بركه‌هاى بدبختى» خود خواهند بود بى‌پناه و بى‌بالاپوش و بى پختنگى در يغلاوى.

اول ژانويه سال 2000 هيچ فرقى با روزهاى ديگر و با هيچ اول ژانويه ديگر ندارد، فقط گذرگاه ويژه‌اى است در تقويم و نه در تاريخ. تاريخ را تقويم‌ها معين نمى‌كنند. عبور به آن سوى سال 2000 به‌معناى تحولى عميق و انتخابى كيفى يا جهش‌هاى كمى در ابعاد زندگى نيست. «زمان، اين جارى بى‌رحم» خود، به راه خود مى‌رود، تو گو تقويم عدد 31/12/1999 را نشان بدهد يا ندهد. امروز كه اين يادداشت را مى‌نويسم درست 490 روز به پايان قرن بيستم باقى مانده است. در اين 490 روز ممكن است تحولى فنى، انقلابى اجتماعى، جابه‌جايى سياسى و مانند آنها كه محصول فشارها و رانش‌هاى درونى ناپيدا بوده‌اند به‌وقوع بپيوندد و جهان يا منطقه‌اى و يا كشورى را دگرگون كند و حتا نقطه عطفى باشد در تاريخ، اما بعيد مى‌دانم در اين 490 روز روندهاى خودبه‌خودى جامعه و ميهن، ما را به آن جا بكشاند كه بنابه قرارداد تقويمى در تاريخ 1/1/2000 بنشينيم و به معناى واقعى از ورود به دنيايى پيشرفته، آزاد، بى غم نان، ارزشمند و متعالى صحبت كنيم.

از حالا تا سال 2000 ما چه بخواهيم چه نخواهيم اين جا و آن جا به جلو تازانده خواهيم شد، اما ناموزون، نابرابر، ناكارا، ناهمگون و تراژيك. نه راهى به جلو براى همگان و نه امكانى براى مقاومت به جلو رفتن و به تمثيل به قرن بيست و يكم پا گذاشتن، صرفا بر كردن لباسى نو، يا جا دادن اثاثيه‌اى جديد است بر زمينه پا در جاى بودنها.

ما مى‌توانيم به خودروهاى تازه‌ترى بينديشيم كه ممكن است جاى پيكان فعلى را بگيرند يا در كنار آن در خيابان‌ها ظاهر شوند. ما مى‌توانيم منتظر ورود نسل‌هاى تازه‌تر كامپيوتر باشيم. ما مى‌توانيم وارد شدن هواپيماهاى تازه‌تر را در خطوط پروازهاى بين‌المللى‌مان پيش‌بينى كنيم. ما مى‌توانيم ببينيم نفت‌كشها، كشتى‌هاى فله‌بر و تجهيزات مخابراتى و ماهواره‌اى جديد وارد ناوگان دريايى‌مان مى‌شوند. ما مى‌توانيم از وسايلى ارتباطى و مخابراتى و حتا گيرنده‌هاى ماهواره‌اى جديد و ساده و كم حجم مطمئن باشيم. اما نمى‌توانيم با اين همه بگوييم به آن معنا ما وارد قرن بيست و يكم شده‌ايم. ساختار اقتصاد، مناسبات اجتماعى، سطح توسعه فرهنگى، سطح توليد كالاها و خدمات با گسترش دانش و فن، توسعه سياسى كشور، امنيت و اعتماد، بهزيستى و تأمين اجتماعى، هيچيك ما را مطمئن نمى‌سازند كه ما در آن «نو شدن»هاى جزيى، چيزى باشيم برجسته، جز خريدار مازاد، بازارى قابل تصرف، زباله‌دان كالاهاى آسيب‌رسان، مستقر شده در جايگاهى كه شكاف مطلق و فزاينده‌اى را با جهان پيش رو تجربه مى‌كند و گير آمده در چنبره كم‌توسعگى و وابستگى.

ما مجبور به برخى نو شدن‌ها و حضورهاى مقطعى در قرن بيست و يكم هستيم. براى وارد كردن كشور به قرن بيستم آن چنان كه تغيير در الگوهاى مصرف و زيست مادى حكم مى‌كرد، رضاشاه با بيست سالى تأخير از راه رسيد. جنگ جهانى دوم و ضرورتهاى پس از كودتاى  28 مرداد و اصلاحات ارضى، ما را به حضور كم‌توسعه در قرن بيستم كشانيدند. براى ورود به قرن بيست و يكم شمارى از اجبارهاى فنى ـ اقتصادى ظاهر شده‌اند.

زمانى هواپيماهاى كهنه صدادار و دودزا كه ديگر در قد و قامت اقتصاد رفاه اروپايى و امريكايى نبود به كشورهاى كم‌توسعه فروخته مى‌شد. اين، به نوعى قبول فن‌شناسى و تجهيزات جديدى بود كه به سال‌هاى انتهايى قرن بيستم روى مى‌كرد. اما كمى بعد همين هواپيماها اجازه فرود در فرودگاه‌هاى پيشرفته‌ى كشورهاى فروشنده را نيافتند زيرا آزاررسان بودند. سپس نوبت به عدم اجازه عبور از آسمان بالاى پيشرفته‌ها نيز خواهد رسيد. بله ما به اين معنا نو مى‌شويم، كه بر خود وصله‌هاى نو يا نيمدار مى‌چسبانيم.

ما به قرن بيست و يكم مى‌آييم اما نه به داخل و مركز شهر و دانشگاه و خيابان‌هاى خوشبختى، بل در پس كوچه‌هاى حاشيه‌اى. باز در زمينه‌هايى مانند مخابرات، مجبور به استفاده و قبول تجهيزات و فن‌شناسى صادراتى جهان پيشرفته هستيم، در اين جا شايد بيشتر از زمينه هواپيمايى. بارى توليد و فن‌شناسى به طرز حيرت‌آورى در جهان رشد مى‌كنند. امكان برقرارى رابطه پيام‌رسانانه، تجارت، انتقال دانش و فن، حمل و نقل هوايى و دريايى، استفاده از شبكه‌هاى رايانه‌اى و جز آن، بى وجود اين تجهيزات و فن‌شناسى‌ها مفهوم ندارد. با اين وصف و به‌رغم شعار وزير سابق پست و تلگراف و تلفن داير بر يك مساوى است با پنجاه و پنج (يعنى من كارى كرده‌ام كه در يك سال برابر با پنجاه و پنج سال كار رژيم شاهنشاهى گذشته اثرزا بوده است) باز ما فقط اندكى پا به آن سوى قرن خود مى‌گذاريم. ما هنوز در مخابرات توان گستردگى مناسب، درونزايى، كارآمدى، همگانى كردن و اتكاى به خويشتن را، حتا به كمترين ميزان لازم نداريم. ما بايد با پرداخت‌هاى ميلياردى بپذيريم كه در حوزه‌هايى بايد به گونه‌اى انفعالى وارد قرن بيست و يكم بشويم، وگرنه تجارت ما، گردش ده‌ها كشتى ما در آبهاى جهان، نفتكشهاى ما و روابط بانكى ما فلج مى‌شوند. اما ما وارد آن قرن بيست و يكم، به آن معنا كه همگان در تصور ذهنى خود از جهان رفاه و آزادى دارند نمى‌شويم.

هم سازماندهى مبتنى بر خرد و تجربه و اراده و هوشيارى و آزادى و هم دانش و فن درونزا شده و سازگار شده و پويا و هم پيوند با جهان، چيزهايى هستند كه حضور مكانى ـ زمانى ما را در قرن بيست و يكم تضمين مى‌كنند.

در مثل با خريد كشتى‌هاى نو ـ كه به‌نوعى مشغول آن هستيم ـ درحالى كه هنوز با مقررات مخابراتى تجارى و با سازمان و مديريت و مأموران بى ارتباط با تحول كار مى‌كنيم، چيزى جز تن دادن[1]  ناگزير به واردات از جهان پيشرفته را براى بقاى خود در سطح حداقل ممكن،

به‌دست نمى‌آوريم. براى رفتن به مكان ـ زمان بيست و يكم، بايد تحول در سيستم اجتماعى ـ اقتصادى كشور را، هرچند با تأخيرى كه وقت تنگ 490 روز باقيمانده به ما تحميل مى‌كند، بپذيريم. حتا نظام‌هاى مبتنى بر منافع تنگ‌نظرانه اين و آن قشر انحصارطلب و قدرت‌جو شايد با «نو شدن»هاى جزيى و مقطعى هم كنار بيايد، اما تحول در سيستم نياز به يك انقلاب واقعى دارد؛ انقلاب در انديشه و باور و ارزشها فرودارنده و ناانسانى.

 

[1] *  ستاره‌ها در آغاز قرن بيست و يكم، از كتاب ناموزونى‌ها نوشته فريبرز رئيس‌دانا، تهران، نشر سرم، 1371.

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “اقتصاد سياسى توسعه”