بعد از ظهرهای عطر و شانه و چتر

ناهید کبیری

به موازاتِ احساساتِ من راه می‌روی

اعصابِ خیابان را خرد می‌کنی

و احتمالِ صمیمیت را

از

رابطه

می‌گیری.

کافه‌های سرِ راه

کرکره هاشان را بالا کشیده‌اند و

صندلیِ آفتاب را زیر سایه‌ی چترها چیده‌اند

غروبِ قدم‌های تو اما

به سویِ تاریکی است

 

سرخیِ توت فرنگی‌ها را روی لب‌های من نمی‌بیند

و در فصل‌های تور  و طناب و

آواز دسته جمعیِ ماهی گیران

نت‌های به هم ریخته‌ی خود را پیدا نمی‌کند.

ترانه‌ی خداحافظی‌ام را من اما

با سازِ یک کولیِ دوره گرد

کوک

می‌کنم.

 

 

 

12,000 تومان

جزئیات کتاب

وزن 500 گرم
ابعاد 21 × 14 سانتیمتر
پدیدآورندگان

ناهید کبیری

نوع جلد

شومیز

SKU

99233

نوبت چاپ

اول

شابک

978-600-376-352-4

قطع

رقعی

تعداد صفحه

112

سال چاپ

1397

موضوع

شعر فارسى

تعداد مجلد

یک

وزن

500

در آغاز کتاب بعد از ظهرهای عطر و شانه و چتر می خوانیم :

کتاب مجموعه شعر بعد از ظهرهای عطر و شانه و چتر سرودۀ ناهید کبیری

فهرست

بعد از ظهر‌های عطر و شانه و چتر. 9

سنفونی پاییز و باد. 11

و  هیچ  کس  نمی‌دانست… 13

خیالی که در دریا گم می‌شود. 14

خونِ انگور و انار. 16

با تور‌ها و ترانه ها 17

شب‌های  مثلِ  این.. 20

حواسِ آفتاب به من نیستِ… 22

خانه. 24

و  پاییز. 25

روزهای آخر دنیا 27

Solitary. 29

در تنهاییِ سرخِ این پیراهن.. 31

تپه‌های پنجِ صبح.. 34

پرسه‌های پریشان. 37

تلافی.. 40

یک کبوتر و چهل کلاغ. 43

با تن پوشِ نارنجی‌اش نیمه شب… 46

بی هیچ اتفاق تازه ای.. 48

با یک خداحافظی سرد. 50

تهران … دوباره ! 52

چراغ‌های کاغذی.. 54

فردا که رفته ای.. 55

سیزده ساله ی گل فروش…. 57

اگر می‌توانستی.. 59

آواز  دسته جمعی  ماهی گیران. 61

لا لا لند. 63

ستاره‌ای که از همه تنها تر است… 66

سنگ  و  ستاره 68

در گزاره‌های بی خبر. 70

آی… ما زنده ایم یا مرده؟. 73

چق چقِ النگو‌ها و خلخال ها 76

هی هی کلاغِ غروب ها…! 78

میانِ دندانه‌های  سین.. 80

زخم‌ها  و  دیوارها 81

خورشید هم  که  درآید. 83

از آنکارا  تا  کاراکاس…. 85

شیرین دوباره می‌میرد. 87

اگرعروسک لیلا توان سفر داشت… 89

تا برف بس که ببارد. 91

از این سرِ دنیا 93

نارنج  و  انار  و سیب… 94

در  دو  صحنه. 95

سیاره‌ی مرا  ببین ! 97

بر کولِ مادرش…. 99

در جغرافیای غربت… 100

در یک عصرِ دم کرده‌ی تابستان. 101

دو  صندلی  و  دو  سیب… 103

نشانی.. 105

ایستگاه بی قطار. 107

آدم برفی.. 109

گنجشک های کاغذی.. 111

 

بعد از ظهر‌های عطر و شانه و چتر

و قرارِ ما حتا

بی قراریِ ستاره نبود

نبود در آسمانی که ابرهایش

فاصله‌ی پنجره‌های من و تو ست.

که احتمالِ آفتاب

جز از توهمِ بی هوده‌ی جغرافیای شرق

سر بر نمی‌زند رنگین کمانِ رفتارش…

 

و حقیقت

همین ناصبوریِ باران است

همین ابر

همین بادهای تندی که  از نا کجا

جای پاهای تو را بر تلنبارِ برف می‌روبد

همین دلخوشی‌های اندک اندکی

که بعد از ظهر‌های عطر و شانه و چتر را

با بخارِ قهوه و خوش خوشانِ دیدار

از کوچه‌های یخ زده

به چراغ‌های رنگیِ کافه‌ای کهنه می‌برد

که رو به رویِ تو می‌نشیند

و با لبخندش که به مهربانیِ خداست

تو را از هیمالیا و البرز و اورست

پر

پر

پر

پرواز می‌دهد.

 

سنفونی پاییز و باد

سیبی گاز زده‌ام

پای درختی

چاک چاک و پیر

که خش خشِ خشکِ شاخه هاش

سنفونیِ پاییز و باد

بی اعتراض و بی فریاد…

فردا

تکه تکه

ریش ریش

برچیده می‌شود

چیده می‌شود در آتش اجاق

و آب را

در کتری سیاهِ دوده گرفته

به جوش می‌آورد استخوان‌هایش…

 

و  هیچ  کس  نمی‌دانست

در فرصتی که پرت پرتِ رابطه

در سرفه‌های ناخوشی اش

به نفس نفس افتاده بود

کلمه‌ها زیرِ دست و پاهامان زخمی شدند

و هیچ کس نمی‌دانست

” دوستت دارم ”

که به هیچ دیواری تکیه نداشت

زیرِ پاهای تو له شده بود

یا  پاهای  من  ؟

 

انتشارات نگاه

ناهید کبیری    ناهید کبیری    ناهید کبیری    ناهید کبیری    ناهید کبیری

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “بعد از ظهرهای عطر و شانه و چتر”