توضیحات
گزیده ای از رازها و نیازهای موفقیت ایرانی
بزرگترین معجزه خلقت در آفرینش بشر آن است که شما همیشه و تا پایان عمر میتوانید زندگی را از نو شروع کنید. گذشته را فراموش کنید و زندگی زیبایی را آغاز کنید. این سادهترین و ارزانترین نعمتی است که خداوند تنها به انسان عطا کرده است.
در آغاز کتاب رازها و نیاز های موفقیت ایرانی میخوانی
پیشگفتار
هر انسانی خواهان موفقیت است چراکه هریک از ما رویاها و آرزوهایی داریم…
بر عرشه کشتی سرنوشت خوش آمدید…
با ما در یک سفر خیالی در مسیر پر پیچ و خم زندگی همراه باشید.
زندگی شبیه رودخانهای است با جریان تند،که انساندر زمان تولد ناخواسته وارد آن میشود. اکثر مردم بدون آنکه مقصد مشخصی داشته باشند بهراه میافتند و طبیعی است که خیلی زود مجبور میشوند خود را به جریان رودخانه بسپارند و این یعنی خود را تسلیم جریان سیال وقایع زندگی کردن.
اصل هرچه پیش آید خوش آید، خیلی زود اندیشۀ فراگیر ذهن آنها میشود. اما در مسیر زندگی جریانهای تند و گردابی وجود دارد، باد موافق و مخالف هست و هزاران حادثه پیشبینی نشده دیگر اتفاق میافتد. برخی افراد در دوراهیها نمیدانند به کدام سمت بروند. آنها بهجای حرکت در مسیر هدفها و خواستهای خویش، ناخودآگاه تحت شرایط زمانی و محیطی به این سو و آن سو میروند. راههای مختلفی را بی هدف امتحان میکنند، اما نمیدانند که برای رسیدن به مقصد، تنها یک راه وجود دارد. فرصتهای پیش رو نیز مثل مسیرهای میانبر میتواند شما را زودتر به مقصد برساند.
این افراد هیچ کنترلی بر زندگی و تعیین مسیر ندارند. زمان میگذرد و اوضاع زندگی آنها روز بهروز بدتر میشود، تا اینکه روزی خود را در انتهای مسیر و نزدیک سراشیبی آبشار میبینند. اما خیلی دیر شده، آنها در معرض سقوط هستند.
بسیاری از مردم در زمان ناکامی وقتی واقعبینانه به مشکلات خود نگاه میکنند، متوجه میشوند که آن زمان خیلی راحت میتوانستهاند از بروز بسیاری مشکلات جلوگیری کنند. فقط باید تصمیم بهتری برای روند زندگی خود میگرفتهاند. زمانی که ما به جریان تند میرسیم دیگر دیر شده، دچار ترس میشویم، اضطراب بالا رفته و دیوانهوار پارو میزنیم و تلاش میکنیم تا خلاف مسیر آب و در جهت دیگر حرکت کنیم و چه بسا که در پایان خسته شده، خود را تسلیم امواج مرگآور کنیم.
آری در مسیر رودخانه زندگی فقط یک اصل شما را به مقصد میرساند: «اگر بایستی، هرگز به مقصد نمیرسی».انسان همیشه و تا پایان عمر باید در حرکت و رشد باشد. مهم نیست، کی و چگونه به مقصد میرسی، مهم این است که مقصد خود را درست انتخاب کنی و واقع بین باشی که در این مسیر ممکن است مسائلی نیز باشد که البته آن هم راهحلی دارد.
کافی است بدانید اکنون کجا ایستادهاید، به کجا میخواهید بروید و استراتژی مناسبی برای حرکت داشته باشید. پس هرگزمهم نیست که به چیزی برسی، مهم این است که تو تمام تلاشت را بکنی و هر روز کمی بهتر از دیروز در مسیر هدفهایت گام برداری.
پس مقصد خود را از پیش تعیین کنید و طرح و نقشهای در دست داشته باشید تا در مسیر زندگی بتوانید درست تصمیم بگیرید.«آنتونی رابینز»
دوراهیها و چند راهیهای رودخانه همان شک، تردید و قدرت انتخاب شما است. مشکلات و شکستها علایم راهنمای مسیر میباشند. یعنی وقتی مسیر اشتباهی رفتید(با یک مشکل مواجه شدید)، این تنها بدان معناست که از این راه نمیتوان به هدف رسید.
پس چه باید کرد؟ درست حدس زدید،«باید از آن راه نرفت و تغییر مسیر داد» و این روش تعیین مسیر را تا رسیدن به مقصد ادامه دهید. اما کاری که ما در زندگی میکنیم چیز دیگری است. وقتی با مسئلهای مواجه میشویم آن را سدی (بسیار بزرگتر از واقعیت) میبینیم و از حرکت میایستیم و بهدنبال این پرسش میگردیم که،چرا من آنقدر بدشانس هستم؟! چرا من محکوم به شکست هستم؟
اما، پس راز موفقیت چیست؟
اکثر افراد تصور میکنند که موفقیت و توان انجام کارهای بزرگ، هدیهای آسمانی است که تنها به عدهای بااستعداد و نابغه داده میشود. اما در واقع، ممکن یا غیر ممکن بودن انجام کاری تا سرحدّ پیروزی، برای هر فرد بستگی به نوع سوالاتی دارد که از خود میکند.
من باور دارم که نبوغ واقعی آن است که با تقویت ایمان و اعتقادات سازنده، نیروهای عظیم درونی خود را در جهت آفرینش آرزوهای خود فعال سازیم.
اما کار تمام نشده، باید نظام باورهای خود را در جهت موفقیت همیشه تنظیمشده نگهداریم.
«بیل گیتز» تصمیم گرفت، نرمافزاری را که تا آن روز حتی ایدهای کوچک از آن نداشت بسازد. آیا در آن دوره فرد بااستعدادتری وجود نداشت تا این کار را انجام دهد؟ آیا بهراستی او نابغه مادرزادی در دنیای رایانه بود؟
واقعیت آن است که، نه! او با آمیزهای از عشق و علاقه و اعتماد به نفس بالا، توانست همه نیروهای درون را بهکار گیرد و نرمافزار مورد نظر را با موفقیت تمام طراحی کرده و به یکی از موثرترین مردان سیاره در تاریخ علم تبدیل شود. هرگاه ما خود را مقید کنیم که حتماً به هدف برسیم و در عین حال ایمان داشته باشیم که به انجام این کار توانا هستیم، بسیار روشن است که احتمال موفقیتمان در هر زمینهای قطعی خواهد بود.
در دورههای مختلف فلسفه حاکم بر نگرش ذهنی بشر متفاوت بوده است. انسان قرنها «درونگرا و متفکر محض» بود. در همین دوران مردان بزرگی چون سعدی، نیوتن، ابن سینا، ارسطو، شکسپیر، فروید و بتهوون شاهکارهای ذهن خود را به مردم عالم تقدیم کردند. آیا تا حالا به این فکر کردهاید که چرا دیگر نویسندگان بزرگی چون تولستوی یا بزرگ علوی پا به عرصه وجود نگذاشتند؟ چرا دیگر شعرایی چون سعدی یا حافظ نداریم؟ شاید دلیل اساسی آن باشد که ذهن نخبگان امروز جامعه بر حل مسائل جدیدی متمرکز شده که خود ناخواسته بهوجود آوردهاند. ادبیات، فلسفه و هنر در همان دوره شکل گرفت و بعدها انسان فقط توانست تجربیات گذشتگان را تفسیر کند.
اما در دورههای بعدی انسان برون گرایی پیشه کرد. از تنهایی گریز زد و با کنجکاوی عجیبی به شناخت پیرامون خود پرداخت. انسان که احساس تنهایی میکرد، دیوانهوار به دنبال همزاد خود را در آسمانها، اقیانوسها، فضا و حتی کرات دیگر جستجو کرد و زمانی که چیزی نیافت مجدداً سر در گریبان برد و به شناخت بیشتر خود پرداخت. البته این بار سراغ ذهن و قدرت اندیشه خویش رفت.
اگر دقت کنید در چند دهۀ گذشته یافتههای انسان در مورد چگونگی عملکرد سیستم عصبی مغز و اثرات کیفیت اندیشه بر شیوه زندگی و حتی سلامت جسم و جان بیشتر بوده است. کشفیات انقلابی بشر امروز در زمینه سلامت تن و روان در این دوره سرعت بیسابقهای به خود گرفته است. گویی، انسان تازه متوجه شده است که سلامتی جسم و روان باارزشترین ثروت است و برای حفظ آن، باید توجه خاصی به شیوه زندگی، تغذیه جسم(غذا) و روان (فکر) خود داشته باشد. در این دوره، بزرگترین راز موفقیت «اندیشه مثبت» معرفی شد، اما کار تحقیق باز هم ادامه یافت. آدمی بیشتر و بیشتر به شناخت فرایند «تفکر خلاق» پرداخت، تا بالاخره گروهی از اندیشمندان گرد هم آمدند و روش تحقیق گستردهای تحت عنوان مردمشناسی(با رویکردی نو) را آغاز کردند. این گروه با استفاده از روشهای خاصی، افراد را در گروههای مختلف موفق و ناموفق (با توجه به شیوههای عملیاتی و نتایج حاصله در زندگی آنها) دسته بندی کرده و مورد مطالعه قرار دادند. آنها کار خویش را از نتایج نهایی (موفقیت یا ناکامی) شروع کرده و قدم به قدم به عقب برگشتند تا به نقطه آغاز یعنی هدفگذاری رسیدند. بعد به دنبال این پرسش مهم رفتند که، مهمترین عوامل موثر در موفقیت یاشکست آنها چه بوده است؟
در واقع این محققین روی جزء به جزء مراحل شکلگیری یک موفقیت یا شکست از پایان تاآغاز متمرکز شده و با گردآوری دادههای خام و تحلیل آنها به «فرمول شگفتانگیز موفقیت» دست یافتند.
دیدگاهها
هنوز دیدگاهی ثبت نشده است.