توضیحات
گزیده ای از کتاب هايكونويسى: سيرى در هايكو و هايكو ايرانى
مادرم چاقو را
در حوض نَشُست
ماه زخمی می شد.
(سهراب سپهری)
در آغاز کتاب هايكونويسى: سيرى در هايكو و هايكو ايران، می خوانیم
فهرست
پيشگفتار 9
فصل اوّل: در شناخت هايكو 15
فصل دوّم: در شناخت «سانتوكا» شاعر نخواستن 65
فصل سوّم: تفسير چند هايكوى ژاپنى 79
فصل چهارم: نگاهى به ويژگىهاى هايكوى ايرانى 119
اشارات 155
فصل پنجم: تفسير چند هايكو از شاعران فارسى 157
فصل ششم: نگاهى به وضعيت ترجمهى هايكو 181
فصل هفتم: «چه مىتوان كرد» بخشهايى از يك مصاحبه 195
فصل هشتم: گزينهى هايكوهاى ايرانى 207
كتايون آموزگار 211
ع. آهار 212
رضا ابراهيمزادگان 213
رضا اعرابى 215
مرمر الفت 218
پژمان الماسىنيا 221
شهرام انارى 223
شاپور بنياد 226
علىاصغر بيكوردى 227
طاهره پرنيان 230
فرشته پناهى 231
باقر پيرابى 233
بيژن جلالى 235
حليمه جهانگيرنژاد 238
عباس حسيننژاد 240
مصطفى خزايى 242
محمد خليلى 244
جواد خوانسارى 247
مصطفى دهقان 249
رضا رضانژاد شيرازى 251
حمزه ربانى 254
احسان رضايى 255
سيمين رهنمايى 258
سهراب سپهرى 261
عباس سماكار 262
پرويز شاپور 264
سيدعلى صالحى 266
مسيح طالبيان 269
فريبا عربنيا 271
سيدرضا علوى 273
مرجان عليزاده 276
معصومه فخرايى 278
محمود فلكى 279
فريدون فرياد 280
منوچهر فيلى 282
عباس كيارستمى 283
معصومه (الهام) كيانپور 286
عباس گلكار 288
كاوه گوهرين 291
شمس لنگرودى 294
اميرعباس مهندس 295
محسن نظارت 298
حبيب نظارى 300
پروين نگهدارى 301
جانان نوذرى 304
سيروس نوذرى 305
گلاله هنرى 308
يارتا ياران 310
هايكونويسان ناشناس 312
توضيح : 315
رمضان بخشىزاد سراوانى 316
محمد بُشرا 317
سكينه پارياو 319
مسعود پورهادى 321
م. پ. جكتاجى 323
رحيم چراغى 324
محمد شجاعى فرد 327
شيون فومنى (ميراحمد سيّد فخرىنژاد) 328
علىاكبر مراديان گروسى 330
نمايهى كتابها 333
پيشگفتار
ديگر اكنون روشن شده است اولين هايكوهايى كه به فارسى ترجمه شده، همانهايىست كه احمد شاملو، به جوانى در كتاب آهنگهاى فراموش شدهاش به چاپ رسانده، كتابى كه خود نمىخواست آن را به ياد آرد. و اين به سال 1326 برمىگردد. از آن زمان بهصورت پراكنده و اندك، ترجمههايى از هايكو به همت كسانى چون سهراب سپهرى و ديگران انتشار يافت، تا به سال 1361. سالى كه كتاب هايكو با ترجمهى احمد شاملو و ع پاشايى روانهى بازار كتاب شد.
ذكر اين مختصر از اينرو اهميّت دارد كه چند سالى بعد از آن، آرام آرام شاعرانى به شكلى جدّى به اين قالب شعرى توجه كردهاند و تجربههاى خود را در مجموعههايى براى قضاوت شعرخوانان فارسى زبان عرضه كردهاند. ذكر نام برخى از اينان و آثارشان خالى از فايده نخواهد بود :
ـ كاوه گوهرين، «هايكوهاى ايرانى» 1379، «خداى نامك» 1385
ـ رضا رضانژاد شيرازى، «نيلوفر آبى» 1385
ـ فريبا عربنيا، «ماه عاشق» 1385
ـ غلامرضا كافى، ترانكها
ـ عباس كيارستمى، «همراه با باد» 1378، «گرگى در كمين» 1384
ـ سيدعلى صالحى، «قمرى غمخوار در شامگاه خزانى» 1386
ـ سيدرضا علوى، «هايكوها از يك پدر و مادرند»، 1388
ـ سيروس نوذرى، «آه تا ماه» 1379، «برف بر داوودىهاى سفيد» 1386، «هزار سال عاشقى» 1387
ـ مرمر الفت، «پروانه و سنگ» 1386
ـ مرجان عليزاده، «شب روى زمين»، 1387
صد البته ديگرانى بهويژه بهصورت پراكنده هايكوهاى خود را در مجموعههاى شعر يا در وبلاگهايشان و يا در سايتها در معرض خوانش و قضاوت ديگران قرار مىدهند: احسان پرسا، سيدعلى ميرافضلى، كتايون آموزگار، گلاله هنرى، رضا آشفته و ديگران و ديگران.
به نظر مىرسد چرايى استقبال از هايكو در ايران، به نوعى حاصل همان بازتاب و پاسخىست كه در زبانهاى ديگر نيز نسبت به اين قالب شعر مىشود.
… و اكنون با نگاهى جدّىتر به اين استقبالِ روزافزون، كتاب حاضر تلاشىست ديگر براى معرفى و شناخت بيشتر هايكو، كه پيش از اين كوششهاى بسيار مهمى در گسترش آن انجام يافته است؛ كسانى چون احمد شاملو، ع. پاشايى، قدرتاله ذاكرى، زويا پيرزاد، كاوه گوهرين، نيكى كريمى، مهوش شاهق، شهلا سهيل، عباس صفارى، ابوالقاسم اسماعيلپور، پگاه احمدى، مسيح طالبيان، حميد زرگرباشى و احتمالا ديگرانى كه از قلم افتادهاند و يا من نمىشناسمشان.
فصل نخست اين كتاب با نام ماتسو باشو بزرگترين و مشهورترين شاعر ژاپن آغاز شده و بررسى هايكوى او، و بهطور كلى «هايكو» كه علاوه بر تلاش در بررسىِ كوتاه تاريخچهى هايكو، برداشت و درك نگارنده را نيز از هايكو بازگو مىكند.
فصل دوّم در شناخت هايكوسراى بزرگىست (سانتوكا) كه در ايران كمتر شناخته شده است.
فصل سوّم كتاب، به پيروى از روش تفسير هايكو، كه در كتاب صد هايكوى مشهور، ترجمهى آقاى ع. پاشايى، بهكار رفته، دست به تفسير تعدادى هايكوى كلاسيك زدهام كه به گمان من مىتواند براى درك جوانان علاقهمند و آنانى كه هنوز با فضاى هايكو كمتر مانوس شدهاند مؤثر افتد.
فصل چهارم كتاب تلاشىست براى شناخت هرچه بيشتر «هايكوى ايرانى» كه به گمان من در حال باليدن است. يا لااقل من اميد باليدن آن را در سر مىپرورانم. براى توجه جدىتر به اين شناخت، به جنبههايى از تفاوتهاى اساسى در درونمايهى هايكو و شعر فارسى پرداختهام و علاوه بر كنكاش در ويژگىهاى هايكوى فارسى، به اختصار به رعايت ايجاز كه در هايكو و هر شعر كوتاه، حتى شعر بلند، اهميت بنيادى دارد اشاره كردهام. در پايان اين فصل به مسئلهى شيوهى خوانش هايكو نيز توجه شده است.
فصل بعد به تفسير برخى از هايكوهاى شاعران ايرانى اختصاص يافته، با اين ذهنيت كه نگاهى جدىتر به اينگونه شعرها ضرور مىنمايد، حال كه به تفسير هايكوهاى شاعران ژاپنى اينچنين جدى پرداخته شده، چرا در مورد هايكوهاى خودمان چنين روشى بهكار گرفته نشود. ناگفته پيداست كه تفسير، پيوندى مستقيم با نوع نگاه مفسران دارد و هر خوانندهى علاقمندى خود نيز مىتواند تفسير و برداشت خويش را داشته باشد. همين جا لازم به ذكر مىدانم، تفسيرهايى كه مربوط به دو شعر كوتاه من، از مجموعهى «آه تا ماه» مىشود، يكى نوشتهى عبدالعلى دستغيب، مترجم، منتقد و محقّق استخوان خورد كردهى ادبيات امروز، و ديگرى نوشتهى محمدرضا ياسينى منتقدِ جلاى وطن كرده است.
… امّا از آنجا كه هايكو از طريق ترجمه به خوانندگان و شاعران فارسىزبان معرفى شده، مسئلهى برگردانِ فارسى آن نيز اهميتى ويژه
مىيابد. با اين پيشزمينه، ضمن اداى احترام به مترجمينى كه در اين راه كوشيدهاند، در فصل پايانى نمونههايى از ترجمهى هايكوها را واكاوى كردهام؛ و اميدوارم وسواس و دقت بيشتر در اين كار، بهويژه در قالب بسيار كوتاه هايكو كه خود به خود اهميت بيشترى مىيابد، مورد توجه جدىتر مترجمين و خوانندگانِ قرار گيرد.
سرانجام در فصل پايانى، گزينهاى از هايكوهاى شاعران ايرانى آمده، تا خواننده با كم و كيف اينگونه آثار، در دهههاى اخير آشنايى عينى و ملموسترى بيابد. البته روشن است همهى نمونهها از ارزشى برابر برخوردار نيستند. بعضى از آنها شايد جز كوتاهى، سه سطرى بودن، هيچ وجه مشتركى با هايكو بهويژه هايكوى كلاسيك نداشته باشند، ولى به هر حال نشاندهندهى تلاش نسل جديدى از شاعران است كه به اين گونهى شعرى روى آوردهاند. شايد اين رويكرد در آينده بدل به جريانى جدى در شعر معاصر ايران بشود، و اين البته بستگى به عوامل مختلفى دارد كه شرح آن در اين مقدمهى كوتاه ممكن نيست، امّا مىتوان لااقل بهصورت سئوال برخى از اين عوامل را طرح نمود :
الف: آيا با توجه به پيشينهى هزار سالهى شعر فارسى و توجه به ساختارهاى كوتاه و پولادين رباعى و دوبيتى، در جامعهى ما، امكان گسترش هايكو وجود دارد؟
ب: آيا تفكر و عرفان ذن در برابر عرفان ايرانى كه در جانِ ناخودآگاهِ قومى ما ريشه دوانيده، مىتواند جلوه كرده و جاى خود را در كنار آن باز كند؟
ج: آيا هايكوسراى ايرانى قادر خواهد بود استقلال و تشخصِ هايكوى ايرانى را تضمين نمايد؟ هايكويى كه شناسنامه ويژهى خود را داشته باشد و از هايكوى ژاپنى، امريكايى، اروپايى، بازشناخته شود؟
د: آيا شاعرانى هستند و يا خواهند آمد كه اين ژانر شعرى را نوعى ضرورت درونى و بيرونىِ جامعهى شعرخوان ايرانى بدانند و مهمتر اينكه
جامعهى شعرخوان نيز هايكوى ايرانى را جدى و يك ضرورت شعرى تلقى خواهد كرد؟
و البته سئوالاتى ديگر كه هريك اهميّت بحث را بيش از پيش روشن مىكند.
در مورد نام كتاب لازم مىدانم نكتهاى را ذكر كنم.
ع. پاشايى در مقدمهى كتاب «لاك پوك زنجره»، ص 13 تركيب دقيق (هايكونگارى) را بهكار برده است. اين تركيب واژگانى را از آنجا دقيق مىدانم كه به روح هايكوى ژاپنى بسى نزديك است. اگر به جاى آن مثلا «هايكوسرايى» را بهكار بريم، مفهوم آن نوشتن هايكو را به كلمات سرودن و سرايش مىكشاند؛ عملى كه در هايكو، و مفهوم خاص آن وجود ندارد؛ كه هايكو حاصل نگاه بىواسطهى شاعر است بر آنچه در برابر چشم او حضور دارد.
از سوى ديگر هايكو با خطنگارى ژاپنى در هماهنگى كامل است. آنچه در اين (خطنگارهها) ديده مىشود، خوانندهى هايكو را به درون مايهى آن مىكشاند، يعنى وجه ديدارى هايكو نه تنها در نگاه شاعر كه در خط ژاپنى نيز وجود دارد. پديدهاى كه در خط فارسى نيست. البته در زبان فارسى نيز واژگانى هستند كه شكل و نگارهى آنها به معناى درون كلمه نزديك مىشوند؛ مانند كلمهى (پيچيده) كه فرم بههم پيچيدهى حروف آن به معناى واژه نزديك مىشود. امّا اين موارد اندك است و مهمتر اينكه در نگاه فارسىخوانان، هرگز از طريق تماشاى شكل ظاهرى كلمه به معناى آن توجه نمىشود. و مثلا در مقابلِ كلمهى پيچيده، كلمهاى مثل ميخ كه به لحاظ ديدارى، شكل درهم تنيدهاى دارد، امّا در معنى، نوعى سرراستى و تيزى را تداعى مىكند كه هيچ ارتباطى با نگارهى آن ندارد.
امّا به نظر مىرسد هايكوى ايرانى ويژگىهاى خاصى را دارد كه نمىتواند جدا از ويژگىها و ظرفيتهاى زبان فارسى باشد. همانطور كه به لحاظ ساختار بيرونى هايكو، وزن هجايى آن را نمىتوان تقليد كرد؛ هايكونگارى نيز با توجه به ويژگىهاى خط فارسى امكانپذير نيست. از سوى ديگر اگر بپذيريم كه وجه (سرايش) در هايكو، بر اساس آموزههاى هايكونويسى اعتبار چندانى ندارد، در مجموع شخصآ تركيب (هايكونويسى) را براى هايكوى ايرانى، البته باز نه به مفهوم دقيق آن مناسبتر يافتهام[1] .
… نكتهى ديگر اينكه، كتاب حاضر را مىتوان بهنوعى مكمل و ادامهى نوشتهى ديگرِ من «كوتهسرايى» سيرى در شعر كوتاه معاصر دانست.
و دريغم مىآيد كه در اين سطور پايانى از يارى دوستان شاعرم،
كاوه گوهرين، سيدعلى مير افضلى، مسيح طالبيان و احسان رضايى كه هريك با هايكو ارتباط و آشنايى عميقى دارند، ياد نكنم. از آنها بسيار سپاسگزارم و دستشان را به گرمى مىفشارم.
سيروس نوذرى
شيراز، زمستان 1390
[1] در روزگار ما، هماينك به دليل رشد و نفوذ سايتهاى اينترنتى، نوعى هايكوسرايىاينترنتى هم باب شده كه گاهى مىتوان نمونههاى قابل تأملى سراغ كرد. اما اينگونههايكونويسى، بيشتر به تجربه و تفنّن گرايش دارد. درست بسان هايكو به زبان اسپرانتو و ياشعرهاى ميكرون كه در اين كتاب مد نظر نبودهاند شايد در مجالى ديگر و در جاى خود بشودبدين مقولات نيز پرداخت.
دیدگاهها
هنوز دیدگاهی ثبت نشده است.