وبلاگ

اولین ترجمه از “صلیب بدون عشق” با انتشارات نگاه

صلیب بدون عشق عنوان رمانی از هاینریش بل ، نویسنده بزرگ آلمانی است که برای اولین بار ترجمه ای از آن در بازار کتاب فارسی زبانان عرضه خواهد شد.

انتشارت نگاه نسخه ای از این کتاب را با ترجمه ای از سارنگ ملکوتی _از زبان آلمانی_ در نمایشگاه کتاب سال 98 عرضه کرد. این کتاب که در سال 1946 منتشر شد، یکی از نخستین رمان‌های پس از جنگ جهانی دوم به زبان آلمانی به شمار می‌رود.

https://negahpub.com/shop/fictions/foreign-fictions/%d8%b5%d9%84%db%8c%d8%a8-%d8%a8%d8%af%d9%88%d9%86-%d8%b9%d8%b4%d9%82/

 

گزیده ای از کتاب صلیب بدون عشق نوشتۀ هاینریش بل :

صلیب همچون پیکری روی عرشه‌ی کشتی، بر فراز محراب کلیسای سنت مارین در مه شناور بود: چنین به نظر می‌رسید که صلیب در همان حالی‌که توده‌ی ابرهای مه‌آلود مثل بخاری از کنارش می‌گذشتند و در بلندی‌ها گم می‌شدند، در دل  موج‌ها غوطه‌ور می‌شد و بالا می‌آمد و برای بقایش مبارزه می‌کرد.

دو پسر جوان کنار یک فرغان پر از کتاب پای محراب بلند و کشیده ایستاده بودند. یکی از آن دو، مثل افسون شده‌ها با حالتی نیمه‌منگ و گیج تماشاگر بازی مه شده و سرش را روی گردن عقب کشیده بود اما مدهوش این نمایش شگفت‌انگیز به بالا می‌نگریست، پسر بزرگ‌تر بی‌وقفه در میان کوهی از کتاب می‌لولید و…

پسر کوچک‌تر به یکباره فریادزنان تنه‌ای به دیگری زد: «یک لحظه نگاه کن کریستف!» و توجه‌اش را به بالای سرشان جلب کرد.

حالا هر دو به این حرکت موج‌گونه‌ی عجیب می‌نگریستند، زمانی زیاد… تا هنگامی که خورشید در سمت شرق رفته رفته قوی‌تر شد و مه را از جلوی خویش می‌راند… و محراب کلیسا با صلیب‌اش بدون حرکت و نوسان ایستاد…

کریستف گفت:

_ عجیب است یوزف، آدم دل‌اش می‌خواست یک به هزار شرط ببنده که کلیسا و صلیب می‌لرزند با اینکه مسلم است که تمام مدت مثل حالا محکم و بی‌حرکت همان‌جا ایستاده‌اند.

یوزف خیلی کوتاه گفت:

_ حتماً

بعد دوباره سرشان را پایین آوردند و به جست‌و‌جو در پشته‌ی کتاب‌ها ادامه دادند. آنها تقریباً با میل و رغبتی عمیق و کاملاً با دقت و پشت سر هم کتاب‌های توی بسته‌ها را زیر و رو می‌کردند و بعد از بازکردن هر کتابی نگاهی دقیق به آن می‌انداختند، گاهی هم بی‌آنکه نگاهی به یکدیگر بیندازند زیر لبی اظهار نظری درباره‌ی کتاب می‌کردند.

نوشتن دیدگاه