توضیحات
گزیده از کتاب این رودخانه مال من است
اگر شانس مىآوردمميز خطابه داشتم
وسط دريا
يا ميانههاىِ اين كوير
نمىدانم هيچ نمىگفتم
يا نعره مىزدم در باد.
در آغاز کتاب این رودخانه مال من است
اين حرفها حرفهاى شماستآنها كه سپرديد به ماه
از پنجرهىِ قطار
دريچههاىِ بىلولا
برمىدارم از زمين
امضا مىكنم مىدهم دست شما
درخت مىخندد
شما شكايت نمىكنيد
مىدانيد نامِ من نامِ شماست.
2
Ê
در اين عكس ديده نمىشومپشت برگها پنهانم
برف تگرگ
آفتابِ سوزان
اينجا اتراق كردهام
زانو به زانوى نيلوفر وحشى.
3
با ياد برادرم: ابراهيم
Ê
زمستان
پروانه مىشماريمتابستان
برف پارو مىكنيم
هميشه دير مىرسيم
به اندكى بيشتر دوست داشتن
اين پرندهىِ بىنفس را بردار
رديفِ درختان بگذار
برمىگرديم
پروانه بشماريم.
دیدگاهها
هنوز دیدگاهی ثبت نشده است.