توضیحات
گزیده ای از کتاب دختر کبریت فروش و 53 داستان دیگر:
روزی بود، روزگاری بود و پسرکی که سرما خورده بود. علت سرماخوردگی اش این بود که پایش را خیس کرده بود، و کسی سر از این کار درنمی آورد، چون چندین روز بود که بارانی نباریده بود. مادر پسرک لباس او را کند و در رختخواب خواباندش، بعد مقداری چای آقتی در قوری دم کرد، چون دوای موثری است برای هر نوع سرماخوردگی…
در آغاز کتاب دختر کبریت فروش و 53 داستان دیگر می خوانیم:
مادر آقتى 9
سوزن رفوگرى 19
ناقوس 24
مادربزرگ 31
تپه پریان 34
کفشهاى قرمز 44
مسابقه پرش 52
دخترک چوپان و دودکش پاککن 55
هولگرِ دانمارکى 61
دخترک کبریتفروش 67
از برج و باروى دژ 71
از پنجرهاى در وارتوف 73
کهنهچراغ خیابان 76
همسایهها 84
تاک کوچولو 96
سایه 101
خانه قدیمى 115
یک چکه آب 125
خانواده شادکام 127
قصه یک مادر 132
یخه 139
بته کتان 143
مرغ ققنوس 149
یک قصه 152
آلبومِ خاموش 157
سنگ گور قدیمى 160
فرقى هست 164
زیباترین گل رُز عالم 169
قصه سال 172
روز آخر 183
راستِ راست است! 187
آشیانه غوها 190
خوشخلق 193
غصه 198
هر چیز به جاى خود نکوست 201
جن و بقال 212
هزاره 217
زیر درخت بید 221
پنج نخود از یک غلاف 238
برگى از آسمان 243
بیعار بود 247
آخرین مروارید 256
دو دختر 259
دورترین نقطه دریا 262
قلک 265
ایب و کریستیناى کوچولو 268
هانسِ پخمه 281
راه پُرخار 286
خدمتکار 292
بطرى 298
کیمیا 310
راه پختن سوپ رو قلاب سوسیس 329
شبکلاه فلفلفروش 346
«چیزى» 361
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.