توضیحات
گزیده ای از کتاب شب و ستاره ها و سارا
چه عجب بفرمایین تو سالن! من همانجا روی صندلی مینشینم و از او تشکر میکنم. کوهیار در لیوان شراره خانم یخ میریزد. دست راست شراره خانم پر از النگوست. النگوهای نازک نقرهای. با همان دست پر از النگو میزند روی شانه کوهیار. از زنت پذیرایی کن! کوهیار به او لبخند میزند و با اخم و تخم به من میگوید، چای میخوری؟ طوری میگوید که از چای وحشت کنم. چای نه. نوشابه خنک میخواهم. گرسنه هم هستم!
دیدگاهها
هنوز دیدگاهی ثبت نشده است.