توضیحات
گزیده ای از کتاب پستچى | آخرينروزهاى پابلو نرودا
اسکارمتا در این رمان از چشم یک پستچی جوان که هر روز نامههای بیشمار نرودا را به خانهاش میبرد، از آخرین سالهای زندگی این شاعر، چگونگی کودتای پینوشه و قتل آلنده سخن گفته است.
در آغاز کتاب پستچى | آخرينروزهاى پابلو نرودا می خوانیم
«آنتونيو اسكارمتا»[1] يكى از نويسندگان معروف شيلى است. سال
1940 در ايالت «آنتروفاگاستا»[2] ى شيلى بدنيا آمد. در دانشگاه
«سانتياگو» فلسفه و ادبيّات خواند و تا سال 1973 در همين دانشگاه به تدريس مشغول بود. پس از كودتاى «پينوشه» و قتل «سالوادور آلنده»[3] رئيسجمهور شيلى، مانند اغلب آزاديخواهان و حقطلبان آن ديار، ترك وطن كرد و دل به تبعيد داد و در حال حاضر استاد ادبيات آمريكاى لاتين در دانشگاه برلن است و همان جا زندگى مىكند.
«اسكارمتا» آثار زيادى دارد كه اغلب آنها به زبانهاى خارجى مخصوصآ فرانسه ترجمه شدهاند؛ «سوختن برف را آرزو كردم»، «بچّههاى خوب، شما زيباترين گلهاى سرخ را از دست مىدهيد»، «عصيان»، و همين رمان كوتاه «صير آتشين» از آن جملهاند. عنوان كتاب از شعر «آرتور رمبو» شاعر سمبوليست قرن 19 فرانسه گرفته شده است، شعرى كه «پابلونرودا» شاعر بزرگ شيلى هنگام دريافت جايزه نوبل در سال 1971، سخنرانى خود را با آن آغاز كرد. «اسكارمتا» در اين رمان از چشم پستچى جوانى كه هر روز نامههاى بيشمار «نرودا» را به خانهاش مىبرد، از آخرين سالهاى زندگى شاعر، چگونگى كودتاى «پينوشه» و قتل آلنده سخن گفته است. طنز زيبائى كه در بيان حوادث دوران قبل از كودتا و شرح دوستى و صميميت پستچى و شاعر بكار برده كمنظير است. «صبر آتشين» پس از انتشار توجه عظيمى را برانگيخت. در اندك مدّتى به چندين زبان ترجمه و چاپ شد و براى نويسندهاش شهرتى جهانى به ارمغان آورد. «اسكارمتا» كه در فيلمنامهنويسى هم دستى دارد، فيلمنامهاى براساس اين كتاب نوشت و آن را كارگردانى كرد. فيلم «صبر آتشين» با وصف اينكه نخستين كار سينمائى او بود در اغلب جشنوارههاى بينالمللى فيلم به نمايش درآمد و جوايز اول جشنوارههاى فيلم «بياريتز»[4] فرانسه و «هولوا»[5] ى اسپانيا را از آن خود ساخت. من در تركيه بودم كه اين رمان در آنجا ترجمه و منتشر شد. كتاب را به توصيه دوست نويسندهام «اونات كوتلار»[6] خواندم و سخت مجذوبش شدم. يكى از زيباترين كتابهائى بود كه تا آن روز خوانده بودم. مىخواستم هرچه زودتر ترجمهاش كنم. امّا ترديد داشتم. نمىدانستم ترجمه تركى تا چه حدّ به متن اصلى و يا لااقل به ترجمه فرانسه نزديك است. تا اينكه «اونات» ترجمه تركى را با متن ترجمه فرانسه تطبيق كرد. آن هم كلمه به كلمه، جمله به جمله. به خواهش و اصرار من. لطف زيادى كرد و مرا از ترديد رهائى بخشيد. همين جا از آن دوست ديرين تشكّر مىكنم. ترجمه تركى قابل اطمينان بود. مىتوانستم كار را شروع كنم. چنين كردم. دريغم آمد كه دوستان، اين رمان زيبا را نخوانند و لحظاتى چند همراه پستچى جوانى در كنار «نرودا» نباشند، «اسكارمتا» مىگويد : «هميشه دلم مىخواست چيزى درباره «نرودا» بنويسم، امّا نه درباره «نروداى بزرگ و مشهور، بلكه درباره «نرودا»ى آشنا و صميمى. امروز دور از وطنمان شيلى، خواستم از مردم، شعر و عشق كه او از آنها نيرو مىگرفت سخن بگويم.»
جلال خسروشاهى
تهران ـ ديماه 71
[1] . Antonio Skarmeta
[2] . Antrofagasta
[3] . Salvador Allende
[4] . Biarritz ، جشنواره فيلمهاى «ايبريك» ــ اسپانيائى، پرتقالى ــ و امريكاى لاتين كههر سال در ماه سپتامبر در بياريتز فرانسه برگزار مىشود.
[5] . Huelva ، شهر اسپانيائى نزديك شهر «سيويليا» در مرز اسپانيا ــ پرتقال. جشنوارهفيلم «هولوا» از جشنوارههاى مهم بينالمللى است.
[6] . Onat Kutlar
دیدگاهها
هنوز دیدگاهی ثبت نشده است.