توضیحات
گزیده ای از کتاب سمفونی سه شنبه ها
زیپ کاور را باز کرد و گیتار را کشید بیرون. نشست رو بهرویم. نگاهم به چند اتاقی بود که بالای پلههای ته هال بود. با نگاهم همراه شد اتاقها را دید. گقت: «اتاق مادرمه. رفتند منچستر برای کارای دانشگاه برادرم.»
در آغاز کتاب سمفونی سه شنبه ها می خوانیم
طعمی که مثلِ هیچ طعمی نیست…. 33
دیدگاهها
هنوز دیدگاهی ثبت نشده است.