توضیحات
گزیده ای از کتاب ترانه آبی زندگی
«ترانه آبى زندگى» كوششى اجمالى در شناخت زندگى و شعر فريدون مشيرى است.
در آغاز کتاب ترانه آب زندگی می خوانیم
هفت پرده
پرده اول :
سهشنبه ساعت 10 صبح. زنگ در كه بهصدا درآمد، سراسيمه بهسمت در دويدم. پستچى بود. نامه آورده بود. نامهاى از دوستى قديمى. نامه بوى عطر گل ياس مىداد. ياسى خوشبو در سرماى بهمن 1362. نامه را عاشقانه گشودم و خواندم. بلند بلند خواندم. سلام محمد بىتو مهتاب شبى باز از آن كوچه گذشتم همه تن چشم شدم، خيره به دنبال تو گشتم شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم شدم آن عاشق ديوانه كه بودم.. ساعتى بعد، همه شعر را از بر بودم. و اين ابتداى آشنايى من بود با فريدون مشيرى.
پرده دوم :
ماههاى پايانى سال 1376، شاعر شعر كوچه را در خيابان ديدم. خيابان كريمخان، حوالى نشر چشمه. شكسته اما زندهدل. هرچند مايل به گفتن ماجراى تأليف كتاب بودم، نتوانستم. شايد دور از ادب بود از چيزى سخن گفتن كه چنان محبّانه صورت تأليف نيافت. زيرا در آن صورت فقط شرمسارى بود و شرمسارى بود، شرمسارى.
پرده سوم :
«ترانه آبى زندگى» كوششى اجمالى در شناخت زندگى و شعر فريدون مشيرى است. اين كوشش در چند بخش فراهم آمده است. در بخش نخست پس از پيشدرآمد، درباره آغاز، ميانه و انجام زندگى اجتماعى و ادبى شاعر سخن بهميان آمده است. در بخش دوم در چهار فصل، مباحث زبان، تفكر و رويكرد اجتماعى و عاشقانه شاعر بررسى شده است. در بخش سوم دو دفتر ساليان آغازين شاعرى مشيرى مورد نظر قرار گرفت. بخش چهارم شامل گزينه مختصرى از شعرهايى است كه در اين دفتر بررسى شدهاند. بخش پنجم شامل فهرست مقالات، فهرست اعلام و… است.
پرده چهارم :
اين كتاب ساليان گذشته به رشته تحرير درآمد. اما به دلايلى چند تا امروز انتشار آن به تأخير افتاد. شايد اگر فرصتى ديگر براى نگارش كتابى درباره زندگى و شعر مشيرى بهدست آيد، به گونهاى ديگر آن را بنگارم. از اينرو گرچه اين روزها با برخى از ديدگاههاى انتقادى موجود در اين كتاب كاملا همسو نيستم، اما مىدانم اين ديدگاهها
بخشى از ذهنيت انتقادى من را تشكيل مىدادند و صرفآ بهخاطر حفظ آن موقعيت، از حذف آنها چشم پوشيدم.
پرده پنجم :
سپاس مىگويم همه دوستان صاحبدل اهل نظرم را كه با حوصله اين كتاب را خواندند و به نكات دقيقى اشارت كردند. حبيب نجفى دوست فاضل شعرشناسم زحمت بازخوانى آن را برعهده داشتند. فرهاد صابر شاعر اهل دل از ديد يك شاعر منتقد به طرح مباحث تازهاى پرداختند. دوست عزيز صاحبفضل منصور مؤمنى نيز حقى بزرگ در تدوين و تأليف اين دفتر بر من دارند. على عبداللهى شاعر و مترجم زبان آلمانى با صفاى هميشگى مؤلف را وامدار محبتهايش كرد.
پرده ششم :
از عليرضا رئيسدانايى مدير محترم مؤسسه انتشارات نگاه و اصغر مهدىزادگان مدير توليد نيز سپاسگزارم كه بىهيچ مزد و منتى با گشادهرويى زحمت چاپ و انتشار آن را پذيرفتند.
پرده هفتم :
بىتو مهتاب شبى باز از آن كوچه گذشتم.
محمدرضا محمّدى آملى
ارديبهشت 1382
پيش درآمد
اثر هنرى بازتابى از واقعيتها و رؤياهاى زندگى صاحب اثر است. ميان واقعيتهاى زندگى شاعر با شعر او نسبت نزديكى وجود دارد، اما شعر، تجلّى كاملى از زندگى شاعر نيست، زيرا در اين صورت بايد شعر را با گزارش، روايت و تاريخ برابر دانست. شعر، گاه امرى فراواقع است و شاعر در تبديل واقعيت به اثر هنرى، دخل و تصرف مىكند و گاه شعر، تجسم رؤياهاى فردى است و بر واقعيتها منطبق نيست.آشنايى با زندگينامه شاعران خالى از فايده نيست. اما، ما را تمامآ با جهان پُرپيچ و خم شاعر، آشنا نمىكند، بلكه فقط برخى از زواياى پنهان شعر با مراجعه به زندگينامه آشكار مىشود. اما در برخى از مواقع، زندگينامه به درك و فهم خواننده از شعر كمكى نمىكند. ميان شعرهاى عينگرا با شعرهاى ذهن گرا تفاوت است. شعر، گاه بر عينيّتهاى موجود تكيه دارد و گاه فقط ذهنيتهاى شاعرانه موجد اثر است. آنانى كه معتقدند زندگينامهها هيچگاه در ادراك اثر هنرى نقشى ندارند، اين اصل را فراموش كردهاند كه شعر يا هر اثر هنرى را شاعر يا هنرمند خلق مىكند و ميان اثر با صاحب اثر ارتباط وجود دارد. گرچه اين ارتباط تنگاتنگ نيست، اما نمىتوان آن را انكار كرد. «حتى وقتى هم كه پيوند نزديكى ميان يك اثر هنرى و زندگى خالق آن وجود دارد، نبايد چنين پنداشت كه اثر هنرى تقليد و محض زندگى است.[1] » اختلاف نظر درباره نقش و اهميت زندگينامه هنرمندان به تلقى متفاوت آنان از ماهيت هنر برمىگردد. آيا هنر فقط از واقعيت سرچشمه مىگيرد؟ نسبت ميان هنر با واقعيت چيست؟ آيا واقعيت اجتماعى با واقعيت هنرى تفاوت دارد؟ اگر به نسبت نزديك زندگى شاعر با شعر او اشاره مىكنيم، مطابقت از نوع واقعيت هنرى است. خواننده هرگز درصدد تطبيق شعر با واقعيت اجتماعى نيست، بلكه شعر را با واقعيت هنرى مطابقت مىدهد و اين ايده، هنگامى تحقق مىيابد كه شاعر بتواند با هماهنگى ميان اجزاء كلام، اين مطابقت را به ذهن خواننده القاء كند. وقتى حافظ مىگويد :
آنان كه خاك را به نظر كيميا كنند
آيا بود كه گوشه چشمى به ما كنند
خواننده مىتواند در انطباق با واقعيت (و در اينجا واقعيتى تاريخى) به دو شكل عمل كند. در شكل اول آن را به واقعيت اجتماعى عرضه مىكند. اما در شكل دوم، بيت را با واقعيت هنرى مطابقت مىدهد. طبق اين ديدگاه، بهراستى كسانى خاك را به نظر كيميا مىكنند. اين دو نوع برخورد خواننده با متن است. خواننده هوشيار مىداند كاركرد زبان در همه حوزهها يكسان نيست. زبان علمى با واقعيت منطبق است. اما زبان هنرى مطابقتى با واقعيت اجتماعى ندارد، زيرا كاركردهاى خيالى زبان در اين بخش فعال مىشود. حكيم نظامى در داستان شورانگيز خسرو و شيرين، فقط به رابطه عاشقانه آنان اشاره نمىكند. بلكه از اين جزئيت به كليت عشق دسترسى مىيابد. شعر، تاريخ نيست كه شرح و گزارشى از واقعيت باشد. ارسطو شاعران را برتر از تاريخنويسان مىداند، زيرا كسانى كه با زبان علمى و روزانه سروكار دارند، مىخواهند كلامشان با واقعيت عينى منطبق شود، اما اگر در زبان ادبى، كلام با واقعيت عينى منطبق شود، آن سخن دچار ضعف است. زندگينامهها بيان واقعيتهاى زندگى هستند و اين واقعيتها را كه طى مراحل مختلفِ زندگى يك هنرمند بهوقوع مىپيوندند، مىتوان دستهبندى و تنظيم كرد و از اين طريق با سير تحول زندگى هنرمند يا واقعيتهاى عينى زندگى آشنا شد. شاعر در عالم واقع زندگى مىكند و شعر در عالم برزخ اتفاق مىافتد. اين تفاوت نشان مىدهد كه نمىتوان نسبت تنگاتنگى ميان واقعيتهاى عينى و واقعيتهاى ذهنى يافت، اما مىتوان در ادراك بهتر واقعيتهاى ذهنى از واقعيتهاى عينى بهره گرفت. به همين دليل مؤلّفان كتاب نظريه ادبيات مىگويند :
«رابطه بين زندگى خصوصى و اثر هنرى رابطه ساده علت و معلولى نيست.[2] »
در نقدهاى ادبى ــ تذكرهاى گذشته ما، زندگينامه محور اصلى تأليف بود. اين زندگينامهها از جوانب گوناگون ارزشمندند، ولى در تبيين زيبايىشناسى اثر، مهم تلقى نمىشوند. زندگينامهها ارزش انتقادى چندانى ندارند، اما مىتوانند ما را در تحليل تاريخى ــ جامعهشناختى شعر يارى رسانند. تحولى كه در شعر رخ مىدهد، با واقعيتهاى زندگى شاعر بىرابطه نيست. ناقد ادبى مىتواند دلايل تحول و تفسير شعر را با دقت در زندگى شاعر دريابد و يا در ترسيم تاريخ شعر از آن يارى گيرد. زندگينامهها مىتواند منبع خوبى براى نوشتنِ تاريخ دقيق شكلگيرى، گذار و تثبيت شعر باشد. طبعآ واقعيتهاى عينى زندگىِ اجتماعى ــ ادبى مشيرى بخشى از جريان شعر امروز زبان فارسى را شكل داده است. آشنايى با زندگى فريدون مشيرى، خواننده را در ترسيم علل تحول شعر او در ادوار مختلف و ترسيم بخشى از تاريخ شعر امروز زبان فارسى يارى مىرساند. زندگينامه مشيرى براساس گفتههاى او و خاطرات دوستان و تا حدودى آثارش نوشته شده است. در ابتدا بر آن بودم تا مقطعهاى مهم تاريخ اجتماعى ــ سياسى و فرهنگى ايران را سرفصلهاى زندگينامه قرار دهم. اما به دليل آنكه در ادوار مختلف، زندگى اجتماعى و فرهنگى مشيرى دستخوش تحولات زيادى نشد و در واقع مشيرى از 1305 تا پايان حياتش زندگى آرامى را پشت سر گذاشته است، كوشيدم تا پيوسته و بدون تقسيمبندى زمانى به شرح زندگى يكى از محبوبترين شعراى معاصر بپردازم.
[1] . نظريه ادبيات، ص 78.
[2] . نظريه ادبيات، ص 76.
دیدگاهها
هنوز دیدگاهی ثبت نشده است.