توضیحات
گزیده ای از کتاب باغ زمستان
گر مردهام و نمىدانم
وقت را از كه پرسم؟
در فرانسه، بهار از كجا
مىآورد چنين برگهاى بسيارش را؟
كجا مىتواند زندگى كند مرد كورى
كه دنبالشاند زنبورها؟
گر رنگ زرد تمام شود
با چى درست كنيم نان را؟
در آغاز کتاب باغ زمستان می خوانیم
به من بگو، برهنه است گل سرخ
يا تنها جامه اوست؟
چرا درختان پنهان مىكنند
شكوه ريشههاشان را؟
چه كسى مىشِنَود تأسفهاى
ماشين سرقتى را؟
آيا در جهان هست چيزى غمينتر
از قطار ايستاده در باران؟
4
چند كليساست در بهشت؟
چرا كوسهماهى حمله نمىكند
به آژيرهاى گوشخراش؟
آيا دود با ابرها سخن مىگويد؟
آيا واقعيت است كه آرزوهايمان
بايد با شبنم آبيارى شوند؟
5
زير كوهانت از چه مراقبى؟
شتر به لاكپشت گفت.
لاكپشت جواب داد :
تو چه مىگويى به پرتقالها؟
آيا برگهاى درخت گلابى
بيشتر از خاطره گذشته چيزهاست؟
چرا برگها خودكشى مىكنند
زمان احساس زردى؟
6
چرا كلاه شب
پرواز مىكند چنين پُر از سوراخها؟
چه گويد خاكستر قديم
زمان عبور از كنار آتش؟
چرا ابرها مىگريند چنين زياد،
مىبالند شادتر و شادتر؟
مادگىهاى آفتاب مىسوزد براى كه
در سايه كسوف؟
چند تا زنبور است در روز؟
دیدگاهها
هنوز دیدگاهی ثبت نشده است.