توضیحات
در آغاز کتاب شب نامه می خوانیم :
کتاب مجموعه شعر شبنامه سرودۀ حمیدرضا شکارسری
1
آنکه نیمهشب
از پنجره به تاریکی خیره مانده است
به تاریکی نگاه نمیکند
اندوهش را مرور میکند
2
آنگاه که کاسۀ آب بالای سرم یخ بزند
و آنگاه که قندیلهای یخ از سقف اتاقم بیاویزند
و آنگاه که گلدان حسن یوسفم منجمد شود
و آنگاه که از قناریام بپرسند:
به کدامین گناه یخ زده است؟
پس به ماه و ستاره قسم که آن شب بیتو فرا رسیده است
قیامتی که یک عمر از آن هراس داشتم …
3
از آن شب پر ماه و ستاره
تا این شب بیهمه چیز
که خواب را به خیالی خام بدل کرده است،
از حدود تو
تا حوالی بیتو
عمری راه آمدهام
4
از اندوه روزانه فرار میکنیم
به کوچهی شب پناه میبریم
و از آن سوی تاریکی میزنیم بیرون …
شب چه بنبست مهربانیست!
5
از این همه بذر پاشیده
بر زمین بایر شب
یکی تنها رویید و
ماه شد
کدام شب جوانه میزنند؟
کدام شب میرویند ستارگان؟
آخر کدام شب
این آسمان فقیر پر از ماه میشود؟
6
از فرط تاریکی
تاریکی را هم نمیتوان دید
شب محض یعنی این!
7
از این شب ابری
حتی به قدر ستارهای دور
امید مهربانی نباید داشت …
به چشمهای هم بسنده کنیم
8
انتظار داشتیم
صبح وقتی پردهها را کنار میزنیم
سیل آفتاب تمام اشیاء را غرق کند
اما سایههایی تازه ریخت در اتاق
دیوارهای روبهرو
شبی نو رسیده بودند
9
این خورشید ابدی نیست
شب، حتمیست …
تمام روز را با این اندوه سر میکنیم
و فرصت کوتاه آفتاب را
به باد میدهیم
10
این سایه
همراه مردی میخندد
آن سایه
همراه زنی میگرید
سایهای دیگر
همراه کودکی میدود …
هیچ سایهای تنها نیست
جز شب
سایهای بزرگ
که به تنهایی میخندد، میگرید
و از این روز تا روز بعد میدود …
کتاب مجموعه شعر شبنامه سرودۀ حمیدرضا شکارسری
کتاب مجموعه شعر شبنامه سرودۀ حمیدرضا شکارسری
دیدگاهها
هنوز دیدگاهی ثبت نشده است.