در جست و جوی نان

ماکسیم گورگی

احمد صادق

كتاب حاضر قسمتى از شرح حال خود نويسنده بزرگ است. از وقتى كه پادوى مغازه كفاشى مى‌شود، تا زمانى كه سرانجام تصميم مى‌گيرد آخرين بار شانس خود را بيازمايد و براى تحصيل در يك مدرسه معمولى به كازان مى‌رود. البته در اين مدرسه هم براى او راه نيست. در مدرسه او را به سبب فقر مادى نمى‌پذيرند. در سراسر اين كتاب كودكى را مى‌بينيد كه تنها، در جهانى از پستى و دغل‌كارى و طرارى افتاده است و مى‌بينيد كه چگونه او خاكسترهاى انبوهى را به دنبال جرقه‌هاى بى‌نفس انسانيت و بشردوستى هم مى‌زند. شما مى‌بينيد كه به‌خاطر مطالعه كتاب چه بلاهايى سرش مى‌آورند. شما مشاهده مى‌كنيد كه چگونه تكاپوى او را در تحصيل علم به ريشخند مى‌گيرند. شما آدم‌ها و آدمك‌هاى فراوانى را مى‌بينيد. با گوركى به كسانى محبت مى‌ورزيد و از كسانى ديگر حذر مى‌كنيد و متنفر مى‌شويد.

225,000 تومان

جزئیات کتاب

وزن 400 گرم
ابعاد 21 × 14 سانتیمتر
پدیدآورندگان

احمد صادق, ماکسیم گورکی

نوع جلد

شومیز

نوبت چاپ

چهارم

شابک

978-94-64-351-547-8

قطع

رقعی

تعداد صفحه

351

سال چاپ

1401

موضوع

داستان خارجی

تعداد مجلد

یک

وزن

400

گزیده ای از کتاب در جست و جوی نان

او برای امرار معاش از کودکی به کار پرداخت. از پادویی مغازه گرفته تا جاشویی کشتی تن در داد و همیشه در تمام احوال در آتش میل به مطالعه می سوخت.

در آغاز کتاب در جست و جوی نان می خوانیم

الكسى ماكسيمويچ پشكوف در 16 مارس 1868 در نيژنى نوگرود[1]  كه اكنون شهر گوركى نام دارد، در كنار رود بزرگ ولگا زاده شد. كودكى و جوانى نويسنده بزرگ در نام مستعارش با انسجام كاملى فشرده شده است. گوركى يعنى: تلخ! هيچ كلمه‌اى بهتر از اين نمى‌توانست محتوى سه جلد كتاب بزرگ : «دوران كودكى»، «ميان مردم» «در جستجوى نان» و «دانشكده‌هاى من» را كه حماسه رنج‌آميز نخستين روزهاى زندگى درخشان است، تعريف كند و دربرگيرد. الكسى ماكسيمويچ براى امرار معاش از كودكى به كار پرداخت. از پادويى مغازه‌ها گرفته تا جاشويى كشتى تن درداد و هميشه در تمام احوال در آتش ميل به مطالعه مى‌سوخت. اين ميل او به يك عشق قدسى و افلاطونى تبديل شده بود. براى آن‌كه كتاب بخواند، به ابداعات و اختراعات خارق‌العاده‌اى دست مى‌زد.

مى‌توان گفت كه گوركى، اولين درس آزادگى و بشردوستى را از مكتب انسانى مادربزرگ خود فرا گرفته است. او در تمام آثار خويش، هر جا به نام اين زن كه سيرت نيكويش آدمى را مجذوب مى‌دارد، مى‌رسد با احترام و علاقه خاصى سخن مى‌گويد. در دانشكده‌هاى گوركى استادان ديگرى نيز بودند: اسمورى آشپز كشتى كه نويسنده در آن ظرف‌شويى مى‌كرد. او گوركى را وامى‌داشت كه به صداى بلند برايش داستان بخواند. راماس جوانى كه مدت‌ها در سيبرى زندانى بود. بعد در روستايى نزديك ولگا مغازه‌اى باز كرد و گوركى را به همكارى خواند، آن‌جا گوركى با واقعيت تلخ و دردانگيز زندگى روستائيان آشنا شد. كاليوژين كارگرى از اهالى تفليس كه به تشويق استعداد وى پرداخت و كورلنكو نويسنده معروف كه از هاديان و رهنمايان ادبى گوركى به‌شمار مى‌رود. از 1890 تا يك سال بعد، گوركى به سياحت سرزمين وسيع روسيه پرداخت. اين سفر را مى‌توان از ثمربخش‌ترين گنجينه‌هاى ادبى وى به‌شمار آورد. در پايان اين سفر بود كه الكسى ماكسيمويچ پس از اقامت در تفليس نخستين داستان خود را به نام «ماكارچودرا» با اسم مستعار ماكسيم گوركى منتشر كرد. نويسنده عالى‌قدر از آن به بعد تا آخرين روزهاى عمر خويش يك لحظه از وظيفه سازنده دشوارى كه نويسنده اجتماعى و انسان‌دوست به عهده دارد، شانه خالى نكرد و رو نگردانيد. چهل و چهار سال زندگى ادبى گوركى انباشته است از داستان‌هاى كوتاه و بزرگ، مقالات بيشمار، سفرنامه‌ها و شرح احوال. در سال 1902 فرهنگستان علوم روسيه، گوركى را به عضويت پذيرفت، ليكن تزار شخصآ روى نام او قلم كشيد و به همين واسطه چخوف و كورولنكو، نويسندگان بزرگ، معترضانه از شركت در فرهنگستان سر باز زدند. نمايشنامه «در اعماق اجتماع» را كه در سال 1902 نوشته شد، مى‌توان نخستين اثر جهانگير گوركى دانست زيرا اين پيس در عرض دو سال بيش از انصد بار تنها در شهرهاى آلمان به نمايش درآمد.

از آن به بعد نام گوركى نه تنها از مرزهاى روسيه گذشت بلكه در اقاليم بيگانه نيز جاى خود را باز كرد. در سال 1904 كه به دستور نيكلاى دوم گوركى را در دژ وحشتناك پطروپاولوسك زندانى ساختند و مقدمات محاكمه و محكوميتش را مى‌آراستند. ناگهان سيل اعتراضات از جانب دانشمندان و نويسندگان و هنرمندان سرشناس همه جهان به سوى دربار تزار روان گشت و تزار خود را مجبور ديد كه در توقيف گوركى تجديد نظر نموده، آزادش كند.

در سال 1906 نخستين بار به خارج از ميهنش سفر مى‌كند، بيشتر از هر جاى ديگر در كاپرى (ايتاليا) اقامت مى‌نمايد. از اين سفر و سفرهاى ديگرى كه بعدها به ايتاليا مى‌كند: «افسانه‌هاى ايتاليا» را سوغات مى‌آورد. اين افسانه‌ها از شيرين‌ترين و عميق‌ترين نوول‌هاى گوركى است. گوركى به همان سلاست و نبوغ كه ولگرد ميان استپ‌ها را زنده مى‌كند، ماهيگيرى از سواحل كاپرى را به خواننده مى‌نماياند. به سال 1913 در وطن خود كتاب‌هاى جاودان دوران كودكى، در جستجوى نان و دانشكده‌هاى من را مى‌نويسد. پس از انقلاب اكتبر در 1921 براى معالجه به اروپا مى‌رود و تا 1928 دور از كشور خويش به‌سر مى‌برد. از 1927 تا آخر عمر، به نوشتن، به خلق آثارى كه جاودان خواهند ماند. به سخنرانى‌هاى آموزشى و بالاخره به مبارزه با فاشيسم و تعصبات نژادى كه تازه در قاره اروپا جان مى‌گرفت و در امريكا توسعه مى‌يافت پرداخت.

مرگ گوركى (18 ژوئن 1936) تنها عزاى ملل شوروى محسوب نمى‌شود. با مرگ گوركى، بشريت يكى از واقعى‌ترين خدمتگذاران و آموزگاران روح خود را از دست داده است. در جهان امروز، كمتر كسى است كه نام گوركى را نشناسد. اكنون كه چهارده سال از مرگ يك نابغه گرانمايه بشريت مى‌گذرد ارزش و نفوذ كلمات و ساحرى معانى وى بيش از پيش نمودار مى‌گردد. چهارده سال است كه ديگر كسى صداى اين هنرمند را نشنيده است ولى آيا مى‌توان گفت كه صداى او خاموش شده؟ اين صدا : «همراه كيستيد، اربابان فرهنگ؟» خاموش شدنى نيست. اين صدا طى قرون انعكاس خواهد داشت و در اعماق دورمانده‌ترين اجتماعات انسانى طنين خواهد افكند و در گوش همه كسانى كه با فرهنگ سر و كار دارند، ديروز و امروز و فردا، مانده و خواهد ماند.

آن‌ها بايد جواب بدهند : همراه كيستند؟ همراه زراندوزان، تحميق‌كنندگان، پوچ‌خواهان يا همراه انسان‌ها، صاحبان وجدان بشرى و حقيقت زندگى؟

زندگى گوركى را نه تنها در يك مقاله بلكه در يك كتاب هم نمى‌توان آورد. گفتيم كه خود نويسنده در اين باره، سه كتاب نوشته است بنابراين آنچه را كه ما امروز به نام و به ياد چهاردهمين سال مرگش مى‌نويسيم فقط به‌خاطر يك وظيفه وجدانى است كه حس مى‌كنيم. وظيفه‌اى كه هر انسان فرهنگ‌دوست به‌عهده دارد.

گوركى، آفريننده مكتب رئاليست سوسياليستى، به عكس‌پردازى تنها از محيط و توصيف بى‌طرفانه وقايع اكتفا ننموده است. گوركى آفريده است و آموخته است. قهرمانان گوركى تنها آدم‌هايى نيستند كه عمر خويش را در يك رفت و آمد بى‌هوده به‌سر آورند. آن‌ها در هر حرف، در هر كلام و در هر رفتار و اداى خود مى‌آموزند. دست نويسنده و قيافه تابناك او در هر سطر از آثارش بدون آن‌كه خودنمايى كند، حس مى‌گردد. گوركى نمونه باشكوهى است براى كسانى كه مى‌خواهند از دانشكده‌هاى اجتماع توشه بگيرند.

گوركى و آثارش سند بزرگى هستند براى رد اين ادعا كه جهان جاودانه به برده‌ها و آقاها تقسيم شده است. براى رد اين ادعا كه استعدادها ملك مطلق عده‌اى ممتاز مى‌باشد.

[1] . اين شهر اكنون به ياد اين نابغه ادب به شهر «گوركى گراد» مشهور است.

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “در جست و جوی نان”