توضیحات
در آغاز کتاب آدم ابری می خوانیم :
کتاب مجموعه ترانه آدم ابری سروده آبا عابدین
فهرست اشعار
آدم ابری | 7 | ● | 10 | کاسهی خون |
بازگشت | 13 | ● | 15 | قاب |
لولا | 18 | ● | 21 | عدم |
فال | 24 | ● | 27 | گلخونه |
جالباسی | 29 | ● | 31 | نوازش |
دیوونگی | 33 | ● | 35 | شونه |
کات | 37 | ● | 39 | کتابخونه |
اون | 42 | ● | 45 | تلاقی |
زن | 47 | ● | 49 | ناخدا |
مهلک | 51 | ● | 54 | ویرونه |
پارو | 56 | ● | 58 | عروس شعر |
مادر | 60 | ● | 63 | جهان سوم |
دیوار | 65 | ● | 67 | اقیانوس |
آتشفشان | 69 | ● | 71 | پروندهی بیقاتل |
بارش | 73 | ● | 75 | قطار |
شلیک | 77 | ● | 79 | گم |
معجزه | 81 | ● | 84 | آدم برفی |
عاصی | 86 | ● | 88 | آشوب |
فاحش | 90 | ● | 92 | دلتنگماهی |
تنش | 94 | ● | 97 | گسل |
کوبانی | 99 | ● | 102 | آبا |
؟ | 104 | ● | 107 | ترس |
آمیخته | 109 | ● | 111 | پاییز |
آغشته | 113 | ● | 115 | سقوط |
واگن | 117 | ● | 119 | کبوتر |
پرچم | 121 | ● | 124 | کلاویه |
ریشتر | 126 | ● | 128 | همدست |
مومن | 130 | ● | 132 | آکنده |
تبخیر | 134 | ● | 136 | دخترم |
فصل سرد | 138 | ● | 140 | ترور |
یکشنبه | 142 | ● | 142 | یکشنبه |
آدم ابری
مسافر جایی شدم که هرگز
نه برف داره نه هوای سردی
یه جای خالی از تگرگ و بارون
مطمئنم که تجربهش نکردی
مسافر جایی شدم که هرفصل
همیشه مثل فصل قبل اونه
یه سقف آبی داره و یه خورشید
همین فقط شبیهِ خونه مونه
نه صحبتی نه سایهای نه سازی
نه چشمهای نه برگی نه درختی
کجای زندگی به کاممون بود
چه اولی ؟ چه آخری؟ چه بختی؟
دلم به چیزی جز تو خوش نمیشه
توام که روز و شب سرت به کاره
به چی باید فکر کنم به جز تو
که فکرِ دوری راحتم بذاره؟
من از تو ، توی فکرِ تو میافتم
که شب یکم باهام رفیق میشه
دقیقا آسمون ازین دقیقه
شبیهِ چشمِ تو عمیق میشه
شبا ستارهها مو بر میدارم
رو پلکِ آسمونِ تو میچینم
که با تمومِ دل گرفتگیهام
یه شب بیای و خوابتو ببینم
تو رو زمینی و حواستم نیست
کجای آسمون هواتو دارم
فردا اگه ابر برام بباره
قول می دم سنگِ تموم بذارم
قول میدم فردا تو هر هوایی
رنگینکمونو با چشات بسازم
قول میدم که بعدِ ابر بارون
یه آدمِ ابری برات بسازم
کاسهی خون
چشمای من گهوارهی شب بود
خاکستری از شورشِ قبلی
افتادهای از بارشِ بعدی
جاموندهای از یورشِ قبلی
چشمای من گهواره ی شب بود
تو سرخیِ رویای اطرافش
خالی تر از خون توی رگبرگم
چزابه از جنگای اطرافش
با دستِ خالی، جون به لب، تنها
دنبالِ ابرای خودم بودم
امروز میفهمم که میمُردم
اونروز اگه جای خودم بودم
گم کرده بودم سرزمینم رو
جایی که بارون تکیه گاهم بود
بینِ سیاهی لشکرِ ابرا
چشمای من تنها سلاحم بود
خاموش بودم توی فانوسم
وقتی دلم آوارهی شب بود
وقتی که یادم رفته بود اما
چشمای من گهوارهی شب بود
چشمای من گهوارهی شب بود
تو آسمونِ صافِ سیارهم
جایی که حتی واسه باریدن
خاکِ سفیدِ اونو کم دارم
این آسمون نیست! کاسهی خونه
غمگینترین جای زمستونه
من اهلِ اونجام و کسی لطفا
بغضی کنه ، ابری ببارونه
این آسمون نیست…
دیدگاهها
هنوز دیدگاهی ثبت نشده است.