روزگاری جنگی در گرفت – مجموعه آثار 6

جان استن بک

ترجمه محمدرضا پور جعفری

این کتاب در حال حاضر در غالب مجموعه آثار جان استن بک موجود است؛ برای خرید آن اینجا کلیک کنید.

در کتاب ، روزگاری جنگی درگرفت ، نویسنده ، از روزی‌هایی در گذشته‌های بسیار دور، روایت می‌کند. زمانی که جنگی درگرفت. این روایت‌ها به اندازه‌ی جادوگر بدجنس و پری خوش‌طینت واقعی هستند و به اندازه هر افسانه دیگری حقیقی، آزموده شده و تصحیح شده‌اند.
_ این جنگ در چنان گذشته دوری روی داده و چنان در سایه جنگ‌های دیگر و جنگ‌هایی از انواع دیگر قرار گرفته که چه بسا کسانی که در آن شرکت کرده بودند نیز آن را از خاطر برده باشند. جنگی که از آن سخن می‌گویم بعد از جنگ سپر و کمان کرسی و آگنی کورت و درست پیش از انفجارهای کوچک آزمایشی بمب‌های اتمی هیروشیما و ناکازاکی روی داد.
جنگی که نویسنده از آن سخن می‌گوید شاید در خاطره‌ها مانده باشد زیرا آخرین جنگ در نوع خود بود. جنگ داخلی ما را آخرین”جنگ بزرگان”نامیده‌اند و به همین طریق می‌تواند جنگ جهانی دوم را آخرین جنگ جهانی فراگیر نامید. جنگ بعدی که اگر چنان ابله باشیم که اجازه وقوع آن را بدهیم، یقینا آخرین جنگ از هر نوعی خواهد بود. آن‌گاه دیگر کسی باقی نخواهد ماند که چیزی را به خاطر آورد. و اگر چنین ابله باشیم آن گاه بلحاظ بیولوژیک شایسته بقا نخواهیم بود. بسیاری از انواع گونه‌های دیگر به‌ خاطر اشتباه‌شان در ارزیابی تغییرات از روی زمین محو شده‌اند. هیچ دلیل معقولی وجود ندارد که بتوان تصور کرد ما از قانون لایزال طبیعت مصون هستیم، قانونی که گفته می‌شود در قاموس آن فزونی سلاح، افراط در تجمل، و در اغلب موارد زیاده روی در ائتلاف نشانه‌هایی از نابودی قریب‌الوقوع است………….. .

24,000 تومان

ناموجود

جزئیات کتاب

وزن 500 گرم
ابعاد 22 × 13 سانتیمتر
پدیدآورندگان

جان استن بک | محمد رضا پور جعفری

نوع جلد

شومیز

SKU

99248

نوبت چاپ

اول

شابک

978-600-376-336-4

قطع

پالتویی

تعداد صفحه

337

سال چاپ

1397

موضوع

داستان خارجی

تعداد مجلد

یک

وزن

500

درد آغاز کتاب روزگاری جنگی در گرفت نوشتۀ جان استن بک (جان اشتاین بک) می خوانیم :

کتاب روزگاری جنگی در گرفت نوشتۀ جان استن بک (جان اشتاین بک)

سخن ناشر

جان استن‌بک*، زاده‌ی 1902، رمان‌نویس شهیر آمریکایی‌ است که آثار واقع‌گرایانه‌اش تصویری از زندگی انسان معاصر را به نمایش می‌گذارد. تلاش بی‌وقفه‌ی او برای انعکاس واقعیات تلخ و پر از گزند طبقات فرودست و دور شدن از فضای رمانتیک حاکم بر ادبیات آمریکا، باعث شد که آثار وی طی چند دهه تبدیل به روایتی از تاریخ نانوشته‌ی مردمان این سرزمین شود.

توصیف بی نظیر استن بک از خانواده‌ای آواره و مصیبت‌زده در کتاب خوشههای خشم (1939)، شاهکاری را به ادبیات آمریکا افزود که در همان سال با ستایش منتقدین، جایزه ادبی پولیترز را به خود اختصاص داد.

استن‌بک نویسنده‌ای پرکار بود و آثاری چون در نبردی مشکوک (1936)، موشها وآدمها (1937)، راستۀ کنسروسازان (1944)، اتوبوس سرگردان (1947)، شرق بهشت (1952)، روزگاری جنگی درگرفت (1958)، زمستان نارضایتیها (1961)، سفرهای من با چارلی (1962)، همچنین مروارید، اسب سرخ، مرگ و زندگی و درهی دراز در کارنامه‌ی درخشان او دیده می‌شود.

تجربیات شخصی نویسنده، از کارگری تا نویسندگی، پل ارتباطی او با لایه‌های تحتانی اجتماع بود.

کشور ما از دیرباز با آثار استن‌بک آشنا بوده است، زیرا زبان او روایت‌گر درد مشترکی‌ از تمامی انسان‌ها، فارغ از هر نژاد و ملیت است.

انتشارات نگاه مفتخر است، در مجموعه‌ای بی‌مانند، آثار این نویسنده‌ی بزرگ را با ویرایش جدید، تقدیم به دوستداران ادبیات جهان کند.

موسسه انتشارات نگاه

فهرست

پیشگفتار. 9

سرآغاز. 13

انگلستان. 27

آفریقا 131

ایتالیا 153

گزارشهای این کتاب اول بار در

«نیویورک تریبیون» و روزنامههای دیگر

به چاپ رسیده است.

 

پیشگفتار

جان استن‌بک در 1902 از مادری ایرلندی و پدری آلمانی‌تبار، در سالیناس کالیفرنیا زاده شد. در 1919 به دانشگاه استنفورد راه یافت. در 1925 بدون گرفتن دانشنامه، دانشگاه را رها کرد و به نیویورک رفت. مدتی در آنجا خبرنگار بود. پس از آن، به‌عنوان کارگر کشاورزی، شاگرد نجار، داروساز، سرایدار، کتابدار، بنا و ناوه‌کش و روزنامه‌نگار کار کرد.

نخستین اثری که به چاپ سپرد فنجان زرین بود؛ سال 1929. قبل از آن سه رمان نوشته بود که از بین رفتند. پس از آن به‌ترتیب، چمنزارهای بهشت،1932؛ به خدایی ناشناخته، 1933؛ تورتیلافلت، 1935؛ در نبردی مشکوک، 1936؛ موشها وآدمها، 1937 را نوشت. درسال 1937 سفری به کشورهای اسکاندیناوی و شوروی کرد. در سال 1938 دو مجموعه به نام‌های اسب سرخ و درۀ دراز منتشر کرد. در همین سال گزارش‌هایی از مبارزات کارگران با پلیس را برای چاپ در «سانفرانسیسکو نیوز» نوشت که پایۀ اثر بزرگش، خوشه‌های خشم، شد. در همین سال «خون نیرومندی دارند» را نوشت. «خوشه‌های خشم» در 1939 به‌چاپ رسید و به اودیسۀ پرولتاریایی معروف شد. در 1941 «دریای کورتز» و «دهکدۀ از یاد رفته» انتشار یافت. ماه پنهان است در 1942، بمب‌ها را رها کنید در 1942، چگونه ادیت مک گیلدی با لوی استیونس دیدار کرد در 1943. تابستان 1943، از طرف روزنامۀ «نیویورک هرالد تریبیون» به عنوان خبرنگار به شمال آفریقا و ایتالیا رفت. اولین کسی بود که در جریان جنگ قدم به کاپری گذاشت. در 1944 در سواحل جنوب فرانسه پیاده شد؛ و در انگلستان برای «دیلی اکسپرس» جریان جنگ را گزارش کرد. حاصل این دوره از فعالیت خبرنگاری او یادداشت‌های روزانه‌ای است  کتاب حاضر که نخستین بار در 1959 در انگلستان چاپ شد و بعدها، در 1975، انتشارات پنگوئن آن را منتشر کرد. در این یادداشت‌ها،استن‌بک، مراحل نخستین حرکت سربازان آمریکایی را برای شرکت در جنگ شرح می‌دهد و ضمن آن با قلم‌ ِ موشکاف و قدرت روانشناسی شگرفی، سربازان آمریکایی را معرفی می‌کند؛ و همراه با سربازان به آفریقا و ایتالیا می‌رود.

در میان نویسندگان پر آوازۀ جهان، سهم کسانی که به جنگ پرداخته‌اند، بسیار بالاست. برخی از آنها، جنگ را محور اصلی آثارشان قرار داده‌اند و برخی، در میان آثار با ارزشی که در زمینه‌های مختلف زندگی و مرگ انسانها پدید آورده‌اند؛ ضمناً به جنگ، این پدیدۀ دیرینه سال مرگ و زندگی آدمیان، با دید خودویژه‌ای نگاه کرده‌اند. نویسندگانی مانند: همینگوی، ماریا رمارک، سیلونه، روبرمرل، آندره مالرو، سن‌اگزوپری، مالاپارته و جورج اورول. این نویسندگان یا به عنوان خبرنگار جنگی یا شرکت کنندۀ مستقیم، در جنگها و معرکه‌های اسپانیا، ویتنام و سراسر صحنه‌های جنگی جهان، حضورداشته‌اند. استن‌بک از جملۀ کسانی است که به‌عنوان خبرنگار جنگی درجنگ جهانگیر دوم برای روزنامه‌های آمریکایی گزارش تهیه کرده‌است. شیوۀ گزارش جنگ او در جبهه‌های انگلستان،آفریقا وایتالیا، که استن‌بک در آنها حضور مستقیم داشته، چیزی فراتر از گزارش سادۀ روزنامه‌یی است. او، در کتاب حاضر، مسائل جسمی و روانی و عاطفی مردم درگیر جنگ، به ویژه سربازان آمریکایی، را از درون یادداشت‌های ‌روزانۀ خود بیرون می‌ریزد و با پرداختن به‌ریزه‌کاری‌ها، برخورد واقعی آدمها را با جنگ و پیامدهای آن برملا می‌کند. درست است که او جنگ را تفسیر نمی‌کند، اما ضمن گزارش‌هایش به بهترین شکل چهرۀ بی‌گذشت جنگ را عیان می‌سازد. این کتاب می‌تواند برای نویسندگان کشور ما سندی باشد تا به کمک آن ضمن شناختن ماهیت انهدام‌ها و درهم شکستگی‌های میلیونی ناشی از جنگ امپریالیستی، ادبیات ما را در زمینۀ جنگ تحمیلی، که سالها کشور ما را درگیر خود کرد، پی‌ریزی کنند. جنگ عراق علیه ایران، که قهراً دفاع بی‌نظیر مردم قهرمان ما را در پی داشت، یکی از پیچیده‌ترین و خونبارترین جنگهایی است که جهانخواران برای دستیازی مجدد به منافعی که از دست داده بودند، به‌راه انداختند. برخی از مسائل و دقایق این جنگ با هیچ جنگی در جهان سنجیدنی نیست. حالا دیگر ما هم زمینه‌ای برای پرداختن به جنگ، در مفهوم گستردۀ آن، داریم.

فعالیت‌های ادبی استن‌بک پس از جنگ؛ به این ترتیب است: انتشار راستۀ کنسروسازان، 1945؛ اتوبوس سرگردان، 1947؛ مروارید، 1947؛ عضویت فرهنگستان هنر و ادبیات آمریکا و دریافت نشان عالی از دولت نروژ، 1947؛ سفر به شوروی، 1947؛ انتشار یادداشت‌های روزانۀ روسی براساس دیده‌هایش از شوروی، 1948؛ شرق بهشت، 1952؛ پنجشنبۀ شیرین، 1954؛ سلطنت کوتاه پپین چهارم _ گزارش طنزگونۀ تاریخی از جمهوری پنجم فرانسه، 1957؛ سفرهایی باچارلی، 1960.

در سال 1962 جایزۀ نوبل را به او دادند که سروصداهای فراوانی به دنبال داشت و کسان بسیاری به بحث دربارۀ ارزش کارهای او کشیده شدند. استن‌بک در سالهای آخر زندگی‌اش چنان در فعالیت‌های پولسازی غوطه‌ور شد که از تجاوز آمریکا در ویتنام دفاع کرد، و این رفتار از نویسنده‌ای که یادداشت‌های ایام جنگ دوم جهانی را نوشته چقدر بعید می‌نماید. دفاع او از آمریکا خشم خوانندگان آثارش را در سراسر جهان برانگیخت. بااین‌همه، بی‌ارجی کارهایش در سالهای پایانی زندگی‌اش نمی‌تواند ارزش آثار قبلی او را که یک‌بار برای همیشه به وجود آمده‌اند، انکار کند.

از برخی از آثار استن‌بک فیلم سینمایی هم تهیه شده؛

زمستان نارضایی ما، کلبۀ بی‌دود، کیتی قدیسۀ عذرا و زنده‌باد ساپاتا از نوشته‌های دیگر اوست.

استن‌بک در سال 1968 درگذشت.

مترجم

 

سرآغاز

روزگاری جنگی درگرفت. اما در گذشته‌ای چندان دور که جنگهای دیگر و حتی جنگهایی از انواع دیگر، آن را از اهمیت انداختند. به‌طوری که حتی کسانی که در آن شرکت کرده‌اند چه بسا فراموشش کرده ‌باشند. جنگی که من از آن حرف می‌‌زنم، پس ازجنگ سپر و کمان «کرِسی»[1] و «اَژَنکور»[2] و قبل از قارچ کوچک آزمایشی بمب‌های اتمی هیروشیما و ناگاساکی اتفاق افتاد.

من در آن جنگ سهمی داشتم. می‌شود گفت با آن درگیر شدم و چون درکسوت خبرنگار جنگی بودم طبعاً نمی‌جنگیدم و جالب ‌توجه است که چیز زیادی دربارۀ آن به یاد نمی‌آورم. خواندن این گزارش‌های قدیمی که به وقت خود با هیجان فرستاده شده‌اند تصویرها و عواطفی کاملاً از یاد رفته را تداعی می‌کنند.

شاید درست، یا حتی لازم باشد که حوادث را فراموش کنیم و مطمئناً جنگ از آن نوع حوادثی‌است که جنس دوپا، مادۀ فسادش را در خود دارد. اگر قادر بودیم که از حوادث بیاموزیم در آن صورت زنده نگه‌داشتن خاطره‌ها می‌توانست سودمند باشد، ولی ما از حوادث نمی‌آموزیم. آورده‌اند که در یونان باستان دست‌کم هربیست سال یک بار جنگی در می‌گرفت تا هر نسل ناگزیر معنای جنگ را دریابد؛ و امّا ما باید آن را فراموش کنیم وگرنه هیچ‌وقت دوباره توانایی آن را پیدا نمی‌کنیم که از حماقت مرگبار بگریزیم.

با این‌همه، جنگی که من از آن حرف می‌زنم، به یادماندنی است، چرا که در نوع خود آخرین جنگ بوده‌است. جنگ داخلی ما، آخرین نوع «جنگ‌نجبا» نامیده ‌شده و جنگ ‌جهانی ‌دوم آخرین نوع جنگ‌های طولانی جهانگیر. جنگ آینده، اگر آنقدر ابله باشیم که بگذاریم رخ دهد، آخرین نوع هرگونه جنگی خواهد بود، کسی به‌جا نخواهد ماند تا چیزی به خاطر آورد و اگر حماقت به خرج دهیم، به‌مفهومی زیست‌شناسانه، سزاوار بقا نخواهیم بود. بسیاری از انواع، به دلیل خطاهای خود در ارزیابی دگرگونی‌ها، از پهنۀ گیتی محو شده‌اند. دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم ما از این قانون تخطی‌ناپذیر طبیعت مصون هستیم. قانونی که به‌موجب آن امکانات، تجهیزات و در بسیاری موارد تکامل فزون از اندازه، نشانه‌های بروز نابودی‌اند. مارک‌تواین[3] درکتاب «یک‌یانکی‌کانتیکَتی» از معمای هراس‌آور و محتمل فاتحی سخن می‌گوید که بر اثر سنگینی مردۀ مغلوب کشته می‌شود.

اما این‌همه، فقط یک فرض است. مهم نیست که امکان وقوع آن تا چه اندازه است. موضوع عجیب این است که جنگی که من به طور مبهم به یاد می‌آورم، دیگر تبدیل به پندار محوی شده است. دوستم جک واگنر در جنگ جهانی اول و برادرش مکس در جنگ جهانی دوم شرکت داشتند. جک در دفاع شخصی‌اش از جنگی که می‌شناخت، به رغم بیزاریِ برادرش، پیوسته به عنوان جنگ بزرگ یاد می‌کرد و البته جنگ بزرگ همان جنگی است که آدم در آن شرکت دارد.

آیا جنگ را می‌شناسید؟ و جهت‌ها، نقطه‌نظرها، هراس‌ها و سرانجام شادی‌های آن‌را به‌خاطر می‌آورید؟ تعجب‌آور است که در میان افراد شرکت‌کننده در آن، عدۀ زیادی به یادش بیاورند.

من این بررسی‌ها و داستان‌ها را بازبینی نکرده‌ام، چرا که آنهارا با شتاب نوشته‌ام یا از آن سوی دریاها گزارش کرده‌ام تا مستقیماً در نیویورک هرالدتریبیون و روزنامه‌های بسیار دیگر به چاپ برسند. آن روزها بازار کتاب خبرنگاران جنگی داغ بود، اما من در مقابل این وسوسه مقاومت کردم. من اعتقاد داشتم که جز داستان‌هایی که در بیست سال آینده دارای اعتبار خواهند بود، بقیه باید در صفحات زرد روزنامه‌های کهنۀ بایگانی شده خاک بخورند. اینکه حالا آنها را بیرون کشیده‌ام به هیچ وجه تنها بهانۀ من نیست. با خواندن آنها، پس از این‌همه‌سال، نه فقط دریافتم که چه مقدار از آنها را فراموش کرده‌ام، بلکه همچنین متوجه شدم که این یادداشت‌ها عبارتند از نمایش‌های روزمره، نقطه‌نظرهای قدیمی، انگیزه‌های احساساتی و شاید، در پرتو همۀ چیزهایی که تاکنون رخ داده است، تمامی عنصر کار غیرحقیقی و انحرافی و یک‌جانبه.

حوادثی که در اینجا آمده است اتفاق افتاده‌اند. اما حافظه‌ام با بازخوانی این گزارش‌ها، در مورد چیزهای دیگری جان می‌گیرد که اگر چه رخ داده‌اند اما گزارش نشده‌اند. گزارش نشدن آنها، بخشی به‌دلیل نظم عادی امور و بخشی نیز از روی سنت بوده است. اما عمدتاً دلیلش این است که چیزی عظیم و پوک به نام «تلاش جنگی» وجود داشت. هرچیز که با تلاش جنگی تداخل پیدا می‌کرد یا رو در روی آن قرار می‌گرفت به خودی خود بد بود. داوری این موضوع در مقیاسی وسیع، برعهدۀ خود خبرنگار بود. اما اگر او غافل می‌شد و حتی یکی از قواعد را زیر پا می‌گذاشت، در آن صورت سر و کارش با ادارۀ سانسور فرماندهی نظامی، روزنامه‌ها و بالاخره از لحاظ انضباط نیرومندتر از همۀ اینها، شهروندان جنگ‌طلب، فرماندهان غیرجنگی باشگاه حاجی لک‌لک وابسته به مجلۀ تایم و «نیویورکر» بود که خبرنگار را به مسیر درست می‌انداختند؛ یا اینکه پیشنهاد می‌دادند به عنوان عنصری خطرناک برای تلاش جنگی از منطقه رانده شود. گروه‌های شهروندان از لحاظ تاکتیکی و لجستیکی کمک می‌کردند؛ بنیاد مادران به وجود آمد تا بر مسائل اخلاقی نظارت کند و منظور من از مسائل اخلاقی تنها مسائل اخلاقی جنسی نیست بلکه چیزهایی از قبیل قمار و لات‌بازی هم هست. رازداری فی‌نفسه حوزۀ کاملی بود. شاید تمام هیجان‌های تعصب‌آمیز ما در بیست سال اخیر در مورد رازداری زادۀ این دوره باشد. سرو کار ما با رازداری، سرآغازی کاملاً مشروع در هراسی دارد که در آن اطلاع از واحدهای نیروی دریایی غالباً به جلب توجه گلۀ گرگ‌های زیردریایی دشمن می‌انجامید. تمام اینها خارج از دسترس بود؛ البته تا زمانی که قضایا سرانجام، به منظور حفظ دقیق اسرار، در اختیار کتابخانه‌های جهان قرار می‌گرفت. پیداست که اسرار به دقت حفظ شده، همان‌هایی‌اند که همه از آن سر در می‌آورند.

*  نام «جان استن‌بک» در منابع فارسی و برخی ترجمه‌ها «جان اشتاین‌بک» آمده است. از آنجا که مترجمان همکار موسسه انتشارات نگاه تلفظ استن‌بک را بر دیگر تلفظ‌ها ارجح داشته‌اند ناشر نیز «استن‌بک» را در این ترجمه‌ها پذیرفته است. بدیهی است تلفظ «اشتاین‌بک» نیز نادرست نیست.

[1]. کرِسی (Crécy) روستایی درفرانسه. درسال 1346 م. انگلیس‌ها درآنجا شکست سختی به قوای فرانسه وارد آوردند. انگلیسی‌ها در این جنگ نخستین ‌بار از توپ استفاده ‌کردند.

[2]. اَژَنکور (Agincourt) روستایی ازپادوکاله فرانسه. در سال 1415 م. میان هانری پنجم انگلیس و قوای فرانسه جنگ سخنی درگرفت که منجر به‌شکست فرانسه شد. کمانداران انگلیسی نقش بسیار مهمی درا ین جنگ داشتند.

[3]. Mark twain

 

 

کتاب روزگاری جنگی در گرفت نوشتۀ جان استن بک (جان اشتاین بک)

کتاب روزگاری جنگی در گرفت نوشتۀ جان استن بک (جان اشتاین بک)

کتاب روزگاری جنگی در گرفت نوشتۀ جان استن بک (جان اشتاین بک)

کتاب روزگاری جنگی در گرفت نوشتۀ جان استن بک (جان اشتاین بک)

کتاب روزگاری جنگی در گرفت نوشتۀ جان استن بک (جان اشتاین بک)

کتاب روزگاری جنگی در گرفت نوشتۀ جان استن بک (جان اشتاین بک)

کتاب روزگاری جنگی در گرفت نوشتۀ جان استن بک (جان اشتاین بک)

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “روزگاری جنگی در گرفت – مجموعه آثار 6”