ایرج صفشکن
يادت باشد دري كه ميچرخد در كليد تو يادگار زني شايد باشد كه به چشمكي پيشاني بر آب داد و دامن گلدارش به رقص درآمد بر پيشاني باغچه، هر چه هست يادت باشد كليد كه چرخيد پروانه پر ميكشد و گلي پرپر ميشود بر آب
انسان وقتی از چیزی استفاده میکند که برایش سودی داشته باشد و از آن لذتی عایدش شود. لذت هم جزو معیشت ماست؛ بنابراین از مشخصههای بسیار درخشان هنر، لذت دادن به مخاطب است و این جزو معیشت انسان است و منظور من از قواعد معیشتی پاسخ دادن به لذتهاست. پشت کردن به لذتها مثل وقتی است که ما غذای فاسدی بخوریم، یا وقتی موسیقی مبتذل غربی گوش بدهیم که با تمایلات ما مغایر است. تمایلات ما همیشه پیرو لذت است و هر چیزی با لذت بردن ما منافات دارد تقلیدی است و هرچه تقلیدی باشد نمیتواند ماندگار شود. در تمام قالبهای شعری هم مانور مجاز است، به شرطی که شعر حادث شود و شعر وقتی حادث میشود که مخاطب آن را بخواند و لذت ببرد..
دیدگاهها
هنوز دیدگاهی ثبت نشده است.