توضیحات
گزیده ای از کتاب برف بهارى
تنها نکته مهم این است که من عادت کرده ام تو را خیلی دوست بدارم و خوشبختی چیزی است که مدت ها پیش آن را پشت سرم جا گذاشتم .
راهی که ما درپیش گرفته ایم در واقع راه نیست بلکه موج شکنی است که انتهای آن آغاز دریاست و نمی تواند برای ما کاری بکند .
در آغاز کتاب برف بهارى می خوانیم
نگاهى به زندگى و آثار یوکیو مىشیما
یوکیو مىشیما[1] یکى از نویسندگانِ بزرگِ ژاپن و به عبارتى بهتر،
یکى از نویسندگانِ چیرهدستِ جهان است. او که نامِ اصلىاش هیرائوکا کیمى تاکه[2] بود، در سالِ 1925 در خانوادهاى به دنیا آمد که مادرش
شیزوئه[3] تبارِ سامورائى داشت و پدرش آزوسا[4] کارمندِ رسمىِ دولت و
فرزندِ فرماندارِ پیشینِ کارافوتو (ساخالینِ جنوبى)[5] بود. وى همواره
به نیاى پدرىِ مادرش مىبالید و با غرور و افتخار از او یاد مىکرد.
یوکیو در کودکى به مدرسهى گاکوشوئین (پیرز)[6] (نخبگان) رفت
که اغلبِ شاگردانِ آن اشرافزاده بودند و از پذیرشِ پسرى که تبارِ اشرافى نداشت در میانِ خود به شدت پرهیز داشتند. مدیریتِ مدرسه را ژنرال نوگى مارسوکه[7] بر عهده داشت. شیوههاى آموزشى و
پرورشىِ این مدرسه بیشتر بر پایهى تعلیمِ اصولِ نظامىگرى استوار بود و با پسرِ حساس و شاعر پیشهاى مثل مىشیما به گونهى غریبهها رفتار مىشد.
با این همه، او در سالِ 1944 تحصیلاتاش را با درجهى ممتاز و اخذ چنان نمرههاى بالایى در این مدرسه به پایان برد که امپراتور هیروهیتو[8] با صدور فرمانِ افتخار و اهداى ساعتى مزین به قابِ نقره
همراه توشیحِ تقدیرنامهاى او را «پُر افتخارترین دانشآموزِ ژاپن» خواند. و در همین سال به تحصیل در دانشگاه امپراتورىِ توکیو پرداخت و در سالِ 1947 با درجهى ممتاز از همین دانشگاه فارغالتحصیل شد.
چندى به خدمتِ وزارتِ دارایى درآمد و پس از استعفا در سپتامبرِ 1948، یکسره به کارِ نوشتن پرداخت.
سیزده ساله بود که نخستین شعرها و داستانهایش در نشریهى ادبىِ مدرسهى پیرز چاپ شد.
نخستین داستانش که موردِ توجه خوانندگان و منتقدین قرار گرفت بیشهزارى غرقِ شکوفه[9] نام داشت که اولین بار در سال 1941 در
مجلهى کوچکِ بونگى بونکا (فرهنگِ ادبى)[10] به چاپ رسید. این
داستان سرشار از تمثیلها، تصاویر و استعارههایىست که در آثارِ بعدىِ نویسنده به گونهاى چشمگیر رُخ مىنماید و پیوسته در نوشتههایش تکرار مىشود. راوىِ داستان، به توصیفِ نیاکانى مىپردازد که هنوز به شکلى در ژرفاى وجودش به زندگىِ خود ادامه مىدهند، با او در همه چیز، و از همه برتر، در عشق به آفتابِ جنوب و
دریا وجه اشتراک دارند. دریا ـ که در نوشتههاى مىشیما پیوسته چهره نشان مىدهد ـ در مجموعهى چهارگانهاش هوجونواومى[11] (70- 1965
دریاى حاصلخیزى)[12] به نمادى از کُلِ زندگى بدل مىشود چندان که
مىتوان ستایشِ آفتاب و دریا و جنوب را براى مىشیما همچون آیینِ پرستشِ بدنِ زیبا ـچیزى که همواره به آن اعتقاد داشت ـ تصوّر کرد.
شیوهى نگارش و بیانِ بیشهزارى غرقِ شکوفه نشانگرِ تأثیرِ مشوقینِ نویسنده در مدرسهى پیزر است که نه تنها زمینهى آشنایىِ او را با گروه نیهون رومانها[13] (رمانتیکهاى ژاپن)[14] فراهم آورد، بل
همین آشنایى چشماندازهاى تازهاى پیش روى او گشود. پس از آن به توصیهى سردبیران و ویراستارانِ مجله، نامِ مستعارِ یوکیو مىشیما را براى خود برگزید. این داستان به دلیلِ کمبودِ کاغذ در دورانِ جنگِ دوم، در چهار هزار نسخه به چاپ رسید و تمامِ نسخههاى آن در کمتر از یک هفته به فروش رفت. البته در سالهاى بعد چندین بار تجدید چاپ شد.
آشنایىِ مىشیما با این گروه نقطهى عطفى در کارِ نویسندگىاش به شمار مىرود و تأثیرِ بسیارى بر ذهن و زبانِ او داشت.
افراد این گروه را متفکرینى تشکیل مىدادند که بر یگانه بودنِ ملتِ ژاپن، یکتایىِ فرهنگ و بىهمتایىِ تاریخشان اصرار مىورزیدند. با این همه گرایش و دلبستگىِ تعصبآلودِ مىشیماى جوان به آداب و سنن و آیینهاى ژاپن با نوعى وابستگىِ شدید به غرب درآمیخته بود که نشانهاى آن در داستانِ بیشهزارى غرقِ شکوفه و همچنین نوشتههاى بعدىاش به روشنى مشهود بود. یادگارهاى آباء و اجدادىاش اشیاء تزیینىِ ویژهاى بود، مثلِ جعبهى لاکىِ تزیین شده با نقشهایى از صدف
براى نگهدارىِ انجیل، که نشانگرِ چیزى بود غربى در پوششى ژاپنى؛ و چه چیزى بهتر از این نماد مىتواند مشخصهى بیشترِ آثارش باشد؟
مىشیما در دورانِ دانشجویى بهشدت تحتِ تأثیر اندیشههاى اسکار وایلد[15] قرار داشت. حتى پس از بالا گرفتنِ آتشِ جنگ با انگلیس
و آمریکا، به خواندنِ برگردانِ ژاپنىِ نوشتههاى وایلد و دیگر نویسندگانى پرداخت که منحرف و فاسد معرفى شده بودند. تصوّرِ این نکته چندان دشوار نیست که نظریهپردازىهاى متناقضِ وایلد به ویژه در کتابِ اهداف[16] ـ که پیوسته موردِ علاقهى مىشیما بود ـ بر ذهنِ این
دانشجوى بىتجربهى جوان چه اثرها داشت. لیکن عشق و علاقهاش به ادبیاتِ غرب ـ که همواره در دورانِ زندگى آن را حفظ کرد ـ او را از ستایشِ آیینها و سننِ ژاپنى بازنداشت و به جهاتِ دیگر نراند.
بر خلافِ بیشترِ نویسندگانِ بعد از جنگ ژاپن که بر جدایىِ شیوه و سبکِ نگارششان از ادبیاتِ دورهى مىجى[17] تأکید مىورزیدند،
مىشیما براى آشنایىِ بیشتر و کسبِ الهام، پیوسته تمامىِ آثارِ ادبىِ آن دوره را مىخواند و به ذهن مىسپرد. عشق و دلبستگىِ شدیدش به نمایشنامههاى نو[18] ، تأثیرِ بسیار شگرفى بر نوشتههایش گذاشت. این
نکته از نمایشنامههاى مُدرنِ نو که نوشته، طرحریزى و شکلگیرىِ رویدادها در داستانها و رمانهاى مختلفاش به گونهى رُخدادهاى نمایشنامههاى کهن به خوبى آشکار مىشود.
در سالِ 1945 داستانهاى پسرى که شعر مىسرود[19] و سالهاى
میانه[20] را چاپ و منتشر کرد و به نوشتنِ داستانى در دماغه 7 پرداخت.
سالِ 1946 به هنگامِ تحصیل در رشتهى حقوقِ دانشگاه امپراتورىِ توکیو، با شاعر و نویسندهى سرشناسِ ژاپن یاسونارى کاواباتا[21]
ملاقات کرد و دستنویسِ دو داستانِ خود را به او نشان داد. در ماه ژوئنِ همان سال به توصیهى کاواباتا، داستانِ سیگار[22] او در مجلهى ادبىِ تازه
انتشارِ نانگین (انسانیت)[23] چاپ شد که اقبالِ منتقدین و خوانندگانِ
بسیارى را در پى داشت.
دیدگاههاى کاواباتا دربارهى این نویسندهى جوان با عقایدِ همکارانِ دیگرش در محافلِ ادبى هماهنگىِ چندانى نداشت. حقیقت آن که اگر مىشیما در چنین بُرههاى از زمان به کارِ نویسندگىِ خود پایان مىداد، نوشتههایش یکسره به دستِ فراموشى سپرده مىشد. لیکن در میانِ آثار او، سیگار، نخستین وصفنامهاىست که نویسنده در آن صادقانه به بیانِ احساساتِ راستینِ خود پرداخته و در مقایسه با دیگر آثارِ ادبى که در نوشتنِ آنها از شیوههاى تصنّعى سود برده شده، درخششِ چشمگیرى دارد. او با این کار عملا برخلافِ جهتِ فراگرفتههایش از نظریههاى وایلد دربارهى زندگى و هنر گام برداشته بود و شاید چنین تحوّلى به مذاقاش چندان خوشایند نمىآمد. پافشارىاش در ادامهى مقاومت علیه واقعیات، در نخستین رُمانِ کاملِ او توزوکو[24]
(دزدان[25] 48-1946) جلوهگر شد که طرحى غیرمنطقى و ناموفق از دو
عضوِ جامعهى اشرافیت است که ناخواسته به کامِ خودکشى کشیده مىشوند.
شخصیتهاى اصلىِ دزدان و دیگر آثارِ مىشیما همه از طبقهى اشرافاند. این امر با در نظر داشتنِ چگونگى و حال و هواى تعلیم و تربیتِ او در مدرسهى پیرز، کاملا طبیعى مىنماید. توجه نشان دادنِ نویسنده به بخشِ کوچکى از جامعهى ژاپن که پس از خاتمهى جنگِ فراگیرِ دوم رسمآ فروپاشید و از توجه به کشور و بازسازىِ آن غافل ماند، باعث شده تا برخى از منتقدان حتى پس از مرگِ دردناکش بر او خُرده گیرند و بر این باور باشند که مىشیما در مقامِ یک نویسنده هرگز دربارهى مردمِ عادى چیزى ننوشت. چنین نظریهاى بر پایه و اساسِ درستى استوار نیست چرا که با بررسى و تجزیه و تحلیلِ موشکافانهى شخصیتهاى آثارش در مىیابیم که او با شیوهاى بسیار چیرهدستانه و با وسواس و دقتى ستودنى و ماهرانه تمامىِ جزییاتِ زندگىِ گروههاى مختلفِ مردم را به تصویر کشیده است. در حقیقت، از میانِ نویسندگانِ معاصر کمتر کسى را مىتوان یافت که با چنین تیزبینى و وسعتِ نظرى در نوشتههاى خود، جامعهى ژاپن را وصف کرده باشد. شاید بهتر باشد گفته شود که اعتراضِ منتقدین به محدود بودنِ دیدگاههاى مىشیما نیست، بلکه به ضعفِ او در ارایهى کیفر خواست علیه جامعهى سرمایهدارىست. لیکن براى مىشیما بسیار خوشایندتر مىبود تا دربارهى طبقهاى بنویسد که آن را خوب مىشناخت، به ویژه هنگامى که به شرحِ دیدگاهها و نظریههاى خود دربارهى طبیعت و سرشتِ انسانى مىپرداخت.
مبینا علیحسینی –
سلام و وقت بخیر
لطفاً تجدید چاپ بفرماید، از چهارگانه این کتاب در دسترس نیست و ما چشم به راهیم..
خلیل عباسی –
سلام و درود
این کتاب در نوبت تجدید چاپ قرار دارد. لطفا از طریق اینستاگرام نگاه پیگیر اخبار تازه های تجدید باشید.
Mahdis –
سلام. وقت به خیر
این کتاب کِی موجود میشه؟
خلیل عباسی –
سلام
وقت شما هم بخیر
لطفن صفحات مجازی انتشارات نگاه رو دنبال کنید
در صورت تجدید چاپ در آن صفحات اطلاع رسانی می شود
خوب باشید
مینا جهانگیری –
سلام و وقت بخیر
لطفا این کتاب رو تجدید چاپ کنید و یا اطلاع بدید که انگلیسی کتاب رو بخونیم
خلیل عباسی –
سلام
وقت شما هم بخیر
لطفن صفحات مجازی انتشارات نگاه رو دنبال کنید
بعد از تجدید چاپ در آن صفحات اطلاع رسانی می شود
خوب باشید